بده، خیلی بده که پشت و پناهت رو از دست
بدی از طرفی هم تنها کسایی که برات موندن
رو ضعیف و رنجور ببینی و هیچ کاری ازت
برنیاد ..
خدایا قربونت برم مطمئنی شب رو برای
آسایش و آرامش آفریدی ؟ پس چرا این
مغز من شب که میشه یاد خاطرههاش
میفته، در جریانه که شبا شیفت کاریش
تموم میشه باید خاموش بشه ؟؟
ایھام ؛
اگر حرفهای مربوط به تو رو بجای تایپ کردن روی کاغذ مینوشتم، اشکهایی که پای دونه به دونهی واژهها ر
کجا رسد به تو
مکتوب گریه آلودم؟
که باد هم نبرد
کاغذی که نم دارد ..
پرسید خوبی ؟
صادقانه گفتم نه اصلا، اینکه میبینی سرپام فقط بخاطر اینه که سعی دارم خاکستر روحِ سوختم رو به محرم برسونم .