واقعاً توانِ نشستن و گوش دادن به حرفهارو از دست دادم، وقتی یکی حرف میزنه باهام انگار داره جونمو میگیره.
چرا ایتا اینجوریه؟ صدبار یه چیزیو دانلود میکنی باز میری بیرون میای بسته شده.
انقدری با رنگ روشن غریبهم، که این روزا هروقت به آینه نگاه میکنم و خودم و روسریِ سرم و میبینم میگم مطمئنی خودتی؟
پسر بچههه گم شده بود، دستش تو دست خادمه بود، یهو ولش کرد دوید سمت حرم، خادمه گفت کجا میری بیا گم میشی، گفت بذار من برم اونجا، برم اونجا پیدا میشم. :)))