حرف نزنیم بهتر از اینه که پنهان‌کاری کنیم، نه؟

بعضی شبارو انگار فقط باید بندازی تو خورد کن که تیکه تیکه شه انقدر یک شب‌و غم‌گین نکنه.

بیاید غرق شید.

شدی مثل پیاز. تا بهت فکر میکنم اشکم درمیاد.

؛

برادرها واقعاً موجوداتِ عجیبی هستند، شما فکر کن بعد از این‌همه سال دعوا و بزن بزن، ساعت ۶ و نیم صبح یکی با آرامش صدات بزنه بگه بلند شو دیرت می‌شه، حاضر که می‌شی ساندویچ‌تو آماده کرده بده بهت، چای رو داخل نعلبکی ریخته باشه که خنک بشه و بده دستت بخوری و راهی‌ت کنه که بری. شما باشید برگ که سهله، خودتون نمی‌ریزید؟

از بس بهم گفتن خری تا خوندمش یاد خودم افتادم. عجیبه.😂

می‌فرماد که، هرکجا می‌نگرم باز هم اوست..