🔻 مونولوگ های شبانه
من چرا مسلمانم❓
هر کس برای مسلمانیاش دلیلی یا دلایلی دارد. در این میان کسانی هستند که دلیل مسلمانیشان ، همین است که مسلمان به دنیا آمدهاند و شاید کمتر اندیشیدهاند که به راستی اگر بخواهند اکنون تصمیم بگیرند که مسلمان باشند یا نه ، چه میکنند.
شاید اینها بگویند که مسلماناند چون دین اسلام بر حق است ؛ چون این دین بر پیامبر گرامی اسلام ، محمد (درود خدا بر او باد) نازل شده است.
اما اگر بپرسید که از کجا میدانید که این دین بر محمد نازل شده است ، شاید بگویند «خوب نازل شد دیگر.
ما شنیدهام و خواندهایم که نازل شده است.» ولی این شنیدن به راستی کافی است؟
اگر این شنیدن کافی بود ، همه مردم دنیا باید مسلمان میشدند ، چون آنها هم شنیدهاند که 1400 سال پیش کسی به نام محمد ادعای پیامبری کرده است.
پس چرا با این وصف ، بسیاری از انسانهای این دنیا ، اسلام را به عنوان یک دین نمیپذیرند؟ به نظر میرسد که باید چیزی قویتر از آن شنیدن در کار باشد تا انسان را به حقانیت این دین قانع سازد.
من فکر میکنم بهترین کار این است که ما یک بار با خود فرض کنیم که اصلاً مسلمان نیستیم و اکنون با خبر رسالت پیامبر مواجه شدهایم.
برخورد ما با این قضیه چیست؟
آیا معقولتر این است که محمد بن عبدالله را پیامبر مبعوث از سوی خداوند بدانیم؟ یا نه ، بر این باور باشیم که دینی بر پیغمبر اسلام نازل نشده است و او با این حال ، ادعای پیامبری است.
بیاییم به تاریخ سفر کنیم و به جایی برسیم که مردی چهلساله امّیِ مکتبندیده به ناگاه ادعای پیامبری میکند.
اگر ما این پیامبری را نپذیریم و این ادعا را بیاساس بدانیم ، چه فرضی میتوانیم بکنیم؟ گاهی برای ردّ یک قضیه ، بیایید جهت خلاف آن را بررسی کنید. ببینید که پذیرفتن آن عقلانیتر است یا نپذیرفتنش.
اگر ما رسالت محمد را نپذیریم ، لاجرم باید بگوییم که او دروغ گفته است و 23 سال تمام ، با همه دشواریهایی که این دروغ برایش ایجاد کرد ، بر آن پای فشرده است.
به راستی محمد چه انگیزهای برای دروغ داشت؟ آن هم دروغی که هر روز دایره گستردهتری بیابد.
اگر به دروغ بگوید من پیامبر شمایم، باید همه آیات قرآن را هم به دروغ به خداوند نسبت داده باشد.
باید همیشه سخنانی از خود بسازد و آن را به خداوند نسبت دهد.
به راستی چنین روشی ، به طول 23 سال ، با آن آرامشِ خاطری که پیامبر ما داشت ، ممکن است؟ ممکن است کسی نه یک روز، بلکه 23 سال تمام خَلقی را بر سر کار بگذارد ، در حالی که تا چهلسالگی کسی از او دروغی نشنیده است؟
و از آن مهمتر ، بهایی است که شخص برای این ادعایش میپردازد. آنچه یک پیغمبر دروغین را به کارش دلبسته میکند و او را ثابتقدم میدارد ، وفور پیروان و جمع شدن خلایق به گرد اوست ، به ویژه هیاهوگرانی که ممکن است خودشان این توهم را تشدید کنند. ولی پیامبر ما در چند سال اول رسالتش حتی ده نفر پیرو نداشت. اگر با معیارهای ملموس و معمول بنگریم ، در آن اوایل هیچکس نمیبایست به تداوم و پیروزی این نهضت امید داشته باشد. به همین دلیل هم مشرکان در آن سالها او را جدی نگرفتند.
فقط مسخرهاش کردند و به او خندیدند.
در این وضعیت خیلی طبیعی است که اگر شخصی ادعای دروغینی برای رسالت دارد ، وقتی بعد از چند سال ببیند که حتی ده دوازده نفر پیرو هم ندارد ، از آن ادعا دست بکشد ، یا قدری از آن مواضع اولیهاش کوتاه بیاید تا مخاطبان بیشتری جلب کند.
ولی پیامبر با همه بیتوجهیها ، با همه تمسخرها و سپس آزار و اذیتها ، با همه نومیدی از دعوت بعضی از نزدیکان همچون عموهایش ، با نهایت شکیبایی به کارش ادامه میدهد.
در وضعیتی که هیچ چشمانداز روشنی نیست ، با قاطعیت مواضع خود را حفظ میکند و حتی در بهای ریاست بر شهر مکه هم به کوچکترین معاملهای راضی نمیشود. این میتواند سلوک کسی باشد که به دروغ ، مدعی رسالتی شده است؟
#شبانگاهها_کمی_باندیشیم ❗️
نقد الحاد و آتئیسمـْ