.
#مناجات
#آخر_صفر
#شهادت_امام_رضا
#وداع_با_محرم_صفر
ماه صفر گذشت بدون شما چرا؟
در پشت ابر، مانده ای ای ماه ما چرا؟
شاه جهان که ساکن صحرا نمی شود!
هستی همیشه در به در ِذی طُویٰ چرا؟
دشمن که جای خود، چه توقّع از آن ولی
از یاد برده است تو را آشنا چرا؟
غیر از دعا برای ظهورت که چاره نیست
اما نمی رسد به اجابت دعا چرا؟
هستی کجای مجلس ما،صاحب ِعزا؟
حاضر شوی به مجلس ما در خفا چرا؟
روضه برای حضرت سلطان گرفته ایم
کشته شده ست جدّ رئوفت رضا چرا؟
ای منتقم بگیر دگر انتقام ِاو
اجر امامتش شده زهر جفا چرا؟
در بین قصر و حجره ی خود خورده بر زمین
انداخته به روی سرش یک عبا چرا؟
حالا که روی خاک، سرش را گذاشته
جدّش حسین را زده دائم صدا چرا؟
گوید: حسین از چه تو را تشنه کشته اند
موی سپید تو شده با خون حنا چرا؟
وقتی که پیش عمّه، سرت را بریده اند
دیگر جدا شده سر تو از قفا چرا؟
در زیر نعل تازه ی ده مرکب عدو
شد عضوعضو پیکر تو جابجا چرا؟
جسمی که جای بوسه ندارد سه روز و شب
شد روی خاک گودی مقتل رها چرا؟
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
#امام_زمان
#امام_رضا
#وداع_با_محرم_و_صفر
.
😭😭😭😭😭
#زبان_حال
#یابن_الشبیب
یابن الشبیب، مهدی ِمن می شود شَرید
از دست شیعیان ِخودش می شود طَرید
یابن الشبیب، بر پسرم می شود جفا
او هم شود شبیه من از شهر خود جدا
یابن الشبیب، داغ دلش آتشین شود
بیش از هزار سال، بیابان نشین شود
یابن الشبیب، می شود از غصه خون جگر
هستم غریب و او شود از من غریب تر
یابن الشبیب صبح و مساء گریه می کند
در روز عید و روز عزا گریه می کند
شیعه دعا برای ظهورش نمی کند
کاری برای قلب صبورش نمی کند
در مجلسی که خوانده شود روضه های مشک
جاری شود ز دیده ی او خون به جای اشک
یابن الشبیب، دل نگرانی ولی بدان
رجعت کنیم با فرج صاحب الزّمان
آید ندا که مهدی آل عبا رسید
هنگام انتقام ز مأمون فرا رسید
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
#امام_رضا
.
.
#امام_زمان
#مناجات_با_امام_زمان عجل الله تعالی فرجه
.
خبر از آشنا نمیآید
غم ما را دوا نمی آید
روزها مثل باد رفت و ولی
صاحب جمعهها نمیآید
شهریاری که از کرم باشد
همنشین گدا نمیآید
موقع الرحیل مان آمد
وصل شاید به ما نمیآید
مرگ نزدیک گشته میترسم
خوف من را رجا نمیآید
به درازا کشیده شام فراق
صبح وصل شما نمیآید
ما پیام فراق را دادیم
گرچه باد صبا نمیاید
میزنم لاف انتظار ولی
او که با ادعا نمیاید
نکند تحبس الدعاشده ام
هر چه کردم دعا نمیاید
به گمانم فقط زبانی بود
هر چه گفتم بیا نمی آید
گره خوردم به پنجره فولاد
خبری از شفا نمی آید
اربعینها گذشت و آنکه
نمود روزیم کربلا نمیا ید
کربلا گفتم و دلم پر زد
حالم از گریه جا نمی آید
بین گودال جدتان فرمود
منتقم پس چرا نمی آید
آی لشکر کمی سکوت کنید
از گلویم صدا نمی آید
تشنه ام آنکه از جفا ببرند
سر من از قفا نمی آید
ناگهان عرش بی قرینه شکست
شمر آمد به روی سینه نشست
دلم تنگ است یا مهدے براے دیدنت هر دم
حلالم ڪن اگر یڪدم تو را آزرده ات ڪردم
در این دنیا ڪه گردیده پر از نیرنگ و نامردی
دعایت میڪنم هر شب ڪه فردایش تو برگردی
.
#مناجات_با_امام_زمان
باز هم روضه گرفتی در کجا آقای من
در مدینه یا نجف یا کربلا آقای من
باز شاید در خیال انتقام مادری
بر ظهورت می کنی دائم دعا آقای من
در سکوت خیمه ات تنها صدای آه توست
نیست در دور وبرت یک آشنا آقای من
رسم هر بزم عزا این است که در پیش در
خیر ِمقدم گو شود صاحب عزا آقای من
پس کجای روضه ی ما بی قرار مادری
تا پیام تسلیت گویم تو را آقای من
دق نکردم من اگر در این عزا شرمنده ام
کی شود این روضه ها حقّش ادا آقای من
با چه جرمی روبروی چشمگریان حسن
شد به روی مادرت سیلی روا آقای من؟
مادرت را بین کوچه از سرکینه زدند
روبروی همسرش چل بی حیا آقای من
کوچه آغاز جسارت در زمین نینواست
شد دوشنبه مطلع کرب و بلا آقای من
شد تأسّی بر جفای کوچه و درکربلا
شد به جدّ بی کَسَت صدها جفا آقای من
زد یکی او را به نیزه دیگری با خنجرش
پیرمردی آمد و زد با عصا آقای من
روبروی عمه ی مظلومه ات رأس حسين
شد جدا و رفت روی نیزه ها آقای من
#امام_زمان
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.
.
#زبانحال_امام_زمان_با_مادر علیهماالسلام
گوهرم، گوهرشناسی نیست اینجا ای دریغ
مانده ام بین صدف در عمق دریا ای دریغ
بحث چندین روز و هفته،چند ماه ِسال نیست
سالها آواره ام دربین صحرا ای دریغ
خیمه گاه من نه تنها،بلکه یاد و خاطرم
گم شده در بین لذت های دنیا ای دریغ
روز و شب سر می کنم با دردهای شیعیان
شیعه هم کرده رهایم بین غم ها ای دریغ
نیمه شب ها روضه می خوانم کنار قبر تو
مثل بابایم علی، تنهای تنها ای دریغ
مادر مظلومه ام، بدجور قنفذ زد تو را
روبه روی دیده های زخم بابا ای دریغ
بازوی تو در مدینه بین کوچه، بد شکست
کربلا هم علقمه،بازوی سقّا ای دریغ
چون حسین از چشم مجروحش،سه شعبه را کشید
دید غرق تیر گشته کلّ اعضا ای دریغ
گریه کرد و ناله ها زد در میان دشمنان
هلهله و خنده شد جای تسلا ای دریغ
نه عبایی بود و نه یاور برای بردنش
شد عبایش خرج جسم ارباً اربا ای دریغ
#امام_زمان #فاطمیه
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.
🍃⛅️
#مهدے_جان :
روز ظهور تو چه سرافکنده می شوند
آنان که در دعای فرج کم گذاشتند...😔
امشب براي آمدنت گريه ميكنيم
در لحظه هاي آمدنت گريه ميكنيم
با بارش حضور تو همراه مي شويم
ما پابه پاي آمدنت گريه ميكنيم
اين اشك شوق ديدن صبح طلوع توست
از ابتداي آمدنت گريه ميكنيم
از لحظه شكفتن تو شاد ميشويم
تا انتهاي آمدنت گريه ميكنيم
كي از كنار كعبه صداي تو ميرسد
ما همنواي آمدنت گريه ميكنيم
با عهد و ندبه و فرجت خو گرفته ايم
ما با دعاي آمدنت گريه ميكنيم
Hossein Keshtkar _ Manam Sargashte Heyranat Ey Doost (128).mp3
5.6M
🌸 #السلام_علیک_یا_صاحب_الزمان 🌸
💦💦💦💦💦💦💦💦💦💦
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
منم سرگشته حیرانت ای دوست
کنم یک باره جان قربانت ای دوست
خلیل آسا ز شوق وصل کویت
دهم سر بر سر پیمانت ای دوست
دلی دارم در آتش خانه کرده
میان شعلهها کاشانه کرده
دلی دارم که از شوق وصالت
وجودم را ز غم ویرانه کرده
من آن آواره ی بشکسته بالم
ز هجرانت بتا رو بر زوالم
منم آن مرغ سرگردان و تنها
پریشان گشته شد یکباره حالم
سحر سر بر سر سجاده کردم
دعایی بهر آن دلداده کردم
ز حسرت ساغر چشمانم ای دوست
لبالب یکسره از باده کردم
دلا تا کی اسیر یاد یاری
ز هجر یار تا کی داغداری
بگو تا کی ز شوق روی لیلی
تو مجنون پریشان روزگاری
پریشانم، پریشان روزگارم
من آن سرگشته ی هجر نگارم
کنون عمریست با امید وصلت
درون سینه آسایش ندارم
ز هجرت روز و شب فریاد دارم
ز بیدادت دلی ناشاد دارم
درون کوهسار سینه خود
هزاران کشته چون فرهاد دارم
چرا ای نازنینم بی وفایی
دمادم با دل من در جفایی
چرا آشفته کردی روزگارم
عزیزم دارد این دل هم خدایی
@hal_khosh
اي بهارِ دلم، اي نگارِ همه
كن نظر يك دمي، يوسفِ فاطمه
ذكر تو بر لبم، عشق تو بر دلم
ميكند مرغِ دل، نام تو زمزمه
اباصالح مدد ـ اباصالح مدد(2)
آمدي سوي دل، اي پرستوي من
دل اسيرت شده، گل خوشبوي من
مينهي گر قدم، بر سرِ كوي من
فرش راهت شده، طرهي موي من
اباصالح مدد ـ اباصالح مدد(2)
حاجتم كن روا، اي نيازِ همه
بر دلم ده صفا، گل ناز همه
دست من سوي تو، بهترين يارِ من
گشتهام مبتلا، چاره سازِ همه
اباصالح مدد ـ اباصالح مدد(2)
.
🌸السلام علیک یا صاحب الزمان 🌸
چشمم اگر که لایق دیدارتان نشد
یعنی دلم اسیر و گرفتارتان نشد
هرچند در هوای شما پر کشیدهام
اما دلم هوایی دیدارتان نشد
وقتی گنه محبتتان را ، ز من گرفت
جایم به زیر سایهی دیوارتان نشد
بر هر دری زدم بجز از خانه شما
دل مستحق تابش انوارتان نشد
دلگیرم از خودم که نشد نوکری کنم
دلگیرم از خودم که دلم یارتان نشد
تا که شدم مریض شما با خلوص دل
این دل ، اگرچه لایق دربارتان نشد
آقا! نظر به حالت این کمترین کنید
بر این کسی که شامل بسیارتان نشد
آقا! دلم هوایی شبهای کربلاست
رفت از دلم قرار که زوارتان نشد
✍️نصیرحسنی
.