«سنگ تاب میآورد. نعره ی آسمان و تابش آفتاب و سرمای نیمه شبانه را تاب میآورد. سنگ بر جای چسبیده است. بی جنبشی، سرشتِ آن است، میتواند تا پایان دنیا خاموش نشسته بماند. اما آدم ؟ تپش و جنبش دَمی او را وا نمی گذارد. چیزی، چیزی شناخته و ناشناخته همواره درون او می جوشد. بر افروختگی اش را برای همیشه نمیتواند پنهان بدارد. تاب و دوامش را کش و مرزی نیست. سرانجام فواره میزند و از خود بدر می ریزد. چشمه گون برون می جوشد. یا اینکه آرام، آرامتر، قطره قطره، دلمایه ی خود را واپس میدهد. به اشکی، به کلامی، یا به فریادی.
به تیغه ی خنجری، به ارژنی، یا به شلیکی!!»
📚کلیدر
✍🏻محمود دولتآبادی
╭━━⊰⚜⚜⊱━━╮
@In_heaventime
╰━━⊰⚜⚜⊱━━╯
عشق
برایم خوابی دیده است.
پر از بیشههای سبز خیال
من
لابلای تمشکهای خوشی
سرخ سرخ رسیدهام
و چشم به راه
آمدن تو.
تاصبح
بیدار ماندهام
✍🏻سوسن درفش
╭━━⊰⚜⚜⊱━━╮
@In_heaventime
╰━━⊰⚜⚜⊱━━╯
آدمی باشد که او را دریاها بس نکند و آدمی باشد که او را قطره ای چند بس باشد و زیاده از آن زیانش دارد.
📚فیه ما فیه
✍🏻مولانا
╭━━⊰⚜⚜⊱━━╮
@In_heaventime
╰━━⊰⚜⚜⊱━━╯
حسرت واقعی را آن روزی میخوری که میبینی به اندازهی سن و سالت زندگی نکردهای.
✍🏻گابریل گارسیامارکز
╭━━⊰⚜⚜⊱━━╮
@In_heaventime
╰━━⊰⚜⚜⊱━━╯
هدایت شده از RadioMighat | رادیو میقات
14.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 داستان کوتاه ( تاجر ورشکسته )
مرد تاجر : خدایا صدایم را می شنوی؟؟
اگر دوباره محتاج شدم نزد تو نمیآيم!!!
صداپیشگان: مریم میرزایی - مسعود عباسی - کامران شریفی - مسعود صفری - امیر مهدی اقبال - احسان فرامرزی
بازنویسی و کارگردان: علیرضا عبدی
پخش روزهای یک شنبه ازکانال رادیو میقات پخش تخصصی داستانهای صوتی
@radiomighat
#تحلیل_الههی_نستوه
کاربر sky
سلام وقت همگی به خیر و نیکی
خانم خلیلی جان خیلی ممنون از پارت زیباتون همیشه ما رو خوشحال میکنید🌸
روایت داستان از زبان نستوه خیلی جالب بود ، لحن صحبت و کلماتی که به کار برد به مخاطب،مرد بودنِ شخصیت رو القا کرد. گاهی اوقات رمان های دیگه رو میخونیم حرف های شخصیت پسر داستان کاملا دخترونه اس😂 اما الان کاملا تفاوت گفتار و تفکر یک مرد و زن بیان شد.
مادر نستوه با دلسوزی ذاتی و مادرانه به پسرش توصیه کرد که دعا کنه . مورد پیشنهادی رو با سلیقه خودش و ذهن قدیمی که داره انتخاب کرده، اکثر والدینِ سن دار، عروس خوب رو تو خانه داری و داشتن بنیه برای فرزند آوری میبینن. چه بسا هنوزم یه عده همین عقیده رو دارن.
اما طبق چیزی که خوندیم معیار های نستوه فرق داره، حجب و حیا و تحصیل کرده بودن الهه و حتی قد بلند او برای نستوه ارزشمندِ. در ثانی نستوه از این که الهه معصوم و مظلومه و حتی درمورد بیرق و اون ضربه، حرفی نزده خوشش اومده و دلش لرزیده، پس احتمالا از زن حاضر جواب و تند و تیز خوشش نمیاد.
اشاره نستوه به سرتق بودن الهه اینو میگه که شاید دوست داره ولو به اندازه آدرس پرسیدن الهه ازش کمک بگیره و سر حرفو باز کنه و فقط این حقو به الهه میده چون منتظره باهاش حرف بزنه ( در چهارچوب) در حالی که شاید اگر دختر دیگه ای گم شده بود براش زیاد اهمیت نداشت و فقط با موتور تا یه جایی همراهیش میکرد.
نستوه دوست نداره توجه و حواس مردا به الهه جلب بشه ، خیلی از آقایون به این قضیه حساسن، که حتی اگر اون مردا آشنا یا چشم پاک هم باشن و خانم هم حجاب و عفت داشته باشه باز کوچیک ترین حرکتی که باعث بشه چشم بقیه به اون خانم بیفته رو دوست ندارن.
تا اینجای کار فهمیدیم نستوه آدم خیلی غیرتی هست، و فعلا درگیر علاقه اش به الهه است و دنبال به فرصت مناسب میگرده تا باهاش صحبت کنه.
احتمالش هست که مادر نستوه مخالف ازدواجشون باشه چون توی این مکالمه تا حدودی دستمون اومد چه اخلاقی داره
میگه حواست به نرگس باشه و از غریبه واجب تره ولی میگه من که کاریتون ندارم! میگه هیچی نمیخوام جز سلامتی بعد میگه زعفران و زرشک یادت نره!
شاید برای قضاوت زوده اما این لحن بیان آدمو یاد مادرشوهرایی میندازه که کلی نظر و دخالت و کنایه به عروس میگن بعدش میگن باز خودت میدونی! کلی گفتم! 😂
شرمنده که طولانی شد🤭منتظر پارت های مهیج بعدی هستیم😍
حسرت واقعی را آن روزی میخوری که میبینی به اندازهی سن و سالت زندگی نکردهای.
✍🏻گابریل گارسیامارکز
╭━━⊰⚜⚜⊱━━╮
@In_heaventime
╰━━⊰⚜⚜⊱━━╯
آرزوها، سربازانِ سپاهِ زندگیِ ما هستند.
ما برای رسیدن به پیروزی، فوج فوج از خوبترین و محبوبترین سربازانمان را در تمامیِ جبههها از دست میدهیم.
دلاوران را، مؤمنان را، پاکبازان را، و شاید آنها را که اگر میماندند میتوانستند جهان را عوض کنند ...
تو هرگز نمیتوانی در یک نبردِ سهمگین، با شاگردانِ سختِ شرورِ شیطان، روبرو شوی و در امتدادِ نبردی مداوم و سرسختانه، حتّی یک سرباز هم از دست ندهی ...
✍🏻نادر ابراهیمی
📚ابوالمشاغل
╭━━⊰⚜⚜⊱━━╮
@In_heaventime
╰━━⊰⚜⚜⊱━━╯
"شكسپير" میگويد: افرادی كه توانايی لبخند زدن و خنديدن دارند، موجوداتی برتر هستند
یادت نگه دار این فرمول را :
شادی اگر تقسيم شود دو برابر میشود
غم اگر تقسيم شود نصف میشود
پس ضرر نمیكنی از هم اكنون لبخند زدن را تجربه كن، تمرین کن.
╭━━⊰⚜⚜⊱━━╮
@In_heaventime
╰━━⊰⚜⚜⊱━━╯
مردی از دیوانهای پرسید: اسم اعظم خدا را میدانی؟
دیوانه گفت: نام اعظم خدا «نان» است اما این را جایی نمیتوان گفت!
مرد گفت: نادان شرم کن، چگونه نام اعظم خدا نان است؟
دیوانه گفت: در مدتی که قحطی نیشابور چهل شبانه روز طول کشید، من میگشتم، دیگر نه هیچ جایی صدای اذان شنیدم و نه درب هیچ مسجدی را باز دیدم، از آنجا بود که دانستم نام اعظم خدا و بنیاد دین و مایه اتحاد مردم نان است!
✍🏻عطار نیشابوری
📚مصیبتنامه
╭━━⊰⚜⚜⊱━━╮
@In_heaventime
╰━━⊰⚜⚜⊱━━╯
ماهی سیاه کوچولو گفت:« نه مادر ، من دیگر از این گردشها خسته شدهام ، میخواهم راه بیفتم و بروم ببینم جاهای دیگر چه خبرهایی هست. ممکن است فکر کنی که یک کسی این حرفها را به ماهی کوچولو یاد داده ، اما بدان که من خودم خیلی وقت است در این فکرم. البته خیلی چیزها هم از این و آن یاد گرفتهام ؛ مثلا این را فهمیدهام که بیشتر ماهیها، موقع پیری شکایت میکنند که زندگیشان را بیخودی تلف کردهاند. دایم ناله و نفرین میکنند و از همه چیز شکایت دارند. من میخواهم بدانم که ، راستی راستی زندگی یعنی اینکه توی یک تکه جا ، هی بروی و برگردی تا پیر بشوی و دیگر هیچ ، یا اینکه طور دیگری هم توی دنیا میشود زندگی کرد؟…»
📚ماهی سیاه کوچولو
✍🏻صمد بهرنگی
╭━━⊰⚜⚜⊱━━╮
@In_heaventime
╰━━⊰⚜⚜⊱━━╯
💠🪴💠
دردا که عمر در شب هجران گذشت و من
آگاه نیم هنوز که روز وصال چیست؟
✍🏻هلالی جغتایی
💠 اَلسَّلامُعَلَیکَیابَقیَّهاللهِالاَعظَم
💠 اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالفَرَج
💠 اَینَالمُنتَقَم؟!
╭━━⊰⚜⚜⊱━━╮
@In_heaventime
╰━━⊰⚜⚜⊱━━╯