24.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ_تصویری
👈 روضه شهادت امام حسن مجتبی(ع)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤🖤🖤
کاش بودی کربلا
کنار حرمم
حرم داشتی حسن
🏴🏴🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تنها نیستی...
زن : اکبر آقا بی زحمت یه بسته دل مرغ بهم بدین، فقط تازه باشه امشب مهمون دارم
اکبر آقا: رو چشم آبجی،اتفاقا دل مرغها همین امروز رسیده تازه تازس
_ خدا خیرتون بده.خواهرم اینا از شهرستان میان،گفتم یه غذای خوب بذارم براشون
مرد پول دار: هه مهمون داره اون وقت اومده دل مرغ بخره! اکبر آقا کنار اون رون گوسفندی که سفارش دادم چند بسته هم دل مرغ بذار ، تازه هم نبود مهم نیست، برای سگم میخوام ...
هنوز حرف مرد تموم نشده بود که ...
ادامه این #داستان زیبا رو توی کانال رادیو میقات بشنوید👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2082144340Cfc77882043
🎧 تنها کانالی که توی ایتا داستاناش صوتی هست😎🎤🎶
سلام دوستان، عزاداری هاتون قبول🖤🤲
کانال رادیو میقات واقعا عالیه خودم عضو شدم پیشنهاد میدم شما هم حتما عضو بشید😍
https://eitaa.com/joinchat/2082144340Cfc77882043
حتما پیوستن رو بزنید ان شالله امار کانالشون بره بالا حیف کاراشون دیده نشه🙏🌺
هدایت شده از RadioMighat | رادیو میقات
28.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 داستان صوتی ( خدا حافظ آقا مهربونه )
به یاد شهید حاج قاسم سلیمانی
زهرا: مرتیکه یه جوری دستش رو روی زنگ گذاشته بود و زنگ می زد که یهو ترسیدم، معصومه قلبش اومد تو دهنش!
حسین: دنیا دنیای نامردی شده! کی فکرشو می کرد؟! صاحبخونمون آقا جوادی به خاطر مال دنیا بیاد و اینجوری جوابمون کنه!اونم تو چلّه ی زمستون!
معصومه: بابا درو باز کن دیگه سردمه ،زودتر بریم تو خونه
صداپیشگان: مریم میرزایی - محمد رضا جعفری - فاطمه عبدی - کامران شریفی - علیرضا جعفری - امیر علی مومنی نژاد
نویسنده: مهری درویش
کارگردان: علیرضا عبدی
پخش روزهای پنج شنبه ازکانال رادیو میقات پخش تخصصی داستانهای صوتی
@radiomighat
25.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
گاهی دَر نَبودِ یِک نَفَر،
اِنگار جَهان به کلی خالیست..!
یاحَمیدُبِحَقِّمُحَمَّدعَجِّللِوَلیِّكَالفَرَج
سلام صبح آدینه تون به خیر🌱
.
هدایت شده از کانالباشگاهملیکتابخوانیمحدثه
📚📚📚📚📚📚📚
کتاب هایی که طی فصل پاییز🍂 در محدثه همخوانی میکنیم😊
🍁مهر ماه:سفرنامه الی(انتشارات شهید کاظمی)
🍁آبان ماه:بساز نفروش ها(انتشارات ستاره ها)
🍁آذر ماه: روزهای فاطمه ؛شرح خطبهی فدک حضرت زهرا(س) (انتشارات لیله القدر)
🍁آذر ماه: سه خواهرون (انتشارات ستاره ها)
همراهمان باشید تا سفری نو را آغاز کنیم، سفری به اعماق کتابها و زندگی پر فراز و نشیب آدم های موفق.🌻
کنار هم کتاب میخوانیم و برای همسرمان محدثه میشویم🥰
برای تهیهی کتاب با تخفیف ویژه به دبیر گروه خود مراجعه کنید😊
اگر هنوز وارد گروه های ما نشدهاید به ما پیام دهید تا شما هم عضو رسمی باشگاه محدثه باشید. 😇
🆔️@admin_mohadeseh
┄┅┅┈⊰᯽💚᯽⊱┄┅┅┄
#فصلپاییز
#معرفیکتاب
#باشگاهملیکتابخوانیمحدثه
#باماهمقرارشو🌱
🌻باشگاه ملی کتابخوانی محدثه ویژهی بانوان متاهل
@mohadese_meli
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گو ابرِ غم ببارد...
تا همنشین عشقم♥️
از غم چهباک دارم؟
کاین غمگسار دارم♥️
بخشی از غزل «شرح حال» سرودۀ رهبر انقلاب که به تازگی منتشر شد.😍
سلام✋
صبحتون بهخیر🌻🐚
📚🪴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوست داشتم به جای این کاخ،🏯 جلسه در مسجد🕌 بود.
#آیتالله_طالقانی
#بهبهانهیسالروزدرگذشتآیتاللهطالقانی
بهــش میگفـــتن چقــدږ مثل شــهید چمراݩ شدی😍
میگــفټ دعاکــݩ باطنــم هم مــثل شهــید چمران بشہ🥲
برام دعاڬــن منـم شــهید بشم🥺
شهید الڨــدس شهـــید محســن صداقټ🕊
https://eitaa.com/joinchat/821953414C3da82a3bfd
به وقت بهشت 🌱
بهــش میگفـــتن چقــدږ مثل شــهید چمراݩ شدی😍 میگــفټ دعاکــݩ باطنــم هم مــثل شهــید چمران بشہ🥲 برام
کانال شهیدالقدس
آقا محسن صداقت
شهید کنسولگری ایران در سوریه🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میدونستین خیلی وقتا چرا
خواب کسی که دوستش دارین رو میبینین؟
چون مغزتون میخواد فشار دلتنگی رو با صحنهسازی کم کنه :)
به وقت بهشت 🌱
میدونستین خیلی وقتا چرا خواب کسی که دوستش دارین رو میبینین؟ چون مغزتون میخواد فشار دلتنگی رو با ص
من به یاد بشری افتادم...
شما هم همینطور؟
به وقت بهشت 🌱
🦋🦋🦋🦋🦋 🍃🍃🍃🍃 🦋🦋🦋 🍃🍃 🦋 الههی نستوه #م_خلیلی #برگ۴۶ حالیم بود عمدا این کار را میکند. قبلا بهش گفته
🦋🦋🦋🦋🦋
🍃🍃🍃🍃
🦋🦋🦋
🍃🍃
🦋
الههی نستوه
#م_خلیلی
#برگ۴۷
با بچهها شن بازی کردم. الهه دور و برمان چرخ زد و ازمان فیلم گرفت. قلعه شنی را که ساختیم، موبایل را داد دستم و رفت. نشست روی تختهسنگ. باد زیر چادرش میزد. شکل گنجشک تو سرما، پف کرد. یک فسقلآدم بیشتر نبود. گاهی آنقدر زبان درمیآورد که فکر کنی همهش زبان است. یکوقت ساکت میشد مثل این روزها، یکوقت سرت را میبرد از بس حرف میزد.
رفتم خودم را چپاندم کنارش. جا داد و نشستم. دست انداختم دور کمرش. سیخ نشست. هر چی تو خانه ول و باز است، بیرون رو میگیرد. حتی اگر فقط خودمان باشیم. بامزهبازیم گل کرد: یارو لب دریا عینک دودی میزنه. میگه وای چقد نوشابه!
قاهقاه خندیدم.
الهه جوری لبخند زد، احساس بیمزگی که خوب است، احساس بیمعنی بودن کردم. انگشت کشید زیر چشمهاش و عینکش را برداشت. ضایع بود گریه کرده. به روی خودم نیاوردم. هر چی دَم به دمش بگذارم دیرتر رویش باز میشود. گفتم: حال داری بریم دور بزنیم؟
_باید لباس بچهها رو عوض کنیم.
_لباسشون که خوبه!
_بیرونی نیست. مگه نمیخوای بگردی؟
_پیاده نمیشیم.
بلند شدم و دستش را کشیدم. گفت: همیشه وقتی نمیخوایم پیاده شیم، برعکس پیاده میشیم.
خندیدم: متین! راستین! بیاین بابا.
متین برخلاف میلش راه افتاد اما راستین دست از بازی برنداشت: هنوز قلعهمو نساختم.
پاچهی شلوارش را تکاندم: فردا دوباره میایم. بقیهشو بساز.
دستهاش را چلیپا کرد. چرخید طرف دریا. گفتم: ما میخوایم بریم بستنی بخوریم.
وسوسه شد ولی دلش گیر قلعهی نصفهنیمه بود. الهه گفت: میایم حتما. هر روز میایم ساحل.
حرفش کارساز شد. راستین با لبولوچهی آویزان نشست تو ماشین.
گفتم: میخوای تو اینجا شنبازی کنی، ما بریم؟ بعد میایم دنبالت.
چانهاش را انداخت هوا. پدرصلواتی انگار ارث باباش را میخواست.
یکبار فرهنگی دانشگاه، اردو گذاشت. خبر نداشتم ولی وقتی رسیدیم شمال دیدم الهه هم هست. با دوسهتا دختر دیگر که همهشان مانتویی بودند. تو کتم نمیرفت چطور میتواند با اینها رفیق باشد. حالا باز آنها خوب بودند. خدا پدرشان را بیامرزد، سر و وضعشان سنگین رنگین بود. دو سهتای دیگر از اتوبوس بعدی پیاده شدند و واویلا، لاکردارها به خدا و قیامت اعتقاد نداشتند. یکیشان موهای فرفریش از جلو و عقب مقنعه زدهبود بیرون. ماتیک بیرنگی هم مالیده بود به لب. عین میت. همچین دوید طرف الهه! انگار دعوا داشت. گفتم الآن است بزند لت و پارش کند. وقتی رسید بهش، سفت گرفتش تو بغل. مثل ننو، تابش داد چپ و راست. بعد که دستهاش را از کمر الهه باز کرد، الهه دست کشید رو صورت. ماتیک دختره را از لپش پاک کرد.
باید حسابم را همینجا باهاش صاف میکردم. یک سال بود هر طور پا پیش میگذاشتم جوابم نه بود. حتی روی حاجآقا حسینی را هم زمین انداخت. هر جا هم من را میدید انگار جن و بسمالله. خودش را گم و گور میکرد. تو سوراخسنبهای قایم میشد تا رو در رو نشویم.
کپی یا انتشار به هر شکل حرام❌
✍🏻 م خلیلی
╭━━⊰⚜⚜⊱━━╮
@In_heaventime
╰━━⊰⚜⚜⊱━━╯
هدایت شده از RadioMighat | رادیو میقات
15.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 داستان کوتاه ( اطلاعات لطفا )
آلبرت : الو اطلاعات لطفا
ماریا: اطلاعات !بفرمایید
آلبرت : تعمیر را چطوری مینویسن ؟
ماریا: امتحان دیکته داری؟….😅
صداپیشگان : نسترن آهنگر- مسعود عباسی - مریم میرزایی - محمد طاها عبدی
بازنویسی و کارگردان: علیرضا عبدی
پخش روزهای یک شنبه ازکانال رادیو میقات پخش تخصصی داستانهای صوتی
@radiomighat
سلام خواهرهای عزیز
اگه قصد دارید ختم یاسین هدیه به حضرت امالبنین سلاماللهعلیه انجام بدید، از امشب شروع میشه
یکبار سورهی یاسین رو به شکل پیوسته، یعنی فاصله بین خوانش آیات نندازید میخونید.
پنجشنبهی هفتهی بعد دوبار میخونید
و هفتهی بعد سهبار و هفتهی بعدتر چهاربار
در خوانش هفتههای دوم و سوم و چهارم هم پیوستگی حین خوانش آیات رو رعایت کنید اما مسئلهی نیست که بین هربار خواندن فاصله بیندازید و استراحت کنید.
حاجتتون به خیر روا🌷
اللهمعجللولیکالفرج🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠🌷💠
قطعهی گمشده از پر پرواز کم است
یازدهبار شمردیم و یکی باز کم است
این همه آب که جاریست نه اقیانوس است
عرق شرم زمین است که "سرباز" کم است
#آغاز_ولادت_امام_جان
#امام_زمان
#مبارک
📚🪴
هدایت شده از RadioMighat | رادیو میقات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 داستان کوتاه ( من دیگ نخریدم )
♦️ مرد عارف: عمو انگار تو کاسبی بلد نیستی؟!!! همه ی مسگرای بازار این دیگ رو وزن کردن و بیشتر از ۴ ریال و ۲۰ شاهی قیمت ندادن، اون وقت تو ۲۵ ریال خریدی؟!!!
♦️ مرد مسگر: من دیگ نخریدم برادر!!!
صداپیشگان: مریم میرزایی - علی گرگین - مسعود صفری - محمدرضا جعفری - کامران شریفی
نویسنده و کارگردان: علیرضا عبدی
@radiomighat
@radiomighat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨ألا یا اهل الوفاق و النفاق
....سید علی تنها نیست....✊
⚠️هشدار جدی فعالین رسانه ای انقلابی خطاب به مسئولینی که میخواهند رهبری را هزینه خودشان کنند.
با ذکر (لبیکیاخامنهای) منتشر کنید.
هدایت شده از RadioMighat | رادیو میقات
27.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 داستان صوتی ( و این آخرین قدم )
به یاد شهید داوود موئمنی نژاد
♦️ یکی بود یکی نبود....
نویسنده و اجرا: علیرضا عبدی
تهیه گزارش از خانواده و همرزمان شهید: محمد هادی نعمتی
تصویر سازی: امیرحسین موئمنی نژاد
@radiomighat
014-Namahang-azfayta-www.ziaossalehin.ir-mashari-rashed-ht.mp3
4.42M
تواشیحی که حس و حال عالی داره 🌷
حزن و حس سروری درش هست که دلت رو لبریز میکنه از ذوق و شوق مسلمان بودن به دینت🌿🦋
دینی که رسولش رو به چشم دل دیدیم و دوست داریم♥️
و به تماممعنا مدیون رسالت خودش و همسر بزرگوارش هستیم🌿💠
╭━━⊰⚜⚜⊱━━╮
@In_heaventime
╰━━⊰⚜⚜⊱━━╯
هدایت شده از RadioMighat | رادیو میقات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 #داستان_کوتاه ( فرق من و تو )
♦️ پادشاه: به این کشاورز فقیر لباسی گران قیمت و قاطری قوی بدهید
♦️ ملکه: چه میکنید پادشاه؟! چرا کشاورز بینوا را سیلی زدید؟! نه به آن بخشش و نه به این جفا !!!!!!!
صداپیشگان: مریم میرزایی - علی حاجی پور - احسان فرامرزی - کامران شریفی
بازنویسی و کارگردان: علیرضا عبدی
پخش روزهای یک شنبه ازکانال رادیو میقات پخش تخصصی داستانهای صوتی
@radiomighat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تقدیر حضرت آقا از پاسخ صریح شهید جمهور درباره ارتباط با آمریکا💔
هدایت شده از RadioMighat | رادیو میقات
19.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 داستان صوتی ( مثل شَلَمچه )
( به یاد شهید سید مجتبی علمدار)
ارشد: آقایون... کی بهتون اجازه داده اینجا واستین هِر هِر و کِر کِر کنین ؟!
مجید: ببخشید آقا پلیسه نمیدونستیم اینجا پارک ممنوعه 😂
ارشد: هه هه هه ...بانمک،دو روزه از شهرستان اومدین تهران زبون در آوردین واسه ما!! گول هیکل ورزشی این رفیقتونو خوردین که شاخ شدین هان؟!... کُشتیگیری تو؟!
سید مجتبی: کوتاه بیا داداش ما نه کشتی گیریم نه با کسی دعوا داریم
صداپیشگان: علی حاجی پور- مسعود عباسی - علیرضا جعفری - کامران شریفی -عبدالله نظری - احسان فرامرزی
نویسنده و کارگردان: علیرضا عبدی
پخش روزهای پنج شنبه ازکانال رادیو میقات پخش تخصصی داستانهای صوتی
@radiomighat
هدایت شده از خوان هشتم را من روایت می کنم
آقای معلم قرآن.
پیامبر را با شما شناختم وقتی چنان نمکی و شیرین برای مان از کتابش می گفتید روی آن تخته سیاه که صدا تَق و تق گچ می آمد. حسرت می خوردم به آن دست خط زیبا.دروغ نباشد بارها و بارها پای تخته سیاه کلاس چهارم مان خط شما را تمرین کردم .
نزدیک های غروب جمعه من و پدرم می نشستیم پای تلویزیون تا دلمان نشاط بگیرد با لطیفه های قرآنی شما.
من بلند می خندیدم و پدرم تلاش می کرد فقط تبسم کند ولی چهره اش سرخ می شد و گوشه چشمانش چین می افتاد، یعنی خیلی خنده اش گرفته.
آقای معلم قرآن
در عالم نوجوانی ام مثل اعضای احزاب سیاسی نگران می شدم که اگر شما بمیرید چه کسی جایتان را خواهد گرفت! و اینکه چقدر حیف که شما پسر ندارید که جایتان را پر کند.
ناظره دلش می خواست اسمدخترش را فاطمه لیلا بگذارد و می گفت آقای قرائتی اسم چهار دخترش است. خدا به ناظره سه پسر داد و دختر دار نشد.
آقای معلم قرآن
حالتان خوب نیست. بیمارستان مکان خوبی برای گچ و تخته ی شما نیست. این چه سری است که شما از همه ی عناوین عمامه به سرها به عنوان معلم قرآن افتخار می کنید مثل سردارمان که به عنوان سرباز اکتفاء کرد. شماها در آن افق اعلی چه دریافته اید؟
درسهایی از قرآن ، شیرین ترین درس ماست که جمعه ها ما را به مکتب می کشاند تا زمزمه محبت پیامبر را از کلاس شما بشنویم ...بنوشیم..
امشب مخصوص شماست. مخصوص ترین آدم امشب شمایید که یک ساعت بدون کتاب صاحب امشب نداشتید و ما را که با پیام او انس دادید. امشب بر شما مبارک .معلم عزیزم.
✍#مریم_قربانزاده
https://eitaa.com/khane_8