eitaa logo
به وقت بهشت 🌱
6.4هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
1.4هزار ویدیو
2 فایل
💠وَأُفَوِّضُ أَمْرِ‌ی إِلَی‌اللَّه إِنَّ‌اللهَ بَصِیرٌ‌ بِالْعِبَاد 🚫کپی یا انتشار حتی با ذکر نام نویسنده حرام است🚫 تبلیغات ارزان https://eitaa.com/tablighattarzan عضو انجمن رمان آنلاین ایتا🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
یک باره آمار زخمی ها و بیماران یک بیمارستان صفر می شود. درد و رنجشان تمام می شود. دیگر مادری پای تخت فرزند، خون از صورتش پاک نمی کند. پدری دلهره ی آخرین نفس های دخترش را ندارد. پرستاری در اوج عطش،دلش برای تشنگی کودکی تنها نمی سوزد. امشب اولین شبی است که بیماران سوز سرما را حس نمی کنند. امشب شب هزار هاست . هزار مظلوم ... هزار فرشته..... هزار خون به نا حق ریخته..... ✍🏻انسیه شکوهی
هدایت شده از به عشق دیدنت❣
امید من و همسربه اتفاق آقا هادی داشتیم توی باغ دنبال سیرهای تازه می‌گشتیم. می‌خواستم برای خانه بکنم و ببرم. هوای خنک و نم‌دار شمال، حس کرختی به آدم می‌داد. وسط فصل بهار که موعد باز شدن شکوفه‌های بهار نارنج است، بوی مست کننده‌ای همه جا را پرکرده بود. انگارعطر بهشت را استشمام کنی. درخت‌های مرکبات کل باغ را سبز پوش کرده بودند و شاخه‌ها تاجی از شکوفه برسرداشتند. سبز و سفید و نارنجی، ترکیب رنگ‌ها با آسمان آبی و ابرهای پشمکی، تصویری بدیع ساخته بود. دلم می‌خواست مثل «باب راس» با یک بوم سفید و قلمو و کلی رنگ، منظره‌ی پیش رویم را جاودانه کنم. ولی حیف نقاشی بلد نبودم. همین‌طور که دنبال سیرتازه می‌گشتیم، چشممان افتاد به تکه چوبی که ازساقه یک درخت بریده شده بود. چیزی توجهمان را جلب کرد، یک جوانه کوچک از دل آن بیرون زده بود. در نظر اول عجیب و غیر ممکن به نظر می‌رسید. این جوانه از تکه چوبی درآمده بود که دورش انداخته بودند. جوانه‌ای شیبه گل یوکا که گلدان بزرگش را گران می‌فروشند. بعد از پرس و جو از آقا هادی پسر صاحب باغ ، متوجه شدیم موقع هرس یک گیاه یوکای بزرگ، چند تکه از ساقه را جدا کرده و گوشه‌ی باغ رها کرده‌اند. آن ساقه مرگ را باور نکرده، دوباره جوانه زده و روییدن را شروع کرده بود. آن چند تا برگ سبز کوچک آنقدر در نظرم عزیز آمد که اجازه گرفتم تا به خانه بیاورم و گلدانی ازآن درست کنم. مقاومت و استواری چوب و جوانه‌ی تازه، امید را در دل‌هایی که از همه چیز بریده، زنده می‌کرد. مثل حال این روزهای دنیا، که دارد طعم جدید روییدن، تازه شدن، از خواب بیدار شدن و یک انقلاب جهانی را تجربه می‌کند. گلی که دارد در سخت‌ترین شرایط، از دل سیاهی ظلم و استکبار، به سوی نورحرکت می‌کند. دنیا به بهانه‌ی کودکان فلسطین، فریاد آزادی از بند اسارت سرمی‌دهد.
🖤 جگرمان آتش گرفته از شهادت سید مقاومت؛🥺 در حالیکه به سوگ نشسته ایم، شاید خواندن بعضی از کتابها، کمی التیام بخش غم هایمان باشد ..🕯 📕 یه سفرنامه از جنس ، و شخصیت‌های اصلی کتاب که اهل هستن.🌾 😔 شهری که انگار فرزندش رنج هست و درد هست و تنهایی.💔 اما اشتیاق شان ، شهادت است✨ .. «إلی...» روایتی از غربت ناتمام اهالی فلسطین است."🖤🫒🍃 ✍🏻نویسنده : فائضه غفاری برای لحظه ای رفتن به سرزمین غم آلود فلسطین با جمع خوانی این کتاب ، همراهمان شو ..🕊 https://eitaa.com/joinchat/4218946290Ce877a37095