اگریه روزی تونستم دودیقه جدی باشم و دوستام جدیتم و جدی بگیرن اونروز عیدمنه
دلم میخواد برم انقلاب انقد تو کتاب فروشیا بگردم و کتاب بخرم که دیگه دستم نتونه پلاستیکای کتاب و نگه داره
نشستیم با بچه ها پیامای گروه و از اول خوندیم و دارم به عمق تباهیم پی میبرم
دلم برا ساشا تنگ شد ای مانگاکای بیشرف
اگه یخده شعور داشت اینکار و نمیکرد