قبل ماه رمضون رفتیم یه رستورانی(نمیگم که چقد مرغ سوخاری و قارچ سوخاریش خوشمزه بود و الا دلم میخواد:() بعد ما نشسته بودیم که سفارش و بیارن دیدم یه دختربچه و باباش اومدن تو نشستن دقیقا روبروی ما و حدس بزنین چی؟پلیور باباهه عینِ عینِ پلیور جوئل تو فصل دوی د لست بود و من اینطوری بودم که بنابهبدبهپزنا بعد رابطشونم همونجوری بود🥲🤌

دقیقا یه چیز این شکلی

بعد بگین چی باباهه واسه دختره غذا سفارش داد و اینا وقتی غذاشون اومد انقققققد قشنگ واسه دخترش همبرگرش و نصف کرد و سس ریخت روش و بعد هر لقمه‌ای که دختره میخورد باباهه لبخند میزد وای اصن یه چیز عجیبی بودن بعد دختره واقعا شبیه الی بود حتی یه سری رفتاراش از این پدر دخترایی بودن که دلت میخواست تا ابد بشینی نگاهشون کنی فقط حیف زشت بود زل بزنم به قشنگیِ رابطشون ولی اگه من و اون لحظه ول میکردن میرفتم بهش میگفتم ببخشید شما جوئلین و الی‌ای که از بازی اومده بیرون؟انققققققد که شبیه جوئل و الی بودن🥲🤌 بهش فکر میکنم قشنگ نپبهپبتمبد میشم

بعد اون لحظه اینطوری بودم که خاک تو سرت مغزت با د لست اشباع شده ولی خب واقعا قشنگ بوددددددن

بعد خواهرم که کنارم نشسته بود هی میگفت چرا انقد زل زدی و من دقیقا با لحن جیغ جیغی میگفتم ووووووی نگاشون کن شبیه جوئل و الییییییییی بعد اون اونطوری بود خدا شفات بده اینا اصلا کین🤌

تمام امروز که به آسمون زل میزدم داشتم فشار میخوردم که چرا دوربین ندارم. حتی گوشیمم نداشتم عکس بگیرم غمگینم

وای چقد خوبه راحتم

https://daigo.ir/pm/rG6HSL آقاااا تو این ناشناسه میشه عکس فرستاد🤌

خب الا یه بخشی از مغزم با یه بخش دیگه‌ی مغزم درحال جنگن که چه لزومی داشت این و اینجا تعریف کنی؟ خدایا خودت صلح بینشون برقرار کن🙏🏻 من دیگه نمیتانم

زندگی پس از زندگی دیشب و دیدین؟

بخوام توصیفش کنم دقیقا همین بود🍂🍂🍂

اگه ندیدین سر فرصت برین ببینین