eitaa logo
اینو خوندی
139 دنبال‌کننده
227 عکس
8 ویدیو
6 فایل
﷽ 📚 #اینو_خوندی 📚 تقدیم به ساحت مقدس امام جواد الائمه علیه السلام 📌 تکه کتاب های خواندنی کاری از گروه گرافیکی #مطیع کیفیت اصلی تصاویر در motigraphic.ir 👈🏻 کانال اصلی◀️ @motigraphic 👤 ارتباط با ادمین◀️ @motigraphicAdmin التماس دعا...
مشاهده در ایتا
دانلود
اینو خوندی
📚 ؟ ─┅┅─┅──┅─═ঊ🔶ঈঈঈঈ═─ 📙 📝 📖 ۲۴۴ صفحه 📇 انتشارات ─═ঈঈঈ🔶ঊঈ═─┅─┅─┅┅─ 📌 بیایید این بار بشینیم پای حرف و خاطره‌های یک حاجی نویسنده و شاعر: ... خودمانی و جذاب می‌نویسد... قلم توی دستش مثل یک نقاش حرفه‌ای همه چیز را به خوبی تصویر می‌کند و ما هم از اینکه با او در سفر پر رمز و راز همراه شدیم لذت می بریم... خال سیاه عربی آن قدر پُر کشش و خوش‌مزه است که خواندن آن فقط چند ساعت طول کشیده و به دست‌هایتان منگنه می‌شود؛ تا وقتی که کتاب را تمام کرده و خیال‌تان راحت شود... حامد عسکری در بخش‌هایی از کتاب حاجی شده و از اعمال حج می‌نویسد، یک جاهایی شده و در خیابان‌های دنبال رستوران می‌گردد و بعضی جاها هم میکروفن به دست گرفته و روضه می‌خواند. او پسر کویر است و سخاوت‌مندانه، خواننده‌ کتاب را در تمام لحظه‌هایش شریک کرده است... ➕بخشی از کتاب: صبحانه را خورده‌ام و روی تخت هتل دارم چند صفحه قرآنم را می‌خوانم که مادرم زنگ می‌زند... جهت ریا عرض کنم که با خودم عهد کرده‌ام توی این سفر، نیم‌جزء، صبح و نیم‌جزء، عصر بخوانم و آخر سفر، یک دور قرآن محمدی را که توی شهرش نشسته‌ام، تمام کنم... حرف‌های معمولی و متداول می‌زند؛ و خب قاعدتا جواب همه هم چشم است... سوال اصلی را اینجا می‌پرسد و یخ می‌کنم: « رفتی؟» نمی‌دانم چرا و چه جوری بی‌هوا می‌گویم: «دارم فردا می‌روم بقیع»... می‌گوید: «توی این دنیا هرچه خوشی است، سهم شما مردهاست... این هم رویش... ما زن‌ها را که نمی‌گذارند برویم؛ تو ولی تو برو و حواست باشد... ناموس رسول خدا آنجا دفن است. ادب می‌کنی‌ها! سر پایین می‌روی و می‌آیی.» می‌گویم: «چشم.» توی دلم انار پاره می‌شود... 📘 خرید از در * [اینجا](https://plink.ir/fRO5n) * 🔗 🌿 @motigraphic 🔰 @inokhundi 🌐 www.inokhundi.ir
اینو خوندی
📚 ؟ ─┅┅─┅──┅─═ঊ🔶ঈঈঈঈ═─ 📕 ۲۰۴ 📖 ۲۴۸ صفحه 📝 🖨 انتشارات ─═ঈঈঈ🔶ঊঈ═─┅─┅ 📌 در این کتاب با یک بدون روتوش از فاجعه‌ای روبرو می‌شویم که اگر چه بعضی ابعادش بعد از ۵ سال هنوز باورکردنی نیست، ولی چه بخواهیم و چه نخواهیم رخ داده است. خیابان ۲۰۴ روایت امانت‌دارانه و صادقانه زهرا کاردانی از است... این روایت‌ها در چهار بخش تقسیم شده‌اند. از شاهدان عینی ماجرا بگیرید تا خانواده و گروهی که با نام گروه حالا شناخته می‌شود. گروه تفحص همان تیمی است که به قول خودشان با دو تا دستکش و یک ماسک ابدان مطهر ۴۰۰ شهید این فاجعه را از بین پنج هزار حاجی به شهادت رسیده شناسایی کردند. نویسنده بدون بهره‌جویی از واژه‌ها خواننده را با واقعیت‌هایی روبرو می‌کند که گاه هیچ وقت در هیچ خبری منتشر نشدند. در میان اکثر این روایت‌ها تغییر رفتار سعودی‌ها قبل و بعد از هشدار واضح و غیر قابل انکار است، آنجا که فرمودند: «دولت عربستان در انتقال ابدان مطهر جان‌باختگان به وظایف خود عمل نمی‌کند و جمهوری اسلامی ایران نیز تاکنون با خویشتن‌داری و ادب اسلامی، حرمت برادری را در دنیای نگه‌داشته‌است، اما این را بدانند در صورت عکس‌العمل، عکس‌العمل ایران اسلامی خشن و سخت خواهد بود.» ۷ مهر ۹۴ ➕ برشی از متن کتاب: من شانه چپ خیابان ایستاده بودم اما وقتی جمعیتی که از روبه‌رو می‌آمد را دیدم، کم‌کم خودم را به طرف شانه راست کشاندم. هفت هشت دقیقه همان‌طور بی‌حرکت ایستاده بودیم. هوا بیش از حد گرم بود. انگار که توی یک فضای بسته، مثل یک بادکنک بزرگ قرار بگیری... به این‌ها شرجی بودن را هم اضافه کنید. نفسم بیرون نمی‌آمد. حوله احرامم را بالای سرم تکان می‌دادم. هوا کمی جابه‌جامی‌شد و می‌توانستم نفسی بگیرم و لحظه بعد دوباره همان حال احساس خفگی می‌کردم. حوله را که تکان می‌دادی کمی کنار می‌رفت و اکسیژن می‌آمد... 📗 خرید نسخه‌ فیزیکی از در * [اینجا](https://b2n.ir/p01197) * 🔗 🌿 @motigraphic 🔰 @inokhundi 🌐 www.inokhundi.ir