eitaa logo
مبلغان بدون مرز
795 دنبال‌کننده
157 عکس
144 ویدیو
4 فایل
کانالی برای تمامی افرادی که دغدغه رساندن پیام اسلام به سراسر جهان را دارند. ارسال مطالب فقط بصورت بازارسال (فوروارد) جایز می باشد. ادمین: @preacher
مشاهده در ایتا
دانلود
| @IntMob ✳️ فعالیت فرهنگی_مذهبی بین الملل؛ 🔹از حضور پر رنگ NGOهای یهودی، مسیحی و مسلمان تا حضور بی رنگ NGOهای ایرانی! این چند روز ابتدایی ماه رمضان تقریبا هر شبش را مهمان ان جی اوهای مسلمان و مسیحی و یهودی بوده ام. گویی ماه رمضان را بهترین محمل جهت نشاندن روحانیون مذاهب در کنار هم یافته اند. ۸:۲۰ دقیقه اذان است، از ۸:۰۵ افطار میکنند و معمولا همگی جهت نتورکینگ و رفیق یابی از ساعت هفت سر میزها ایستاده، مشغول معرفی خود و حوزه های کاری شان هستند. ان جی اوهایی که با کمکهای مالی سنگین شرکتهای خصوصی و بعضا دولتی، از آموزش گرفته تا بهداشت را در جای جای جهان متولی شده اند. برخی شان از سفارتخانه های کشور متبوعشان، هم‌تعداد دفاترشان در جهان بیشتر است و هم بودجه شان و هم نفوذشان. این یکی نامش مسلم ریلیف است. ان جی اویی که مدعی تلاش جهت جلوگیری از نسل کشی در رواندا و میانمار و مسلمانان در چین است. میگوید: بله مسلمانان در چین وضعیتشان به مراتب بدتر از هر کشور دیگریست که فکرش را بکنید، حتی میانمار. سید اذان میگویی؟ -البته که میگویم. اشهد ان علیا ولی الله... -سید چرا انقد اذانتان طولانیست؟! پ.ن: تابحال سازمان مردم نهاد ایرانی ای را ندیده ام که حتی یک نماینده در سازمان ملل در این شهر داشته باشد، چه برسد به دفتر و فعالیت. سید محسن روحانی لینک عکس: https://eitaa.com/IntMob/37 🔸: ارگان های متولی فرهنگ در چه افکاری به سر می برند و آیا اصلاً برنامه ای برای حضور در مجامع فرهنگی مذهبی بین المللی دارند؟! 💯 مبلغان بدون مرز @IntMob
| @IntMob ✳️ خاطره حجت الاسلام رحیمی، مبلغ اعزامی برزیل از گفتگو با یک مشروب فروش 🔹خیابان مسجدی که در آن نماز جماعت میخونم پر از مشروب فروشیه، یه بار یکیشون گیر داد گفت: شراب بخر گفتم: حرامه گفت: چرا؟ گفتم: فرق انسان با موجودات دیگه در چیه؟ گفت: عقل گفتم: وقتی مست میشی عقلت زائل میشه و هر چی که این فرق را از بین ببره حرامه. ساکت شد. 💯 مبلغان بدون مرز @IntMob
| @IntMob ✳️ تجربه یک دانشجوی مسلمان از سوئد 🔹به عنوان یک شیعه در سوئد احساس تنهایی می‌کنم. 🔸در سوئد انجمنی زیر نظر جمهوری اسلامی ایران فعالیت های فرهنگی می کند! کافیست به سایت آن مراجعه کنید تا عمق فاجعه را متوجه شوید! تازه به کشور سوئد وارد شده بودم و منتظر تجربه های جدید و اتفاقات نو بودم. از سرمای هوای سوئد و برخوردهای سرد مردم خیلی شنیده بودم ولی با دید مثبت شروع کردم و سعی کردم پیش قضاوت نداشته باشم. اولین بار که از خوابگاه دانشگاه بیرون رفتم، چشمم به عده‌ای دختر و پسر عرب افتاد و مطلبی که توجه من را به خودش جلب کرد بی‌حجابی یکی از خانم ها بود که کم کم این موضوع را در ذهنم ساخت که باید منتظر دیدن اسلام ویرایش شده بود؛ هرچند علت نداشتن حجاب می توانست مسلمان نبودن فرد هم باشد. بعد از گذشت مدتی فهمیدم که ارتباط منسجمی بین شیعیان وجود ندارد و انگار تمایلی برای صحبت کردن در مورد دین اسلام و به خصوص شیعه وجود ندارد. مهاجر بودن و ترس از دیپورت شدن می توانست دلیل اصلی بی‌تحرکی شیعیانی باشد که اغلب از افغانستان به آنجا مهاجرت کرده بودند و تمایلی به برگشت به کشورشان نداشتند. قرار گرفتن در چارچوب پادشاهی کشور سوئد هم انگار تاثیر خودش را روی برخوردهایشان داشت و به نظر می آمد که تیزی و برندگی اسلام واقعی را از آن‌ها گرفته بود. عدم وجود مسجد ویژه شیعیان، خودش را خوب نشون میداد و اکثر این مساجد توسط عربستان ساخته شده بودند تا اسلام سلفی را گسترش دهند. در نماز جماعت ها، اقلیت بودن شیعه به چشم می آمد و سردی در برخورد با شیعیان دیده می شد. @IntMob نماز خواندن شیعه ها اکثرا بصورت فرادی بود و همبستگی بینشان دیده نمی شد. برای مثال، نزدیک رستوران دانشگاه ساختمانی بود که در طبقه سومش یک نمازخونه کوچک تعبیه شده بود. نماز جماعت غیر شیعی ظهرها برگزار میشد و تعداد کمی مهر هم در قفسه کتاب های قرآن و دینی بود. البته گاهی هم این مهرها ناپدید شد! بچه های دانشجو (گاهاً دانشجوی دکتری از ایران) به صورت فرادی نماز می‌خواندند. بعد از مدتی تصمیم گرفتیم که ما هم یک نماز جماعت کوچک راه بیندازیم که البته اوایل سه نفر بیشتر نبودیم و گاهی هم بعضی از برادران اهل تسنن به امام جماعت شیعه اقتدا می کردند ولی متاسفانه به تدریج به دلیل تداخل زمانی با بقیه کارها (بخوانید عدم توجه به ارزش نماز جماعت) نماز جماعت کمرنگ شد. بعد از آن تصمیم گرفتیم که نماز را حداقل اول وقت و با برادران اهل تسنن به جماعت بخوانیم. از آنجایی که رفتن به سوئد مقارن با ماه رمضان شده بود، دنبال پیدا کردن انجمن های شیعی بودم. اسم یکی از این انجمن ها را از دوستم که قبلا سوئد بود پرسیدم. قبل از رفتن اینترنت را گشتم تا سایت و برنامه های این انجمن را که زیر نظر جمهوری اسلامی ایران فعالیت می کرد ببینم ولی با یک سایت تقریبا بدون استفاده روبرو شدم. در ماه رمضان با این انجمن تماس گرفتیم تا در جلسات مذهبی شرکت کنیم. خانمی اعلام کردند که ساعت شش عصر جلسه ختم قرآن برگزار می شود و ما هم فاصله یک ساعته از خانه تا محل برگزاری را با قطار برقی رفتیم تا در این جلسه شرکت کنیم. با کلی گشتن یک تابلوی کوچیک در بالای یک ساختمان قدیمی که درب ورودی چوبی داشت به چشم ما آشنا آمد و وقتی نزدیک رفتیم دیدیم آدرس را درست آمده‌ایم اما با کمال تعجب آن ساختمان بیشتر به یک متروکه شبیه بود! دوباره تماس گرفتیم و اینبار آقایی گوشی را برداشت و گفت جلسه تمام شده و فقط دو روز در هفته هم برگزار خواهد شد! جا خوردم! فهمیدم که فعالیت‌های شیعیان در سوئد بسیار کمرنگ و ناامید کننده است! 💯 مبلغان بدون مرز @IntMob
‏اوایل که اومدم برزیل، رفتم پسرمو در مدرسه ثبت‌نام کنم معلمشون وقتی فهمید مسلمون هستیم پرسید: پسرتون خطرناک نیست؟ از برخوردش خیلی تعجب کردم، چون همین تفکر رو هم به دانش آموزان منتقل میکنه، با رایزنی های زیادی تقریبا ۹۰ معلم به مسجد دعوت کردم, جلسه ای که برای یک ساعت ونیم ‏برنامه ریزی شده بود ۴ ساعت طول کشید، سوالاتی که در مورد اسلام داشتن خیلی جالب بود یه نمونه: چرا وقتی مرد مسلمان میمیره باید زنش هم همراهش زنده دفن بشه ؟ به خاطر این جلسه فشار زیادی روی آموزش و پرورش وارد شد که مجبور شدن یه جلسه با حضور ۳۰۰ معلم با سخنرانی رهبران همه ادیان برگزار‏شد، جالب اینجا بود برای آن جلسه هم منو دعوت کردن. خاطره تبلیغی حجت الاسلام علی رحیمی؛ مبلغ اعزامی به برزیل | | 💯 مبلغان بدون مرز @IntMob
| @IntMob ✳️ خاطره ای از دانشگاه پالرمو 🔹حجت الاسلام دکتر علی‌اکبر بدیعی؛ مبلغ بین الملل 📝اردیبهشت سال ۹۶ به دعوت جهت یک ترم تدریس به ایتالیا سفر کردم. هفته اولِ ورود به دانشگاه بود که پروفسور دانیال یا به تلفظ ایتالیایی ها "دنیلو" تماس گرفتند و گفتند: پروفسور پلی تری ریاست دانشکده «literature &philosophy» به افتخار ورود شما، شب شنبه در منزل شخصی شان شامی ترتیب داده اند و اساتید دانشکده هم حضور خواهند داشت‌. 💎 انسان بسیار خونگرم و با محبتی است. چند سالی دمشق زندگی کرده و عربی بخوبی صحبت می کند. علاقه ایشان به اسلام هم ناشی از زندگی ایشان در دمشق و چندین سفر به کشورهای آسیایی از جمله مصر و ایران است. 💎خانه ویلایی ایشان در حومه شهر بزرگ، توریستی و ساحلی پالرمو، در نزدیکی قله کوهی است که مشرف به دریاست. مثل همه مردمِ شهر پالرمو با محبت است. به گرمی استقبال کرد و بنده را به حاضرین معرفی کردند. خواهر شان که از اساتید رشته معماری است نیز حضور داشتند. به رسم خودشان دو نوع غذا آماده کرده بودند. طبق معمول و مرسومِ همه رستوران های ایتالیا، ابتدا ماکارونی یا پستا سرو کردند و بعد از حدود نیم ساعت main dish یا همان غذای اصلی روی میز قرار گرفت. مرغ بریان با کمی مخلفات بود. بشقاب مرا برداشتند تا غذا سرو کنند.گفتم ببخشید! نمی تونم بخورم!؟ چرا؟ گفتم ما مسلمانان از گوشتی که شده استفاده می کنیم. .. گفت؛ آخه من خیال می کردم شما فقط گوشت خوک نمیخورید لذا بخاطر شما مرغ گرفتم تا... 💎از سفری که به ایران داشته می گفت..پروفسور دانیال با شور خاصی از کویر بین تهران و قم تعریف می کرد! بنده های خدا در قاره سبز زندگی کرده اند. بجز آب و درخت و سبزه زار چیزی ندیده اند. کویر برایشان خیلی زیباست. یکجوری از کویر قم تعریف می کرد انگار که رفته ساحل قناری! @IntMob 💎در دست انگشتری با عقیق قرمز دیدم. تعجب کردم. پرسیدم؛ شما؟ انگشتر؟ گفت هدیه همسرم پروفسور ماریا از سفری است که به ایران داشتند. انگشتر از دستشان بیرون آورد و داد به من. دیدم روی نگین انگشتر حکاکی شده؛ ... گفتم معنای این جمله میدانید؟ گفت بله کمی عربی میدانم...یعنی علی بر حق است. باز فرصتی شد تا از بگویم...البته مهمان ها از اساتید رشته شرق شناسی هستند و با تاریخ اسلام آشنا هستند. 💎بعد از شام و موقع رفتن، چشمم به دیوار اتاق افتاد. تصویری کوچک و قاب گرفته از بود! گفتم جناب پروفسور ظاهرا به سیاست علاقه دارند؟ گفت؛ چرا؟ گفتم از این تصویر سید حسن معلومه... خیر. من به ایشان علاقه خاصی دارم نه به سیاست. چرا؟ گفت؛ " اعتقاد دارم در تنها یک مرد هست و آنهم ایشان است". " انسان شجاعی است. افتخار جهان عرب است". خیلی خوشحال شدم. علاقه ام به ایشان بیشتر شد و از درون احساس افتخار می کردم. گفت حتی پرچم هم دارم. پرچم حزب الله؟ بله. بطرف میز رفت و پرچم بزرگ حزب الله از کشو میز بیرون کشید و باز کرد. من هم فرصت را مغتنم شمرده و با خوشحالی و افتخار از ایشان عکس گرفتم. 💎به یاد این آیه شریفه افتادم که؛ "إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَٰنُ وُدًّا" همانا آنان که به خدا ایمان آوردند و نیکوکار شدند خدای رحمان آنان را در نظر مردم عزیز، و محبّت آنان را به دلها می‌اندازد. آری؛ هنوز در جهان کم نیستند انسان های با وجدانی که در پشت ابر سیاه بمباران تبلیغاتی ، حقیقت را می بینند. و در دفاع از حقیقت و عدالت نه شرمنده اند و نه مصلحت اندیشی می کنند. 💯 مبلغان بدون مرز @IntMob
@IntMob ✳️ داستان مسلمان شدن یکى از مسیحیان ثروتمند لبنان توسط علامه جبل عاملی ره علامه بزرگ سیّد شرف الدّین جبل عاملى صاحب کتاب «المراجعات» مى گوید: یکى از مسیحیان ثروتمند لبنان نزدم آمد و گفت: مى خواهم مسلمان شوم، وظیفه ام چیست؟ گفتم: دو رکعت نماز صبح بخوان و سه رکعت نماز مغرب. گفت: مسلمانان هفده رکعت نماز مى خوانند! گفتم: مسلمانى آنها یک مقدار قوى شده است، از این رو پیامبر اسلام براى تازه مسلمانان، بنابر نقل تواریخ، دو رکعت نماز صبح و سه رکعت نماز مغرب مى خواندند، اکنون که شما مسلمان شده اید، همین اعمال را انجام بدهید کافى است. کم کم این شخص تازه مسلمان، قوى شد، و به مساجد مى رفت و مانند سایر مسلمانان، نمازهاى پنجگانه را به جا مى آورد. تا اینکه ماه رمضان فرارسید، ایشان سراسیمه نزد من آمد و گفت: آیا من هم باید روزه بگیرم؟ @Allah4all گفتم: خیر، روزه مربوط به کهنه مسلمان ها است، مسلمانان صدر اسلام، پس از مدّت طولانى که از بعثت پیامبر گذشت، به روزه گرفتن مأمور شدند. گفت: مى خواهم روزه بگیرم. گفتم: هر اندازه که آمادگى دارى روزه بگیر. همین روش باعث گردید که در سال دوّم، تمام ماه رمضان را روزه گرفت، و اکنون او از مسلمانان نیرومند لبنان است، نماز شبش ترک نمى شود، و مهمترین بودجه ها و کمبودهاى مالى جنوب لبنان (مرکز شیعه نشین) را او تأمین مى کند. https://telegram.me/bayeganitabligh/662 آرى هنگامى که پیامبر (ص) معاذبن جبل را براى ارشاد مردم، به یمن فرستاد به او فرمود: یا معاذ بشر و لاتنفر، یسر و لاتعسر. (2) «اى معاذ! با بشارت و چهره شاد و گشاد با مردم روبرو شو، (و کارى را که موجب فرار مردم از اسلام گردد انجام نده) آسان بگیر و سخت نگیر» منبع: ۱- مجله حوزه، شماره ۳۹، ص ۴۸ و ۴۹٫ ۲- سیره ابن هشام، ج ۴، ص ۲۳۷ 🔹: یکی از نکات بسیار مهم در تبلیغ و معرفی اسلام، شناسایی مخاطب، نیازها، ویژگی ها و اقتضائات فرهنگی، مسائل و دغدغه های اوست. تا زمانی که مبلغ به موارد مذکور اشراف کامل نداشته باشد در تبلیغ خود به صورت کامل موفقیتی نخواهد داشت. باید درد را شناخت تا بتوان درمان متناسب با آن را از منظر دین ارائه نمود، بدون شناسایی درد و مسئله، مخاطب رغبت چندانی به همراهی نخواهد داشت؛ چه این که می بیند مطالب شما نیاز او نیست و نیاز او برطرف نگردیده است لذا قبل از هر چیزی مخاطب را درست بشناسیم. 💯 مبلغان بدون مرز @IntMob
| @IntMob ✳️ خاطرات یک دانشجوی محجبه در آمریکا 🔹قسمت اول: ورود به آمریکا 🔸سارا بور بور/ دانشجوی دکترای علوم کامپیوتر، شهر ماینز کلورادو يادمه پنج سال پيش كه می خواستم وارد آمريكا بشم خيلی استرس داشتم كه چگونه با ظاهرم برخورد خواهد شد. چون حجاب داشتم می‌ترسيدم رفتار خوبی از طرف جامعه با حجابم نشه و اينكه آیا ظاهر متفاوتم باعث طرد من خواهد شد يا نه؟ من در ايران چادری بودم. قبل از ورود به آمریکا با يكی از دوستان كه چندين سال خارج از كشور زندگی كرده بود مشورت كردم. دوستم گفت به چادر كه اصلا فكر نكن. چون اينجا باعث میشه بیشتر به چشم بیای كه خودش بر خلاف فلسفه حجاب هست، ولی می‌تونی با مانتو و روسری باشی. من از ٧ سالگی همه جا چادر سر كرده بودم، و خیلی برام سخت بود که چادر رو کنار بزارم. برای همين سعی كردم كلی مانتو و روسری تهيه كنم. هنوز هم كه هنوزه يكی از سفارش‌های عمده من از ایران همين چیزهاست! البته پوشیدن مانتو هم کمک زیادی نکرد. هنوز هم حس عدم امنيت شديدی داشتم، و اينكه آدم متفاوتی هستم خيلی اذيتم می‌كرد. سعی کردم بجای عینک از لنز رنگی استفاده کنم كه كمی از اين تفاوت كاهش بدم، حداقل از لحاظ ظاهری. حدود پنج سال پیش، در اواخر ماه مبارك رمضان وارد آمریكا شديم. خدا رو شکر بلافاصله یکی از دوستانمون ما رو با مسجد دنور آشنا كرد و حتی همون شب ورودمون به دنور آمریکا هم برامون از افطاریِ مسجد آورد. در پرانتز بگم كه اينجا مساجد فقط پنجشنبه‌ها و‌ مناسبت‌های ویژه و بخشی از ماه رمضان مراسم دارند، ولی هر وقت برنامه باشه شام هم هست. يادمه شام شب اول كباب بود و پذیرایی‌شون از ما بعد از یک سفر طولانی حسابی بهمون چسبيد. برای روز عيد فطر هم يک مراسم عالی با صبحانه‌ی مفصل ترتيب داده بودند. تا اينجا همه چيز بهشت بود. تا اينكه گفتن برای ناهار روز عید بريم یکی از دریاچه‌های دنور. ما هم خوشحال همراهشون رفتيم. وقتی وارد محوطه شديم ديدم برخی خانمهای آمریکایی با پوششی نامناسب مشغول گرفتن حمام آفتاب هستند! اين اولين صحنه‌ای بود كه واقعا حالت بدی رو در من ايجاد كرد تا جاييكه با دوستمون كلی بحث كردم كه چرا ما رو اينجا آوردين، وقتی که می‌دونستيد محيطش مناسب نیست... البته باز هم داخل پرانتز بگم وضعيت پوشش در آمريكا به مراتب از اروپا بهتره. حداقل در ايتاليا كه من تجربه‌اش رو دارم، سطح شهر و مترو مملو از عكسهای زنان برهنه برای تبلیغ كالاست، كه من چنين چيزی رو در امريكا نديدم (به استثنای سواحل فلوريدا). و اينكه رفتارهای جنسی زننده در معرض عموم، در اروپا به مراتب بيشتر از آمريكا در سطح شهر ديده میشه. مثلا در بخشهایی از اروپا، در مترو يا در خيابان رفتارهای زننده جنسی رو به وفور مشاهده می‌کنید، ولی اکثر شهرهای آمريكا واقعا از اين لحاظ وضعیت خیلی بهتری دارند. ادامه دارد... 💯 مبلغان بدون مرز @IntMob
| @IntMob ✳️ برخی دختران جوان در ایران از پوشش نیم بندشان ناراحتند و دختران فرانسوی روز به روز میل بیشتری به پوشش دارند. 🔹یادمان باشد غرب، راهِ رفته است ... 💯 مبلغان بدون مرز @IntMob
| @IntMob ✳️ گفتگویی با جوان ملحدِ عضو یک خانواده‌ی مدرن! 🔷 ❄️ 🔹بخش ۲ از ۲ (احتمالا برای همین به عنوان راننده اوبر کار می‌کند چون کار موسیقی درآمد کافی ندارد. در صنعت موسیقی عمده‌ی افراد به امید مشهور شدن و درآمد نجومی در آینده کار می‌کنند. در حالی که درصد بسیار کوچکی ستاره می‌شوند و عمده‌ی افراد باید با شغل دوم نیازهای مالی را تامین کنند.) مرد یخی: چقدر آدم‌هایی که مثل خودت بچه‌دار شده‌اند دیده‌ای؟ آستین: نمی‌توانم بگویم یک امر عادی است و زیاد می‌بینم. اما در گذر زمان به دلایلی که گفتم در حال ازدیاد است. مرد یخی: پدر و مادرت هنوز با هم زندگی می‌کنند؟ آستین: نه، با وجود این که هر دو کاتولیک هستند، از هم طلاق گرفته‌اند (در مذهب کاتولیک، مشابه اسلام طلاق ناپسند است و حتی طلاق از نظر شرعی تعریف نشده است! از نظر تاریخی هم، یکی از دلائل رواج زندگی‌های بدون ازدواج در غرب، به خاطر سخت بودن جدا شدن زوج‌ها به دلیل ریشه‌ی مسیحی این جوامع است. آستین هم احتمالا در یک خانواده‌ی مشکل‌دار بزرگ شده است و برای همین دوران کودکی خوبی نداشته.) مرد یخی: پس در یک خانواده‌ی مذهبی بزرگ شده‌ای؟ آستین: بله، پدر و مادر، من را کاتولیک بزرگ کردند و حتی من مدرسه‌ی کاتولیک رفتم. البته الان ملحد (atheist) هستم. مرد یخی: چطور شد مسیحیت را ترک کردی؟ آستین: داستان تحولات دینی من جالب است. من حدود ۱۶-۱۷ سالگی دچار تردیدهای عمیق در مورد مسیحیت کاتولیک گشتم و بی‌دین شدم. اما یک دوست پروتستان داشتم که اصرار کرد با هم کتاب مقدس را بخوانیم. حرفش را قبول کردم و بعد از ۷-۸ ماه مطالعه یک روز که از خواب بیدار شدم احساس کردم توسط مسیح نجات داده شدم و یک پروتستان معتقد شدم. در جلسات کلیسا شرکت می‌کردم و تا جایی که می‌توانستم کمک می‌کردم. اما در همین حین به مطالعات علمی علاقمند شدم و هر چه بیشتر مطالعه کردم دیدم ادعاهای مسیحیت و کتاب مقدس غیر عقلی است. از سویی در مدرسه‌مان یک پسر تاجیکستانی هم بود که مسلمان بود و من را دعوت کرد قرآن بخوانیم. وقتی قرآن را خواندم متوجه شدم مسیحیت قلابی‌ترین دین است اما اسلام را هم قانع‌کننده نیافتم. به شکل کمتر در مورد ادیان شرقی مثل هندوئیسم و بودیسم هم مطالعه کردم. اما هیچ یک قانع‌کننده نبودند. برای همین ملحد شدم. مرد یخی: وقتی که مسیحی معتقد بودی بچه‌دار شدی؟ آستین: نه، بعدتر وقتی ملحد شدم. مرد یخی: وقتی مسیحی معتقد بودی، به صحت مسیحت اطمینان داشتی؟ آستین: بله، کاملا! اتفاقا بعضی دوستان مسیحی می‌گویند ایمان من حقیقی نبوده وگرنه کسی که توسط مسیح نجات داده شده باشد، ملحد نمی‌شود. اما من صادقانه به مسیح باور داشتم و در یک رابطه‌ی عاطفی عمیق با او بودم. چیزی که من را به الحاد رساند، مطالعات علمی و تعقل بود. مرد یخی: دانشگاه هم رفته‌ای؟ 💯 مبلغان بدون مرز @IntMob آستین: نه! مرد یخی: ببین من دانشجوی دکتری مهندسی هستم. بعید می‌دانم آشنایی من با علم تجربی و همین طور فلسفه از تو کمتر باشد. دین و دینداری همیشه دغدغه‌ی من هم بوده است. با این سابقه، توصیه می‌کنم از نتیجه‌گیری خودت مطمئن نباش. علی‌الخصوص که خودت می‌گویی روزی به صحت مسیحیت اطمینان داشتی و نظرت تغییر کرد. شاید در آینده نظرت در مورد الحاد هم تغییر کرد. آستین: پس باید آدم باهوشی باشی! راستش، من با ایده‌ی ایمان به خدا مشکلی ندارم. حتی هنوز می‌گویم خدا زیباست. منظور من از خدا، نظم طبیعت و شگفتی‌های آسمان است. مشکل من با ادیان است. من با مطالعات علمی-سیاسی به این نتیجه رسیدم که ادیان ساختارمند همگی قلابی هستند و در جهان مدرن جایی ندارند. ادیان ساختارمند ساخته‌ی قدرتمندان در طول تاریخ برای کنترل توده ها هستند. انسان‌های متفکر امروزی چنین ساختارهایی را قبول نخواهند کرد. مرد یخی: باز می‌گویم این قدر صریح و قاطع نتیجه‌گیری نکن. خیلی از متفکران بزرگ همین امروز هم متدین هستند. درست است خیلی از متفکرین و دانشمندان هم ملحد هستند. این فقط نشان می‌دهد ایمان دینی مساله‌ای نیست که بشود به سادگی در مورد آن نتیجه‌گیری کرد. آستین: خانه‌ات آنجاست؟ مرد یخی: بله، تقریبا رسیدیم. آستین: از بحثی که داشتیم لذت بردم. ممنونم. اینستاگرام داری تا در ارتباط باشیم؟ مرد یخی: نه! آستین: چرا؟ مرد یخی: یک تصمیم شخصی است. از شبکه‌های اجتماعی برای دوست‌یابی استفاده نمی‌کنم. از سوی دیگر، مطمئن نیستم حریم خصوصی حفظ بشود. آستین: تو بهتر از من باید پشت پرده شبکه‌های اجتماعی را بدانی! گودبای. مرد یخی: ممنون. پیاده می‌شوم. خداحافظ. پ.ن.: نظر شما در مورد چنین دیدی به خانواده چیست؟ آیا می پسندید در آینده در جامعه ایران شاهد تکرار تجربه غرب باشیم؟ 💯 مبلغان بدون مرز @IntMob
| @IntMob ✳️ در و کودکان بیدار!! 🔹در بروشورهای موسسات جهانگردی آلمانی، به عنوان یکی از مکان های دیدنی شهر هامبورگ معرفی شده است. 🔹مرکز اسلامی هامبورگ با معماری زیبای اسلامی (عکس پایین👇) در کنار دریاچه زیبای ، محل بازدید برای بسیاری از آلمانی ها و ها در آلمان به شمار می رود. 🔹شب های قدر در این مرکز، و ایرانی های بسیاری جمع می شوند و مراسم مخصوص این شب ها را در کنار همدیگر برگزار می کنند. مراسم ساعت حدود هشت و نیم عصر (در حالی که خورشید وسط آسمان می درخشد!) شروع می شود و در دو ساعتی که تا باقی مانده، بسیاری از دعاها خوانده می شود، چون بعد از اذان و نماز و یک افطار مختصر، ساعت یازده شب است، و زمان زیادی نمی ماند برای انجام اعمال شب های قدر. در این شب های کوتاه، دعای را معمولا در سه قسمت در سه شب می خوانند. مراسم شب های قدر در مرکز اسلامی هامبورگ، با اقامه نماز صبح در ساعت ۱:۲۰ بامداد تمام می شود. https://telegram.me/bayeganitabligh/374 🔹کودکان در آلمان ساعت هفت الی هشت شب (که در سه چهار ماه سال عملا روز است و خورشید وسط آسمان!!)‌ می خوابند. 🔹صبح زود بسیاری از را می بینی که همراه والدینشان، سرحال و شاداب در حال دوچرخه سواری یا اسکوتر سواری به یا می روند. 🔹در حالی که معمولا احساسات آلمانی ها را در چهره شان به راحتی نمی شود دید، و در حالی که معمولا به کار دیگرانی که نمیشناسند کاری ندارند، شب های قدر که ساعت دوازده و نیم یا یک نیمه شب با کودک چهارساله ام سوار می شدم تا به خانه برگردم، تعجب و نگاه خیره بسیاری از آلمانی ها را کاملا احساس می کردم. یک بار هم یکی شان با نگاهی که حس بد تحقیر به من می داد، پرسید، "چطور کودکت را تا این وقت شب نگه داشته ای؟ به نظر مسافر هم نیستی!" به او گفتم که این مساله مربوط به دین و مذهب ماست، ما معتقدیم در این شب، تقدیرها نوشته می شود، و توصیه شده ایم به زیاد دعا کردن در این شب. برای همین ظهر کودکم را زودتر از مهدکودک برداشته ام تا استراحت کند و شب بتوانیم در مراسم مذهبی مان شرکت کنیم... برایش خیلی جالب بود و شنیدم که گفت: "نباید زود قضاوت کرد...". ** حال خوب و بهترین مقدرات را برای شما و کشور عزیزمان آرزو می کنیم. 💯 مبلغان بدون مرز @IntMob