eitaa logo
تفسیر قرآن به قرآن
224 دنبال‌کننده
26 عکس
35 ویدیو
23 فایل
@R_golmakani ارتباط با ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
Ankabout 5-8.mp3
46.95M
سوره عنکبوت آیات ۵ تا ۸
11.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌀فضایل امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام در کتب غیر شیعه
Ankabout 9-12.mp3
35.04M
سوره عنکبوت آیات ۹ تا 13
هدایت شده از قوی
1_9584991332.mp3
1.85M
👓 ساعت‌ها در همین مسجد اعظم گریه کردم! گریه خجالت! ... بخشی از صحبتهای پایانی درس خارج فقه آیه الله جوادی در مورد شهدا همه ما مدیون امام‌ره و شهدا را... خاطراتی از امیدیه... 🇺🇸 مقایسه با تاریخ امریکا! شنبه ۱۴ بهمن ۱۴۰۲ 🆔 @h_falahati
Ankabout 14 - 17.mp3
42.94M
سوره عنکبوت آیات ۱۴ تا ۱۷
Ankabout 18- 21.mp3
35.85M
سوره عنکبوت آیات ۱۸ تا ۲۱
Ankabout 22-24.mp3
33.16M
سوره عنکبوت آیات ۲۲ تا ۲۴
شعر قیصر امین پور در مورد خدا پیش از اینها فکر می‌کردم خدا خانه ای دارد کنار ابرها مثل قصر پادشاه قصه ها خشتی از الماس خشتی از طلا پایه های برجش از عاج و بلور بر سر تختی نشسته با غرور ماه برق کوچکی از تاج او هر ستاره، پولکی از تاج او اطلس پیراهن او، آسمان نقش روی دامن او، کهکشان رعد وبرق شب، طنین خنده اش سیل و طوفان، نعره توفنده اش دکمه ی پیراهن او، آفتاب برق تیغ خنجر او ماهتاب هیچ کس از جای او آگاه نیست هیچ کس را در حضورش راه نیست پیش از اینها خاطرم دلگیر بود از خدا در ذهنم این تصویر بود آن خدا بی رحم بود و خشمگین خانه اش در آسمان، دور از زمین بود، اما در میان ما نبود مهربان و ساده و زیبا نبود در دل او دوستی جایی نداشت مهربانی هیچ معنایی نداشت هر چه می‌پرسیدم، از خود، از خدا از زمین، از آسمان، از ابرها زود می‌گفتند:این کار خداست پرس وجو از کار او کاری خطاست هرچه می‌پرسی، جوابش آتش است آب اگر خوردی، عذابش آتش است تا ببندی چشم، کورت می‌کند تا شدی نزدیک، دورت می‌کند کج گشودی دست، سنگت می‌کند کج نهادی پای، لنگت می‌کند با همین قصه، دلم مشغول بود خوابهایم، خواب دیو و غول بود خواب می‌دیدم که غرق آتشم در دهان اژدهای سرکشم در دهان اژدهای خشمگین بر سرم باران گرز آتشین محو می‌شد نعره هایم، بی صدا در طنین خنده ی خشم خدا … نیت من، در نماز و در دعا ترس بود و وحشت از خشم خدا هر چه می‌کردم، همه از ترس بود مثل از بر کردن یک درس بود مثل تمرین حساب و هندسه مثل تنبیه مدیر مدرسه تلخ، مثل خنده ای بی حوصله سخت، مثل حل صدها مسئله مثل تکلیف ریاضی سخت بود مثل صرف فعل ماضی سخت بود تا که یک شب دست در دست پدر راه افتادم به قصد یک سفر در میان راه، در یک روستا خانه ای دیدم، خوب و آشنا زود پرسیدم:پدر، اینجا کجاست؟ گفت، اینجا خانه‌ی خوب خداست! گفت:اینجا می‌شود یک لحظه ماند گوشه ای خلوت، نمازی ساده خواند با وضویی، دست و رویی تازه کرد با دل خود، گفتگویی تازه کرد گفتمش، پس آن خدای خشمگین خانه اش اینجاست؟ اینجا، در زمین؟ گفت:آری، خانه او بی ریاست فرشهایش از گلیم و بوریاست مهربان و ساده و بی کینه است مثل نوری در دل آیینه است عادت او نیست خشم و دشمنی نام او نور و نشانش روشنی خشم، نامی ‌از نشانی های اوست حالتی از مهربانی های اوست قهر او از آشتی، شیرین تر است مثل قهر مهربان مادر است دوستی را دوست، معنی می‌دهد قهر هم با دوست معنی می‌دهد هیچ کس با دشمن خود، قهر نیست قهری او هم نشان دوستی است… تازه فهمیدم خدایم، این خداست این خدای مهربان و آشناست دوستی، از من به من نزدیک تر از رگ گردن به من نزدیک تر آن خدای پیش از این را باد برد نام او را هم دلم از یاد برد آن خدا مثل خیال و خواب بود چون حبابی، نقش روی آب بود می‌توانم بعد از این، با این خدا دوست باشم، دوست، پاک و بی ریا می‌توان با این خدا پرواز کرد سفره ی دل را برایش باز کرد می‌توان درباره ی گل حرف زد صاف و ساده، مثل بلبل حرف زد چکه چکه مثل باران راز گفت با دو قطره، صد هزاران راز گفت می‌توان با او صمیمی ‌حرف زد مثل یاران قدیمی‌ حرف زد می‌توان تصنیفی از پرواز خواند با الفبای سکوت آواز خواند می‌توان مثل علفها حرف زد با زبانی بی الفبا حرف زد می‌توان درباره ی هر چیز گفت می‌توان شعری خیال انگیز گفت مثل این شعر روان و آشنا: پیش از اینها فکر می‌کردم خدا... 
🔆 خانمی بدحجاب جلوی یکی از علما رو گرفت و از ایشون سوال کرد: ➖اگه یک تار موی من بیرون باشد، دنیا به آخر می‌رسه؟! چرا اینقدر شماها گیر می دین؟ 👳‍♂ عالم جواب داد: اگــر یــک تــار مــو در غذایــی خــوب و خوشــمزه باشــد، آیــا دنیــا بــه آخــر می‌رسه؟ قطعا خیـر. ایـن تـار مـو حتـی مـزه و طعـم غـذا رو هـم تغییـر نمی‌ده، امـا بسـیاری از افراد طبیعتـا در چنیـن حالتـی دچـار دلزدگـی شـده و اون غـذای خـوب و خوشـمزه از چشمشون می‌افته. 📖 حالا بذار یه داستان قشنگ تاریخی هم برات بگم...👇 👳‍♂عالم گفت : 📜 روزی یکــی از یــاران امــام صادق (علیه السلام) خدمــت ایشــان رســید و گفــت: در یــک کــوزه روغــن یــک مــوش افتــاده، آیــا می‌شود آن روغــن را خــورد؟ ✨امــام صــادق (علیه‌السلام) فرمودنــد: ❌ نمی‌توانی آن را بخـوری. ➖مـرد گفـت آقـا یـک مـوش کوچکتـر از آن اسـت کـه باعـث شـود غـذای خـود را کنـار بگـذارم و از خیـر روغن‌های گـران قیمـت بگـذرم! ✨امـام صــادق (علیه‌السلام) فرمودنـد: آن چیـزی کـه در نظـر تـو کوچـک اسـت، مـوش نیسـت. 👈 ایـن دیـن اسـت کـه در نظـر تـو کوچـک اسـت 🔴 حالا خانم بزرگوار : وقتـی از ایـن زاویـه بـه ماجـرا نـگاه کنید متوجـه می‌شویم کـه یـک تـار مـو شـاید بـه خـودی خـود اهمیتـی نداشـته باشـه امـا وقتـی بـه ایـن توجـه کنیـم کـه حتـی نمایـش یـک تـار مـو هـم، سـرپیچی از فرمـان پـروردگار جهانیـان اسـت، با این نگاه، 💥 بیرون امدن یـک تـار مـو جلوی نامحـرم هـم مهـم می‌شود.💥
🌾آغاز ثبت نام حوزه علميه🌾 حوزه علمیه خراسان از میان جوانان و نوجوانان داراي انگیزه و شرايط، طلبه می پذیرد، برای ثبت نام روی لینک زیر کلیک کنید https://sanjesh.hozehkh.com/#/dashboard
Ankabout 25 - 35.mp3
41.99M
سوره عنکبوت آیات ۲۵ تا ۳۵
10.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلام شنیدنی امام خمینی(ره) درباره ماه مبارک رمضان