eitaa logo
کانال ایران‌ قوی 🇮🇷(گروه بدر)
5.3هزار دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
7.9هزار ویدیو
98 فایل
🔺وابسته به گروه بدر 🇮🇷 (لینک گروه: https://eitaa.com/joinchat/3400138763C0746bded0b) 🔻سایر کانال و گروه های وابسته: 🔘کانال ترفند و آموزش | موبایل و کامپیوتر: @moboTGM 🔘گروه ختم صلوات: https://eitaa.com/joinchat/2781085947C68b2e48895
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام آغاز سال تحصیلی رو خدمت همه دانش آموزان معلمان دانشجویان اساتید و طلاب تبریک میگوییم به امید سالی پر از سلامتی و موفقیت 🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻اگر با همه مثل خانواده‌ات مهربان باشی زندگی‌ات آسوده‌تر می‌شود! 🔸در میان راه‌هایی که برای رسیدن به آسودگی هست؛ یکی از شاه‌راه‌ها و راه‌های باعظمت «محبت» است. با محبت نه‌تنها راحتی‌ها افزایش می‌یابد، بلکه سختی‌ها هم بهتر تحمل می‌شود. 🔸امام سجاد(ع) به زُهْری فرمود: چرا مردم را مثل خانواده‌ات تلقی نمی‌کنی؟ یعنی بزرگ‌ترها را مانند پدر و مادرِ خود بدانی، کوچک‌ترها را جای فرزند خودت بگذاری و همسالان را برادر خود بشماری. وقتی آنها را خانواده خودت بدانی به کدام‌یک از آنها دوست داری ظلم کنی؟! کدام‌شان را دوست داری نفرین کنی؟! آبروی کدام‌یک را حاضری ببری؟! 🔸بعد می‌فرماید: «وَ إِنْ عَرَضَ لَكَ إِبْلِيسُ...» وقتی ابلیس به تو القاء کرد که «بهتر از مسلمان دیگری هستی!» اگر او سنش بیشتر است، بگو ایمان و عمل صالح او بیشتر است، اگر سنش کمتر است، بگو گناه من بیشتر است و اگر هم‌سن توست، بگو من به گناه خود یقین و به گناه او شک دارم؛ پس او بهتر از من است! اگر مردم به تو احترام گذاشتند، بگو «از خوبی آنهاست» اگر با تو نامهربانی کردند، بگو «به‌خاطر بدیِ من است» 🔸اگر با همه مثل خانواده‌ات مهربان باشی، زندگی‌ات آسوده‌تر می‌شود، دشمنانت کم و دوستانت زیاد می‌شوند؛ از خوبی‌شان خوشحال می‌شوی و از بدی‌شان ناراحت نمی‌شوی. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ما را به دوستان خود معرفی کنید.▪️ @newlove 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
درمان‌زِ‌کسی‌دگر‌نجویم زیر‌ازِفراقِ‌توست‌دردم…
من سِپردم به خودش، هَر چه می‌خواهد...🌱
••|✿|•• "فَـاذَا قَضَۍٰ أَمْرًا فَا‌نَّمَـا یَقُولُ لَهُ ڪُن فَیَڪُونُ" خــدا بخواهد غیرممڪن ممڪن می‌شود!! ❤️
💔 مولای من... امام مهـــربان زمانم... عـادت کـرده ام هـر وقـت دیگـر کـاری نداشـتم یاد شـما بیـافتم...  الان کجـایی گـل نرگـس⁉️ شـاید در سـجده ای... شـاید در حـال گریه😔... شـاید در بین الحـرمین قـدم میزنی... شـاید در کـویری،بیـابانی... جـایی هق هق گـریه هایتـان بلـند شده😭... از آیت الله بهجت (ره) نقل شده که گفته اند: "خدا می داند در دفتر امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه جزو چه کسانی هستیم... کسی که اعمال بندگان در هر هفته دو روز ، روز دوشنبه و پنجشنبه ، به او عرضه می شود... همین قدر می دانیم که آن طوری که باید باشیم، نیستیم!... قربانتـــ شوم...😔 پرونده ی اعمـال مرا زمین بگـذار... به چه امـیدی هر دوشـنبه و پنجشـنبه مرورش میکـنی؟! من تمام امیدم به این است که به دست شما آدم شوم... و چـیزی ندارم غیر اینکـه مثل گذشـته بگـویم: شـرمنده ام😓... شرمنده ام آقای من.... اَلّلهُمَّـ عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ الفَرج🌸 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ما را به دوستان خود معرفی کنید.▪️ @newlove 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
کانال ایران‌ قوی 🇮🇷(گروه بدر)
ذهنت رو خالی کن.. چشماتو ببند.. ضریح رو تصور کن.. فقط نگاهش کن.. درگیر چی هستی؟ دنبال چی هستی؟ نگران چی هستی؟ همه چی رو بسپار به خودش.. و به هیچی فکر نکن... صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین ع
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍀رفقا می تونید برای مشاهده ی تمام قسمت های کتاب روی هشتگ کلیک کنید.
برای امام زمانم چه کنم؟ 🌿بسم رب الشهداء و الصدیقین🌿 🌷کتاب سه دقیقه در قیامت🌷 🌸قسمت سی و سوم🌸 *************** اما این مسئله در کنار مزار شهدا اتفاق نمی افتاد آنجا آرامش بود و روح معنویت که در وجود انسان ها پخش می شد. اما نکته مهم دیگری را که باید اشاره این است که در کتاب اعمال و در لحظات آخر حضور در آن دنیا، میزان عمر خودم را که اضافه شده بود مشاهده کردم. به من چند سال مهلت دادند که آن هم به پایان رسیده و من اکنون در وقت‌های اضافه هستم. اما به من گفتند، ما زمانی که شما برای صله رحم و دیدار والدین و نزدیکانت میگذاری جز عمر شما محسوب نمی کنیم. همچنین زمانی که مشغول بندگی خالصانه خداوند یا زیارت اهل بیت هستی این مقدار نیز جز عمر شما حساب نمی‌شود یقین داشتم که ماجرای شهادت همکاران من واقعی است. اما در روزگاری که خبری از شهادت نبود چطور این حرف را ثابت می کردم. به همین خاطر چنین چیزی نگفتم اما هر روز که برخی از همکاران مرا میدیدم یقین داشتم که یک شهید را که تا مدتی بعد به محبوب خود خواهد رسید ملاقات می کنم. احساس عجیبی در ملاقات با این دوستان داشتم می خواستم بیشتر از قبل با آنها حرف بزنم... یک شهید را که به زودی به ملاقات خدا میرفت میدیدم. اما چطور این اتفاق می افتد آیا جنگی در راه است؟؟ چهارماه بعد از عمل جراحی، مهرماه سال ۹۴ بود که در اداره اعلام شد کسانی که علاقمند به حضور در صف مدافعان حرم هستند می توانند ثبت نام کنند. جنب و جوشی در میان همکاران افتاد آنها که فکرش را می‌کردم همگی ثبت‌نام کردند. من هم با پیگیری بسیار توفیق یافتم تا پس از دوره آموزش تکمیلی راهی سوریه شوم. مرتب از خدا میخواستم که همراه با مدافعان حرم به کاروان شهدا ملحق شوم. هیچ علاقه‌ای به حضور در دنیا نداشتم مگر اینکه بخواهم برای رضای خدا کاری انجام دهم. دیده بودم که شهدا در آن سوی هستی چه جایگاهی دارند لذا آرزو داشتم همراه با آنها باشم. کارهایی را انجام دادم وصیتنامه و هر کاری که فکر می‌کردم باید جبران کنم انجام دادم. آماده رفتن شدم، به یاد دارم که قبل از اعزام خیلی مشکل داشتم با رفتن من موافقت نمی شد... اما بعد به سرعت تمام کارهایم درست شد و اعزام شدم.ناگفته نماند که بعد از ماجراهایی که در اتاق عمل برای من پیش آمد کل رفتار و اخلاق من تغییر کرد. دیگر خیلی مراقب بودم تاکسی را نرنجانم .حق الناس و ... دیگر از آن شوخی ها و سرکار گذاشتن ها خبری نبود. یکی دو شب قبل از عملیات رفقای صمیمی بنده که سالها با هم همکار بودیم دور هم جمع شدیم. یکی از آنها گفت شنیدم که شما در اتاق عمل حالتی شبیه به مرگ پیدا کردید.خلاصه خیلی اصرار کرد که تعریف کنم اما قبول نکردم. چون برای یکی دو نفر خیلی سربسته حرف زده بودم و آنها باور نکردند و به خاطر تصمیم گرفتم دیگر برای کسی حرفی نزنم.... *************** 🍀ادامه دارد....منتظر باشید😍
برای امام زمانم چه کنم؟ 🌿بسم رب الشهداء و الصدیقین🌿 🌷کتاب سه دقیقه در قیامت🌷 🌸قسمت سی و چهارم🌸 *************** جواد محمدی، سید یحیی براتی، سجاد مرادی، عبدالمهدی کاظمی، برادر مرتضی زارع و شاهسنایی در کنار هم مرا به یکی از اتاق ها بردند و اصرار کردند که باید تعریف کنی. من کمی از ماجرا را گفتم، رفقا منقلب شدند.. خصوصاً در مسئله حق الناس و مقام شهادت! چند روز بعد در یکی از عملیاتها حضور داشتم مجروح شدم و افتادم جراحت سطحی بود. اما درست در تیررس دشمن افتاده بودم هیچ کس نمی‌توانست آن نزدیک شود. شهادتین این را گفتم. منتظر بودم با یک گلوله از سوی تک تیرانداز تکفیری به شهادت برسم. در این شرایط بحرانی جواد محمدی و مهدی کاظمی خودشان را به خطر انداختند و جلو آمدند. آنها سریع من را به سنگر منتقل کردند. ناراحت شدم و گفتم: برای چه این کار را کردید ممکن بود همه ما را بزنند! جواد گفت: تو باید بمانی و بگویی در آن سوی هستی چه دیدی ... چند روز بعد بازی نفت در جلسه از من خواستند که از برزخ بگویم. نگاهی به چهره تک تک آنها کردم و گفتم چند نفر از شما فردا شهید می شوید... سکوت عجیبی در جلسه حاکم شد. با نگاه‌های خود التماس میکردم که سکوت نکنم. من تمام آنچه را دیده بودم را گفتم. از طرفی برای خودم نگران بودم نکند من در جمع اینها نباشم اما نه ان شالله که هستم. جواد با اصرار از من سوال می‌کرد و من جواب میدادم. در آخر گفت: چه چیزی بیشتر از همه آن طرف به درد ما می‌خورد؟ گفتم بعد از اهمیت به نماز و نیت الهی و خالصانه، هرچه می توانید برای خدا و بندگان خدا کار کنید.. روز بعد یادم هست که یکی از مسئولین جمهوری اسلامی در مورد مسائل نظامی اظهارنظری کرده بود که برای غربی‌ها خوراک خوبی ایجاد شد... خیلی از رزمندگان مدافع حرم از این صحبت ناراحت بودند. جواد محمدی همان مسئول را به من نشان داد و گفت: میبینی پس فردا همین مسئولی که اینطور خون بچه ها را پایمال می‌کند از دنیا می‌رود و می‌گویند شهید شد!! خیلی آرام گفتم: آقا جواد!من مرگ این آقا را دیدم..در همین سال‌ها طوری از دنیا می‌رود که هیچ کاری نمی‌توانند برایش انجام دهند!! حتی نحوه مرگش هم نشان خواهد داد که از راه و رسم امام و شهدا فاصله داشته... چند روز بعد آماده عملیات شدیم جیره جنگی را گرفتیم و تجهیزات را بستیم. خودم را حسابی برای شهادت آماده کردم. آرپی‌جی برداشتم و در کنار رفقایی که مطمئن بودم شهید می‌شوند قرار گرفتم. گفتم اگر پیش اینها باشم بهتره احتمالا با تمام این افراد همگی با هم شهید می‌شویم. جواد محمدی خودش را به من رساند و پیش من آمد و گفت داریم میریم برای عملیات و خیلی حساسیت منطقه بالاست. او می‌خواست من را از همراهی با نیروها منصرف کند . گفتم چند نفر از این بچه‌ها به زودی شهید می‌شوند از جمله بیشتر دوستانی که با هم بودیم می‌خواهم با آنها باشم بلکه به خاطر آنها باید هم توفیق داشته باشیم. هنوز چند قدمی نرفته بودیم که جواد محمدی با موتور جلو آمد و مرا صدا کرد! خیلی جدی گفت سوار شو باید از یک طرف دیگر خط‌شکن محور باشی... *************** 🍀ادامه دارد....منتظر باشید😍
گذشتۍ از ࢪوزهای خوش جوانیټ دعا ڪن ڪه این جوانۍ مࢪا به بازۍ نگیࢪد..
کانال ایران‌ قوی 🇮🇷(گروه بدر)
گذشتۍ از ࢪوزهای خوش جوانیټ دعا ڪن ڪه این جوانۍ مࢪا به بازۍ نگیࢪد..
جوونیۍ ڪه عشق حسین تو وجودش باشہ نہ از سࢪ ریا بلڪه واقعی،خالصانہ....فࢪشته میشہ و بقیه فࢪشته ها بدوࢪش طواف میڪنن... 💚
کانال ایران‌ قوی 🇮🇷(گروه بدر)
جوونیۍ ڪه عشق حسین تو وجودش باشہ نہ از سࢪ ریا بلڪه واقعی،خالصانہ....فࢪشته میشہ و بقیه فࢪشته ها بدوࢪش
البته اینو بگم ۍ سرۍ از این جووناۍ عاشق امام حسین شهید میشن مثل جهاد چون با خونشون تاثیر گذاربودن ولی ۍ سرۍ جوناۍ دیگه باید بمونن ڪه اونام ۍ سریاشون جهاد تربیټ میڪنن ۍ سریاشونم خدمټ میڪنن مهم اینه ڪ این دنیا بالاخره ټه می‌ڪشه و نهایتا همه ۍ ما(ڪه انشاالله خالصانه عاشق حسین باشیم وبمانیم...) دور ماه خود(حسین) جمع میشویم☺️😉
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این کلیپ رو ببینید، قطعا حالتون دگرگون میشه... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ما را به دوستان خود معرفی کنید.▪️ @newlove 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
[اگࢪخواستی‌زندگی‌ڪنی ، باید منتظࢪمـــــࢪگ‌باشی! ولی اگر عاشق شدی دوان دوان سمتِ‌فداشدن درراھ‌معشوق‌میروی.. این خاصیت کسانی است که در فکرِ جاودانه شدن هستند.]🦋🌿 📿🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا