#رمان_شهید_عبدالمهدی
پارت 9⃣
وقتي عبدالمهدي از قم برگشت خيلي سريع اقدام به تعويض اسمش كرد.
با هم رفتيم گلستان شهدا و سر مزار #شهيد_جلال_افشار گفت: ميخواهم يك مسئلهاي را با شما در ميان بگذارم كه تا زندهام براي كسي بازگو نكنيد بين خودم، خودت و خدا بماند.
#عبدالمهدي گفت: شما در جواني من را از دست ميدهيد. من شهيد ميشوم. گفتم با چه سندي اين حرف را ميزنيد.
گفت: كه من خواب ديدم و رفتم پيش #آيتالله_بهجت و باقي ماجرا را برايم تعريف كرد. من خودم را اينگونه دلداري ميدادم كه انشاءالله #امام_زمان (عج) ظهور ميكند. و ايشان در ركاب امام زمان(عج) خواهند بود. امروز كه جنگي نيست كه شهادتي باشد. اين حرفها را با خود مرور ميكردم تا اينكه #عبدالمهدي_كاظمي با لباس سبز سپاه به جمع #مدافعان_حرم پيوست.
ادامه دارد...
کپی آزاد
#نماز_خوب
#ترک_گناه
#فصل_تازه_عاشقی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ما را به دوستان خود معرفی کنید.🦋
@newlove
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
کانال ایران قوی 🇮🇷(گروه بدر)
#رمان_شهید_عبدالمهدی پارت 9⃣ وقتي عبدالمهدي از قم برگشت خيلي سريع اقدام به تعويض اسمش كرد. با هم
#رمان_شهید_عبدالمهدی
پارت 0⃣1⃣
اين حرفها را با خود مرور ميكردم تا اينكه #عبدالمهدي_كاظمي با لباس سبز سپاه به جمع #مدافعان_حرم پيوست.
پس عاشق شهدا و شهادت بود؟
بله، هر جا مينشست از شهدا ميگفت. پيش مادرش كه ميرفت از شهدا تعريف ميكرد و ميگفت: كاش همه با حالت شهدا به ديدار خدا برويم.
ميگفت مادر دعا كن من شهيد شوم وقتي شهيد شوم رويتان پيش #حضرت_زهرا (س) سفيد ميشود.
مادرش ميگفت: هر شب از شهادت ميگويي، اما عبدالمهدي ميگفت يك مادر شهيد بعد از سالها انتظار آمدن فرزندش، دلخوشياش تنها به يك تكه استخوان است. وقتي استخوان شهيدش را ميآورند چقدر خوشحال ميشود و ميگويد اين هديه من به اسلام است و ناقابل است. شما هم بايد اينطور باشيد.
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🌹چطور تصميم گرفت مدافع حرم شود؟
يك بار از سر كارش آمد و گفت ميخواهم با شما صحبت كنم، كارهايت را انجام بده برويم قم.
گفتم خب همين جا بگو. گفت نه برويم بعد ميگويم. رفتيم قم و به قبرستان شيخها رفتيم. خيلي گريه كرد.
ادامه دارد...👇👇
کپی آزاد