🔴 درک ظهور و یار حضرت شدن
🔵 امام صادق علیه السلام فرمودند :
🌕 هر کس سوره مبارکه اسراء را در هر شب جمعه بخواند نمی میرد تا آنکه زمان قائم آل محمد علیه السلام را درک کند و از یاران او بشود.
📚 ثواب الاعمال شیخ صدوق ص ۲۲۵
#السلام_علیک_یا_بقیة_الله
الّلهُـمَّ عَجِّـلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَــرَج
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir
🟢 خواب قیامت
🟡 هنگامی که از «مالک بن دینار» سبب توبه کردنش را پرسیدند، گفت:
در اوایل جوانی، من در لشکر خلیفه کار میکردم و شرابخوار بودم. تا اینکه کنیزی خریدم و بعد از مدتی سخت به او علاقه مندشدم و خداوند از او به من فرزندی داد. مهر فرزند روز به روز در قلبم افزون میشد، هنگامی که کودک به راه افتاد، علاقه من به او بیشتر شد. او هم انس و الفت زیادی با من داشت، بطوری که هرگاه ظرف شراب را به دست میگرفتم تا بیاشامم، آن را از دستم میگرفت و بر لباسم میریخت.
هنگامی که فرزندم دو ساله شد، ناگهان از دنیا رفت. مرگ او مرا سخت غصه دار و بیقرار کرد. در یکی از شبهای جمعه ماه شعبان، من شراب خورده و نماز نخوانده خوابیدم. پس در خواب دیدم گویا مردگان از قبرها بیرون آمده و همگی محشور شده اند و من نیز همراه ایشان هستم. پس از پشت، صدایی شنیدم، چون به عقب نگریستم، افعی سیاه و بسیار بزرگی را دیدم که دهان باز کرده و به سرعت به طرف من میآید. پس با ترس و هول بسیار از جلوی او گریختم و او هم به سرعت مرا دنبال میکرد.
در راه، پیرمرد خوش رو و خوشبوئی را دیدم. سلام کردم، جوابم را داد. گفتم: به فریادم برس و مرا نجات بده.
گفت: من در برابر این افعی ناتوانم، لکن سرعتت را بیشتر کن، امیدوارم خداوند تورانجات دهد.
پس به تندی فرار کردم تا به یکی از منازل قیامت، رسیدم، از آنجا میتوانستم طبقات جهنم و اهل آنرا ببینم، نزدیک بود از ترس افعی خودم را به جهنم بیندازم، ولی ناگاه صدایی به گوشم رسید که به من گفت: «برگرد، که تو اهل اینجا نیستی»
🔹 بر اثر این صدا، کمی آرامش یافته و برگشتم. دیدم افعی هم برگشت و مرا دنبال نمود. دوباره به همان پیرمرد، رسیدم. گفتم: ای پیر! از تو خواستم که پناهم بدهی ولی تو اعتنایی نکردی.
پیرمرد گریست و گفت: من ناتوانم، ولی به سمت آن کوه برو که امانتهای مسلمانان در آن است، اگر توهم امانتی داشته باشی، تورا یاری خواهد کرد.
چون به کوه نگاه کردم، آن را پر از اتاق و خانههایی دیدم که جلوی آنها پردههایی کشیده بودند و درهای آنها از طلای سرخ بود که با یاقوت و جواهرات دیگر زینت داده شده بودند، پس به طرف کوه دویدم و هنوز هم افعی مرا دنبال میکرد.
چون به نزدیک کوه رسیدم، فرشته ای ندا داد: پردهها را عقب بزنید و درها را باز کنید و بیرون بیائید، شاید این بیچاره در بین شما امانتی داشته باشد که او را از شر دشمن پناه دهد، در این هنگام بچههایی که صورت هایشان مانند ماه میدرخشید، بیرون آمدند. افعی اینک به من نزدیک شده بود و من دست از جان شسته بودم که ناگاه بچه ای فریاد زد: «همه بیائید که دشمن به او نزدیک شد. »
بچهها دسته دسته بیرون آمدند. ناگاه دخترم را که مرده بود دیدم، چون مرا دید، گریه کرد و گفت: « به خدا قسم، این پدر من است» پس از آن دست چپش را در دست راست من گذاشت و بادست راست به افعی، اشاره کرد. افعی برگشت و فرار نمود.
بعد از آن، دخترم مرا نشانید و در دامنم نشست و با دست راست، به ریشم زد و گفت: « ای پدر، أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ» من گریه کردم و گفتم: «دخترم، تو قرآن مجید را میدانی؟ )
گفت: ای پدر، ما بهتر از شما به قرآن دانا هستیم.
گفتم: به من بگو، این افعی چه بود؟
گفت: کردار زشت تو بود که آن را تقویت کرده بودی و او میخواست ترا به جهنم بفرستد.
گفتم: آن پیرمرد که بود؟
گفت: کارهای نیک تو بود که خودت او را ناتوان کرده
بودی، به طوری که در برابر کارهای زشتت نتوانست تورا یاری دهد.
گفتم: دخترم، تو در این کوه چه میکنی؟
گفت: ما بچههای مسلمانان هستیم که به هنگام کودکی از دنیا به اینجا آمده ایم و خداوند ما را در اینجا جای داده است، و ما تا قیامت چشم به راه پدر و مادرمان هستیم که نزد ما بیایند تا ما از آنها شفاعت کنیم.
در این هنگام با ترس و فریاد بسیار، از خواب بیدار شدم و پس از آن شرابخواری و سایر گناهان را به کلی ترک کردم و به سوی خداوند توبه نمودم.
📚داستانهای شهید دستغیب (معاد و قیامت) - ص۱۸
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir
🟡 چگونه به سوال «بزرگترین نقطه ضعف شما چیست» پاسخ دهیم؟
🟢 در هر مصاحبهای، گفتوگوها معمولا حول محور تواناییها و دستاوردهای کارجو هستند. اما گاهی مدیر استخدام، مسیر مصاحبه را عوض میکند و این سوال را میپرسد: «بزرگترین نقطه ضعف شما چیست؟» آدم وقتی این سوال را میشنود وحشت میکند، چه برسد به اینکه بگویند سه تا از نقطه ضعفهایت را نام ببر.
🔸شاید با خودتان فکر کنید که میتوانید آن را نادیده بگیرید، جواب ندهید یا به یک جواب مبهم، اکتفا کنید، اما «سوزی ولش»، نویسنده مشهور مقالات مدیریتی میگوید هدف مدیران استخدام از پرسیدن این سوال، استخراج اطلاعات کلیدی درباره شخصیت کارجو است. پس باید هوشمندانه به آن جواب دهید.
🔸اگر از نقطه ضعفی حرف بزنید که باعث شود خوب به نظر بیایید (مثلا من معتاد به کارم)، فکر میکنند دارید تظاهر میکنید. اگر صادق باشید و به نقطه ضعفی اقرار کنید که نداشتنش برای انجام آن شغل ضروری است، شانس استخدام شدنتان کمتر میشود. پس چه باید کرد؟
🔸پیشنهاد میکنم قبل از جواب دادن به این سوال، خودتان را جای مسوول مصاحبه بگذارید و به این فکر کنید که چه انگیزههایی میتواند داشته باشد. مسوول مصاحبه معمولا فقط ۳۰ دقیقه وقت دارد تا تصمیم بگیرد آیا میخواهد چندین سال با شما همکاری کند یا نه. پس به دنبال میانبرهایی است تا شما را بشناسد.
🔸من از ۱۲ مدیر استخدام پرسیدم که وقتی از کارجو درباره نقطه ضعفهایش سوال میکنند، دقیقا دنبال چه چیزی هستند. همه آنها گفتند: «هدفمان این است که ببینیم آیا کارجو خودش را زیر ذرهبین برده و از کموکاستیهای خودش خبر دارد یا نه.» آنها میخواهند ببینند آیا نقاط ضعف و قوت شما، مکمل نقاط قوت و ضعف اعضای تیم هست یا خیر.
🔸سوزی میگوید هدف اصلی مدیران از پرسیدن این سوال، کشف ویژگیهای شخصیتیای است که برای انجام هر شغلی لازم است. به اعتقاد او، یک پاسخ هوشمندانه به این سوال، نشاندهنده این چهار ویژگی است:
▪️خودآگاهی
یک پاسخ هوشمندانه، نیازمند خودشناسی و خودکاوی است. با خودتان روراست باشید و کم و کاستیهایتان را بشناسید تا بتوانید یک جواب معتبر به این سوال بدهید. از نقطه ضعفی صحبت کنید که در گذشته مانع پیشرفتتان شده اما بر آن غلبه کردهاید. شفاف و مستقیم جواب بدهید.
▪️اعتبار
مدیران استخدام میخواهند مطمئن شوند که شما دروغ نمیگویید. صرفا برای رفع تکلیف به این سوال جواب ندهید یا جواب کلیشهای ندهید (مثلا من کمالگرا هستم)، چون ممکن است بارها این جوابها را شنیده باشند.
▪️درایت
پاسخ باید حرفهای، مختصر و مفید باشد. نباید درباره نقطه ضعفهایتان خارج از حوزه کار صحبت کنید. مدیر استخدام، روانشناس نیست. او میخواهد بداند که شما فرق بین نقطه ضعف شخصی و حرفهای را میدانید یا نه. میتوانید به هر دو اشاره کنید اما میزان جزئیاتی که فاش میکنید، مهم است.
▪️ابتکار
فقط درباره نقطه ضعفهایتان صحبت نکنید. بگویید که برای رفع آنها چه کارهایی انجام دادهاید و در جایگاه شغلی جدید، این فرآیند را چطور ادامه خواهید داد.
بهترین کار این است که به نقاط ضعفی اشاره کنید که کوچک و به راحتی قابل رفع هستند. مثلا ناتوانی در مدیریت زمان و سخنرانی در جمع، دو مشکل شایع هستند. اینها باعث نمیشوند نظر دیگران راجع به شما منفی شود.
اگر شغل مربوطه، فنی است، میتوانید به یک مهارت مفید اما نه چندان ضروری اشاره کنید و بگویید آن را بلد نیستید اما دوست دارید یاد بگیرید.
◀️ به هر حال، چه بخواهید چه نخواهید، این سوال را در بعضی از مصاحبهها خواهید شنید. سوزی میگوید: «قبل از حضور در جلسه استخدام، نقطه ضعفی را که میخواهید دربارهاش صحبت کنید انتخاب کنید تا وقتی این سوال را شنیدید، آمادگی داشته باشید.»
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir