شراب و عیش نهان چیست؟ کارِ بیبنیاد
زدیم بر صفِ رندان و هر چه بادا باد
گره ز دل بگشا وز سپهر یاد مکن
که فکر هیچ مهندس چنین گره نگشاد
ز انقلابِ زمانه عجب مدار که چرخ
از این فسانه هزاران هزار دارد یاد
قدح به شرطِ ادب گیر زان که ترکیبش
ز کاسهٔ سرِ جمشید و بهمن است و قباد
که آگه است که کاووس و کی کجا رفتند؟
که واقف است که چون رفت تخت جم، بر باد؟
ز حسرتِ لبِ شیرین هنوز میبینم
که لاله میدمد از خونِ دیدهٔ فرهاد
مگر که لاله بدانست بیوفاییِ دهر
که تا بزاد و بِشُد، جامِ می ز کف نَنَهاد
بیا بیا که زمانی ز می خراب شویم
مگر رسیم به گنجی در این خراب آباد
نمیدهند اجازت مرا به سِیرِ سفر
نسیمِ بادِ مُصَلّا و آبِ رُکن آباد
قدح مگیر چو حافظ مگر به نالهٔ چنگ
که بستهاند بر ابریشمِ طرب دلِ شاد
وقتی که یک اثر هنری بوجود میاری یا یک شعر زیبا از چشمه های جوشان قلبت روی صفحه ی کاغذی جاری میکنی، یا داستانی پرمعنا مینویسی، ممکنه در همون ایام کسی نباشه که حس و حالش رو بتونه درک کنه و کاملا ازش لذت ببره....
اما احتمال داره در آینده ای دور یا نزدیک، کسانی اونو ببینن که از عمق دلشون شیفته ی اون تصویر حیرت انگیز، اون نگاه متفاوت یا اون جملات عجیب بشن؛
و در پیچ و خم تاریخ با تو چنان احساس همذات پنداری کنن که انگار بخشی از زندگی تو بوده ند...
قشنگی هایی که پیدا میکنی به عرصه ظهور بیار...
عشق، رنگ، عظمت، نور، صداقت، ایثار، رشد، تلاش، صبر یا هر مفهوم دوست داشتنی که مصادیقش رو با تجربه های زندگی کشف میکنی ابراز کن!
بگذار در زمان به حرکت دربیاد و راه خودشو بین روح های لطیف انسان ها پیدا کنه...
بعضی چیزها نیاز های دم دستی زندگی هستن؛
خب معلومه که باید تا حدی به فکر تامین اونا باشیم تا زنده و سالم بمونیم و برای کارهای بزرگ انرژی داشته باشیم.
اما اگر بخوایم تمام وقت و انرژی و مغزمون رو بگذاریم برای انجام کارهای روزمره، دیگه توانی برای برنامه های خاص باقی نمی مونه.
چیکار میکنیم؟
هیچی یه مقدار از اون چیزهای معمولی بخاطر اهداف بالاتر میگذریم...
به آرزو های حقیقی خودت فکر کن😊🌺