eitaa logo
معارف اسلامی
593 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
2.6هزار ویدیو
249 فایل
🔷 برای ارتباط با ادمین از این آیدی استفاده کنید 👇🏻 @drhosseins
مشاهده در ایتا
دانلود
9.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 علماي اهل سنت بعد از جمع بین نماز ظهر و عصر (خواندن هر دو نماز بدون فاصله) در جلسه مجلس مصر حاضر شدند، اما بعداز یک ساعت با اعتراض و اذان برای نماز عصر از طرف وهابی‌های حاضر در مجلس مصر مواجه شدند، اما یکی از علمای اهل سنت همان جا خیلی زیبا و مستند ثابت می‌کند که رسول الله بین دونماز جمع می‌کردند پاسخ کوبنده عالم و مفتی الازهر مصر را بشنوید..
بی‌زمانی حقایق در دالان زمان حقایق هستی هر چند که ممکن است در ظاهر گرفتار عناصر محدودیت‌سازی چون «زمان و مکان» باشند؛ اما در باطن چنین نیست بلکه فرا زمانی و مکانی هستند و زمان و مکان حقیقت آنها را تحت تاثیر قرار نمی‌دهد. به عنوان نمونه، از نظر قرآن، کسی که مال حرام می‌خورد، خارج از محدودیت‌های زمانی و مکانی، در حال خوردن «آتش دوزخ» است؛ این بدان معنا است که هم‌اکنون او آتشخواره است، نه اینکه در قیامت «آتشخواره» می‌شود؛ بلکه اتفاقی که در آینده از منظر بشر می‌افتد، ظهور آن باطنی است که اینک به سبب وجود پرده گناه بر دیدگان حقیقت بین قلب پوشیده شده است.(ق، آیات 19 و 20؛ شمس، آیات 7 تا 10، بقره، آیه 7) چنانکه می‌فرماید: کسانی که مال یتیم را به ظلم می‌خورند جز این نیست که در شکمشان آتش می‌خورند.(نساء، آیه 10) براساس تعالیم قرآن، وقتی انسان کاری را انجام می‌دهد، هم اینک خدا و پیامبر(ص) و معصومان(ع) آن کار را «به تحقیق» می‌بینند؛ نه اینکه در آینده ببینند؛ زیرا خدا همین الان می‌بیند و بر همین سیاق پیامبر(ص) و معصومان(ع) نیز می‌بینند: «وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ»؛ و بگو: عمل کنید یقیناً خدا و پیامبرش و مؤمنان اعمال شما را می‌بینند.(توبه/ 105) بلکه اتفاقی که می‌افتد اینکه عامل وقتی به عالم دیگر می‌رود، آنجا آن حقیقت را به شکل «انباء» و خبر می‌یابد؛ زیرا «سین» در «سیری» برای تحقیق است نه تسویف. بنابراین، هر عملی که ما انجام می‌دهیم هر چند ظاهری دارای زمان و مکان است، ولی حقیقت آن فرا زمانی و مکانی است و هرگز گرفتار لحظه و مکان نیست تا بعدا چهره‌نمایی شود، بلکه هم‌اکنون کسی که چشم برزخی دارد می‌تواند حقیقت عمل ما را ببیند. آیت‎‎الله جوادی آملی در این باره خاطره‌ای را نقل می‌کند و می‌فرماید: یک روز در ایام عمره بود بعد از نماز صبح رو به‌ روی ضریح مطهّر پیامبر(ص) نشسته بودم، دیدم فرد میانسالی نزدیک 40 ساله آمد و گفت: حاج آقا آیه: «کلاّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ؛(تکاثر/5) اگر علم یقین داشتید هم اینک به تحقیق دوزخ را می‌دیدید»، یعنی چه؟ من هم مختصری برایش توضیح دادم، گفت: برای من اتفاق افتاده است. گفت: من در ایران کارم آبمیوه‌ فروشی است، مردم می‌آیند آبمیوه می‌گیرند، آن وقت هم رسم بود که این قالب‌های یخ را جلوی مغازه آبمیوه‌‌فروشی می‌گذاشتند، من یک روز صبح نماز خواندم و آمدم جلوی مغازه دیدم این قالب‌های یخ را گذاشتند، ولی از آنها شعله می‌جوشد و کاملاً گُر گرفته است، من فهمیدم که کسب من آلوده است. به یکی از علما در شهرمان بود مراجعه کردم، گفتم: این چیست؟ گفت: شما چطور آبمیوه می‌فروشی؟ گفتم ما که یک لیوان آبمیوه به اینها می‌فروشیم مثلاً 100 تومان یا کمتر یا بیشتر، وقتی یک لیوان آب‌ سیب می‌فروشیم یک مقدار یخ هم داخل این قرار می‌دهیم تا خنک بشود، گفتند: این یخ همان مال حرام است، شما آبمیوه می‌فروشی یک بخش وسیعی از لیوان را یک تکّه یخ گرفته؛ گفت ما از آن به بعد توبه کردیم، راه برایمان روشن شد، بعد از آن دو لیوان تهیه کردیم، در مغازه یک لیوان بزرگ یک لیوان متوسط، این لیوان متوسط را به مشتری نشان می‌دهیم که برابر این لیوان به شما آبمیوه می‌فروشیم آن یک تکّه یخ را می‌گذاریم در آن لیوان بزرگ، این لیوان پر آبمیوه را می‌ریزیم روی آن به مشتری تحویل می‌دهیم. ابوالفضل قره‌خانی
9.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هوشنگ اسدی نویسنده و پژوهشگر ( چپگرا و در حال حاضر مقیم آمریکا ‌) هم سلولی مقام معظم رهبری در زندان ساواک شاه ، ازخاطراتش در مصاحبه با شبکه آمریکایی voa می گوید.
*💠 ( علیه السلام ) :* *همه ما اهل بیت، کشتی‌ های نجاتیم، ولی کشتی جدم حسین (ع) وسیع‌تر و در عبور از امواج سهمگین دریاها، سریع ‌تر است.* *🛑 کُلُنا سُفُن النّجاة و لکن سَفینة جَدّی الحُسُین أوسَع و فی لُجج البحار أسرع*. *📚 ج ۲۶ ص ۳۲۲*
15.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آقایان و خانمها لطفا به این ویدئو عمل کنید و به دیگران یاد بدین به این امید که ان شاء الله بساط این ویروس منحوس برچیده بشود.
این سکانس پایانیِ یک فیلمِ طنز نیست ، این سکانسِ پایانیِ  کارِ یک دولت است. به آن شاخه ی گل نگاه کنید! وزیری پشتِ وزیر دیگر از راه می‌رسد و تنه ای به گل می‌زند و بی تفاوت رد می‌شود، تا عکسِ دسته جمعیِ پایانِ دولت را بگیرند. آمبیانسِ صحنه هم صدای شدیدِ کلاغ هاست . و شاخه‌ی گل ، در نوسان و تعلیق است و هر لحظه ممکن است شکسته شود. کدام کارگردان می‌توانست به این خوبی و به این روشنی، تمامِ حرف ها را بزند؟ اکثرشان چند دوره، در چند دولت وزیر بوده‌اند و نماینده‌ی مجلس و استاندار. اینها قرار بوده موانع روبروی اشتغال و مسکن و تحریم و نان و ... را بردارند، همین‌ها که خم نمی‌شوند یک گلدان را جابجا کنند، یا ده بیست سانت تنشان را جابجا کنند. بجایش مسئله را نمی‌بینند ، انکارش می‌کنند و تا جایی که گل تحمل کند می‌روند جلو ، شکست هم بشکند به درک😔 رییس محیطِ زیست جوری رد میشود که شاخه ی گل، مثل یک فنرِ فشرده ،با شتاب، به عقب برمی‌گردد و ممکن است بخورد توی صورتِ وزیری و صورت مبارکش را زخم کند و عکس پایانی را خراب. آن ها رفتند اما ما مانده ایم با زخم هایی بر صورت، با تن هایی رنجور😔😔
4.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این سکانس پایانیِ یک فیلمِ طنز نیست ، این سکانسِ پایانیِ  کارِ یک دولت است. به آن شاخه ی گل نگاه کنید! وزیری پشتِ وزیر دیگر از راه می‌رسد و تنه ای به گل می‌زند و بی تفاوت رد می‌شود، تا عکسِ دسته جمعیِ پایانِ دولت را بگیرند. آمبیانسِ صحنه هم صدای شدیدِ کلاغ هاست . و شاخه‌ی گل ، در نوسان و تعلیق است و هر لحظه ممکن است شکسته شود. کدام کارگردان می‌توانست به این خوبی و به این روشنی، تمامِ حرف ها را بزند؟ اکثرشان چند دوره، در چند دولت وزیر بوده‌اند و نماینده‌ی مجلس و استاندار. اینها قرار بوده موانع روبروی اشتغال و مسکن و تحریم و نان و ... را بردارند، همین‌ها که خم نمی‌شوند یک گلدان را جابجا کنند، یا ده بیست سانت تنشان را جابجا کنند. بجایش مسئله را نمی‌بینند ، انکارش می‌کنند و تا جایی که گل تحمل کند می‌روند جلو ، شکست هم بشکند به درک😔 رییس محیطِ زیست جوری رد میشود که شاخه ی گل، مثل یک فنرِ فشرده ،با شتاب، به عقب برمی‌گردد و ممکن است بخورد توی صورتِ وزیری و صورت مبارکش را زخم کند و عکس پایانی را خراب. آن ها رفتند اما ما مانده ایم با زخم هایی بر صورت، با تن هایی رنجور😔😔
✅عاقبتِ شمر تعزیه خوان!
3.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سخنان کوبنده نویسنده سرشناس انگلیسی علیه سیاست های ایالات متحده؛ این فاجعه برای آمریکا حتی از شکست در ویتنام هم خجالت آورتر بود! 🔺"مارتین ژاکز" : آنچه آمریکا در افغانستان باقی گذاشت یک افتضاح تمام عیار بود! 💬 @insta_enghelabi
روضه هایی که قبول نشدن😔 ✍ مرحوم سید علی اکبر کوثری روضه خوان امام خمینی (ره )میگه بعد از اتمام جلسه اومدم از درب مسجد بیام بیرون یکی از دختر بچه های محله اومد جلوم و گفت اقای کوثری برای ماهم روضه میخونی؟ گفتم: دخترم روز عاشوراست و من تا شب مجالس مختلفی وعده کردم و چون قول دادم باید عجله کنم که تاخیری در حضورم نداشته باشم. میگه هر چه اصرار کرده توجهی نکردم تا عبای منو گرفت و با چشمان گریان گفت مگه ما دل نداریم!؟ چه فرقی بین مجلس ما و بزرگترها هست؟ میگه پیش خودم گفتم دل این کودک رو نشکنم و قبول کردم و به دنبالش باعجله رفتم تا رسیدیم. حسینیه ی کوچک و محقری بود که به اندازه سه تا چهار نفر بچه بیشتر داخلش جا نمیشدند. سر خم کردم و وارد حسینیه ی کوچک روی خاکهای محله نشستم و بچه های قد و نیم قد روی خاک دور و اطرافم نشستند. سلامی محضر ارباب عالم حضرت سیدالشهدا عرضه کردم السلام علیک یاابا عبدالله... دو جمله روضه خوندم و یک بیت شعر از آب هم مضایقه کردند کوفیان... دعایی کردم و اومدم بلند بشم باعجله برم که یکی از بچه ها گفت تا چای روضه رو نخوری امکان نداره بزاریم بری ؛ رفت و تو یکی از استکانهای پلاستیکی بچه گانشون برام چای ریخت، چایی سرد که رنگ خوبی هم نداشت ، با بی میلی و اکراه استکان رو آوردم بالا و برای اینکه بچه ها ناراحت نشن بی سر و صدا از پشت سر ریختم روی زمین و بلند شدم و رفتم... شام عاشورا (شب شام غریبان امام حسین) خسته و کوفته اومدم منزل و از شدت خستگی فورا به خواب رفتم. وجود نازنین حضرت زهرا، صدیقه ی کبری در عالم رویا بالای سرم آمدند طوری که متوجه حضور ایشان شدم به من فرمود؛ آسید علی اکبر مجالس روضه ی امروز قبول نیست. گفتم چرا خانوم جان فرمود؛ نیتت خالص برای ما نبود. برای احترام به صاحبان مجالس و نیات دیگری روضه خواندی فقط یک مجلس بود که از تو قبول شد و ما خودمون در اونجا حضور داشتیم، و اون روضه ای بود که برای اون چند تا بچه ی کوچک دور از ریا و خالص گوشه ی محله خواندی.... آسید علی اکبر ما از تو گله و خورده ای داریم! گفتم جانم خانوم، بفرمایید چه خطایی ازم سر زده؟ خانوم حضرت زهرا با اشاره فرمودند اون چای من با دست خودم ریخته بودم چرا روی زمین ریختی!!؟ میگه از خواب بیدار شدم و از ان روز فهمیدم که توجه و عنایت اونها به مجالس بااخلاص و بی ریاست و بعد از اون هر مجلس کوچک و بی بضاعتی بود قبول میکردم و اندک صله و پاکتی که از اونها عاید و حاصلم میشد برکتی فراوان داشت و برای همه ی گرفتاری ها و مخارجم کافی بود. بنازم به بزم محبت که در آن گدایی و شاهی برابر نشیند... محرم برسانید_فقط منبع؛ خاطرات مرحوم کوثری # پرچم سیاه عزا