#علمدار_عشق
قسمت 4⃣4⃣
ماشین روشن کردم به سمت خونه مرتضی اینا حرکت کردم آویز توماشین عکس مرتضی بود، دستمو بردم سمت عکس گفتم: مرتضی دلم برات یه ذره شده. نکنه خیلی عاشق حرم بشی بپری مرتضی میدونم آره زهرا خواهرت مائده سادات عروس برادرم شریطشون خیلی سخترازمن هستش اما مرتضی همه نمیتونن بشن حضرت زینب یک دفعه صدات تو ماشین میپیچه
ساداتم مثل حضرت زینب چیه؟ بوی خانم حضرت زینب که میشه گرفت؟روزای سختی در پیش داری
بعد بوی حضرت زینب بگیر یهو زدم رو ترمز خوب بود کمربند بستم واگرنه صددرصد سرم میشکست
زدم زیر گریه یا حضرت زینب خود ذره ای از صبرت بهم بده
رسیدم خونه مرتضی اینا
-سلام مامان زهرا کجاست؟
سلام عزیز مادر زهرا گفت این در و دیوار بهش فشار میاره رفت خونه خودش
-مامان اگه اجازه میدید من یه سر برم به زن و بچه سیدهادی بزنم
برو عزیزمادر
نرگس سادات
-بله مامان
تو واقعا راضی هستی که شوهرت رفته دفاع از دختر أمیرالمومنین؟
-آره مامان با عمق جان راضیم
الان برای سرانجام این اعزام راضیم به راضی خدا. من برم وارد کوچه سیدهادی اینا شدم سیدهادی برادرزاده ام ۴سال از منو نرجس سادات بزرگتره چندروزی قبل از اعزامش دخترش دنیا آمد اسمش گذاشت زینب سادات اما رفت سوریه دنیا اومدن زینب پاگیرش نکرد همونطور که بی تابی من مرتضی زمین گیر نکرد زنگ زدم مائده در باز کرد
*سلام عمه جان خوبید؟خوش اومدید؟
-ممنون عزیز عمه تو خوبی؟ سادات کوچلو خوبه؟
وارد خونه شدیم
*اونم خوبه خوابیده بچم
-مائده جان عزیزم کم کسری ندارید که در نبود هادی
*نه عمه از اول عقدمون تا الان هرماه یه مبلغی میریختیم به صاحب مشترکمون. الان اون حساب است
-خب خداشکر
*عمه میخوام از طرف بسیج محلات بهم یه پروژه پیشنهاد شده اگه شما و زهرا هم میخواید اسمتون بدم
-چه پروژه ای عزیز عمه؟
*پروژه مصاحبه مدافعین حرم
-یعنی چی؟
لیست رزمندها وجانبازان میدن باهشون مصاحبه میکنیم سپاه نمیخواد مثل دوران بعد از جنگ تحملی میشه تازه بعداز۳۰سال یاد جمع آوری خاطرات جبهه و جنگ افتادن و متاسفانه عده ای زیادی از رزمنده ها و جانبازان شهید شدن و اینکه میخوان از خانواده شهدا DNA بگیرن برای شهدای گمنام مدافع حرم حالا اگه میخواید اسم شماها بدم
-آره عزیزم بده
همین حین صدای گریه زینب سادات بلندشد مادرش رفت سمت اتاق خواب..
دخمل مامان عشق مامان چرا گریه میکنی؟
بیا بریم ببین مهمون داریم
زینب گرفتم بغلم. سلام خانم گل
وای مائده چقدر شبیه هادی شده
یه نیم ساعتی دیگه هم نشستم
خب مائده جان من برم عزیزم
*عمه ناهار پیش ما باشید
-نه عزیزم برم یه سرم خونه خودمون دلم برای آقاجون تنگ شده. ماشین پارک کردم. زن عموم دیدم
این زن عموم دو سال پیش خیلی اومد خواستگاریم برای پسرش اما من گفتم نه. بعدش رفت دخترخاله ام بعنوان عروس انتخاب کرد،الان خدا بخیر کنه میخواد چه زخم زبانی بزنه رفتم سمتش -سلام زن عموخوب هستید؟ پسرعمو وعروس عمو خوبن؟
زن عمو:سلام الحمدالله
نرگس جان بدت نیادا اما خداشاکرم عروسم نشدی چون بخاطر۱۰۰میلیون پول شوهرت راهی سوریه کردی سرم انداختم پایین و هیچی نگفتم قطرات درشت اشک از چشمام راهی صورتم شد
زن عمو: خوب کاری نداری دخترم
زنگ در زدم مامانم تا منو دید گفت خاک توسرمـ...نرگس چی شده؟
چراگریه میکنی؟
-مامان چرا مردم فکر میکنند پول میدن
اصلا کدوم زنی حاضر تو اوج جوانی تنها بشه برای پول اصلا حال خوش بچههای مدافع موقع شهادت به پول گرفتن میخوره
عزیزجون: نرگس دخترم برو استراحت امروز پیش خودمون بمون دلمون برات تنگ شده
-چشم
عزیزجون: بی بلا..
خودم تو یه بیابان بی آب و علف دیدم
هیچکس نبودشروع کردم به دادزدن.. کســــــــــــی اینجانیست؟
کســــــــی اینجا نیست؟ لباس عربی با نقاب و چادر عربی سرم بودشروع کردم به راه رفتن تو بیابان صدای طبلهای جنگی و شیع های اسبا و شیپور ازفاصله نزدیکی میومدچند مترکه رفتم جلو یه آقا دیدم صداش کردم ببخشید برادر روش برگردون طرفم دیدم مرتضی است دویدم سمتش اون لباس جنگی تنش بود زره و شمشیر
-مرتضی اینجا کجاست؟چرا ما اینطوری لباس تنمون
+اینجا کربلاست بیا بریم پیش. آقاامام حسین
رفتیم جلودیدم آقامون امام حسین، حضرت عباس وخیلی ازافراد حاضر درکربلا اونجا بودن یهویه خانم نورانی رفت پیش امام حسین
حسین برادرم یاران من آمده اند تا دررکابت باشند اذن میدانش بده برادر جنگ شروع شد سرها بریده شد مرتضی.اومد پیشم. نرگس زینب وار رفتار کن به وسط میدان رفت
نیزه بالارفت تا در قفسه سینه اش ماندگار بشودکه دادزدم نــــــــــــــــــه یا امام رضا خودت کمکش کن نرگس نرگس بابا از خواب بیدارشو نرگس عزیز بابا پاشو سرم گذاشتم روسینه آقاجون بابا خیلی سخته خیلی سخته
هشت روز ازرفتن مرتضی میگذشت که مائده سادات زنگ زد...
#ادامہ_دارد
🔅 #هر_روز_با_قرآن
صفحه 230
🔅 امیرالمؤمنین #امام_علی عليه السلام:
✍️ بِبَذلِ النِّعمَةِ تُستَدامُ النِّعمَةُ
🔴 نعمت با بخشش، تداوم يابد.
📚 غررالحكم حدیث ۴۳۴۴
#حدیث_روز
*یوسف زهرائی*
🍏💫🍏💫🍏💫
☘️ امام صادق علیه السلام :
« ... جبرئیل «علیهالسّلام» سیب بهشتی را از طرف خداوند به رسم هدیه برای پیامبر آورد و عرضكرد: بخور اینسیب را. پیامبر سیب را دو نیمكرد؛ نوری ساطع شد.
سؤال فرمودند: این نور چیست؟
جبرئیل عرض كرد:
این نور منصوره در آسمان و فاطمه در زمین است... »(۱)
☘️حضرتمیفرماید :
خداوند مهدی را منصور نامیده همان طور كه «پیامبر را» احمد و محمد و محمود نامید و همانگونه که عیسی«علیهالسلام» را مسیح نامید. (۲)
✨✨✨✨✨
*سلام* بر فاطمه، منصورهی آسمانی
و
*سلام* بر امام منصور،
مهدی آل محمد« صلوات الله علیه و آله»
📌 *به راستی چقدر شبیه مادرید..*
📚۱)تفسیر البرهان، ج ۳، ص۲۵۸ ، ح۶
📚 ۲)بحار، ج ۵۱، ص ۳۰
🕊🍃@IslamLifeStyles_fars
ختم نهج البلاغه در ۱۹۲ روز(6).mp3
4.91M
🔈 ختم گویای #نهج_البلاغه در ۱۹۲ روز.
🌷تقدیم به روح پاک و مطهر شهید حاج قاسم سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس
🔷 سهم روز صد و پنجاه و چهارم : خطبه ۱۰۹
#نهج_البلاغه
┄┄┅┅✿🌷❀🌷✿┅┅┄┄
•| #سخــــنبــــزرگان |•
🌿 #علامهطباطبایی(ره)
✍ گردش #زبان ، #دل را به گردش آورد ؛ اگر زبان به #ذکرخدا مترنم گردد ، دل نیز در حرم خدا حرکت می کند. و اگر زبان به #گناه حرکت کند ، دل نیز در این مرتع #شیطان جولان می کند.
👌 یک علت مهم آشوب دل ها همانا تکثیر در کلامهاست ؛ به روایت عامه #حضرترسول(صلیالله علیه و آله) فرمودند :
☘️ اگر نبود تشویش و #اضطراب در قلوب و زیاده سخن گفتن شما، قطعاً میدیدید آنچه را من میبینم و میشنیدید آنچه را من میشنوم.
📖 المیزان ، ج۵ ، ص۲۷۰
@Islamlifestyles_fars
تنهامسیریهایاستانفارس💕
⇦سلسله مباحث #تنها_مسیر :(راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی) #جلسه_بیست_ودوم #بخش__12 ✴️روز قدس یعنی
⇦سلسله مباحث #تنها_مسیر :(راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی)
#جلسه_بیست و دوم
#بخش__13
‼️ببین، تو چشم بگی در مقابل استکبار! ازت سرباز میگیره در خدمت خودش میکُشه!یک قرون، دو زار که نمیری جلو که! تا آخر باید بری.....
🚫اونا که چشم گفتن الان ببین، تروریستهاشون دارن دونه، دونه کشته میشن تو سوریه!
❌نمیگه که فقط بهت سخت بگذره که!!!
میگه بیا برای من کشته بشو
⁉️من سرباز خودم حیفه که بفرستم جلو! چیکار میکنه؟!
⚡️حالا من این حرفا رو میزنم واقعا فکر نکنید، که نتیجهی این حرفای من اینه که بگیم یالّا جنگ جنگ راه بندازیم جنگ رو! نه!!! روحیهی جهادی داشته باشیم.
🔰مثلا سگِ هار رو نمیخواد بزنی!
فرار نکن از مقابلش... سنگ رو برداری، اون سرِ جاش نشسته، زوزه میکشه بلافاصله!
💠من امتحان کردم! مثل یه سگی که سنگ خورده زوزه میکشه.محکم باش فقط....
♨️سیاست مدارهای ما یکی از یکی بهتر باید شعارهای محکم مقابلِ این گرگهای پست فطرت بِدن.
❗️ببین کیا مقابل این بی شرم ها وا میایستن؟هر کی مقابل این بی شَرمها، بی حیثیتها یه ذره کوتاه بیاد، ذلت بعدی مال خود اونه.
💫خدا اسبابش رو فراهم میکنه. تا حالا کرده مِن بعد هم خواهد کرد.
@IslamLifeStyles_fars
✳️یا ابا عبدالله.....کار امام حسین(علیه السلام)به جایی رسید، اونایی که دعوت امیرالمؤمنین رو لبیک نگفتن برای جهاد!
⁉️امام حسین بهشون میفرماید: حالا چرا من رو میکُشید؟ شما که اهل جهاد و جنگ نیستید! برید خونههاتون...
⚡️دیگه، نه!!! ما باید حتما تو رو بُکُشیم.
عه!آقا شما اگه پای جنگ بودید، پای رکاب بابام امیرالمؤمنین میجنگیدید
شما اینکاره نیستی نا!!!
🤨نه! ما باید قربه الی الله تو رو بُکُشیم!اونایی که جنگیدن، زیاد دل آدم رو خون نمی کنن!
اونایی که اسلحه نداشتن، رفتن، دامن ها شون رو پر از سنگ کردن و آوردن،
✨گفتن: ما قربه الی الله به دستور امیرالمؤمنین یزید، چون اسلحه نداریم «جاهدوا به اموالهم »سنگ جمع میکنیم سنگ به پیشانی حسین فاطمه بزنیم.
🔱آخرش هم اولین چیزی که حسین رو از پا در آورد، یکی از اون سنگها بود .....
⁉️خدا چی طراحی کرده تو کربلا... بعدش حرملهی نامرد تیر به سینهی ابا عبدالله الحسین زد .......
‼️اول اون سنگِ، اول اون سنگ.....آدم میخواد نقش اینا رو تو تاریخ ثبت کنه، ننگ شون رو!
✳️یا ابا عبدالله ما از شما مدد میگیریم.
ما که آینده رو خیلی نورانی میبینیم....
💫یعنی میشه، زودتر بشه ظهور آقامون! بیاییم کربلا پای رکاب آقا سرمون رو بالا بگیریم؟!!!!!اونجا برامون روضه بخونه کسی!
😭تو اونجا برای ما، تعریف کنی.....
آقا یابن الحسن، توئی که دیدی!
🔸تو کربلا بین الحرمین بایستی بگی: اینجا حسین ما به زمین افتاد....اینجا حسین ما فریاد غریبی سر داد.
تو روضه بخونی .... یا ابا عبدالله
♨️ اَلا لَعنَتُ اللّه علی القَومِ الظالِمین
⚡️پایان جلسه بیست و دوم
@IslamLifeStyles_fars
1400-10-11(gharaati).mp3
11.75M
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا
👤 #حجت_الاسلام_قرائتی
📚 موضوع: ویژگی های شهید حاج قاسم سلیمانی
🗓 شنبه یازدهم دی ماه ۱۴۰۰
💠 @IslamLifeStyles_fars