- ژیپسوفیلا '
[ جُـمعه ]
تا بوده بیش از آنکه به اصل روز جمعه پرداخته شود، به آن غمِ غروب جمعه پرداخته میشده.
از حق نگذریم بدجور هم، کاربلد است و جانگیر.
به راحتی میتواند از آدم ها حالگیری کند. به این هم که کجایی و در چه حالی کار ندارد، حتی شده میآید و وسط میهمانی ام که باشی خفتت میکند و زهرش را به جانت میریزد. بعد هم که مطمئن میشود اثر زهرش شروع شده، به قصد آدم بعدی محل را ترک میکند.
راه فرار هم نخواهی داشت، اگر در صد پَستو هم مخفی شوی راه خودش را مییابد و به قلبت رخنه میکند، پس از آن فرار نکن. مثل همیشه زندگیات را بکن و منتظر صبح شنبهات باش. صبح شنبه آنقدری کار بر سرت هوار میشود که غروب جمعه را هم به این شنبهی نکبت بار ترجیح میدهی.
از این بحث ها که بگذریم، این سوال چند وقتی درگیرم کرده، چرا غم غروب جمعه به تمام روزهای دیگر سرایت نموده و آن هارا هم درگیر کرده است؟ چرا نه در شنبه، نه دوشنبه و نه حتی شب چهارشنبه دست از سر ما برنمیدارد؟
#نطق
هرگاه از عاشقان میشنیدم که از دلتنگیهای خویش میگفتند خنده ام میگرفت ..
اما هنگامی که به هتلم باز گشتم
و قهوه ام را در تنهایی نوشیدم
دریافتم چگونه خنجر دلتنگی
در پهلو مینشیند و بیرون نمیرود
- نزار قبانی
- ژیپسوفیلا '
بهترین دوپینگ قبل امتحانا🛐
قدم که از سرای خانه ات به خیابانهای اطراف حرم میگذاری به زبان نه اما به دلت که حکم رفتن به حرم میدهی قشنگ متوجه میشوی که شوق پیدا میکند؛ شوق مکانی که میشود چند ساعتی به سنگ های خنک آن تکیه بدهد تا تمام داغی گناهان را سرد کند
- کتاب معصومه(س)
- ژیپسوفیلا '
کنار در حرم می ایستی و لب میگذاری تا ببوسی حواست باشد که دستان و لبان ولی خدا بر این در زیاد نشسته است و تو انگار که دست مولایت را میبوسی و چه آرامشی دارد وقتی چشم میبندی به امید این که دست مولا بر سرت کشیده شود سقاخانه ها تعارف پذیرایی است که آب است و آب مایه حیات است.
و ما حیات دل و روحمان را از حریم حرم داریم
- کتاب معصومه(س)