#لبخندهای_خاکی 😂
وقتی اسیر شدیم از همه رسانه ها آمده بودند برای مصاحبه و در واقع مانور قدرت و استفاده تبلیغاتی روی اسرای عملیات بود.😒 نوبت یکی از بچه های زرنگ گردان شد.😎 با آب و تاب تمام و قدری ملاطفت تصنعی شروع کردند به سوال کردن.😏
یکی از مأموران پرسید:
- پسر جان اسمت چیه؟
- عباس .☺️
- اهل کجا هستی؟
- بندرعباس .😁
- اسم پدرت چیه؟
- به او می گویند حاج عباس !😅
گویی که طرف بویی از قضیه برده بود پرسید:😒
- کجا اسیر شدی؟😡
- دشت عباس !😄
افسر عراقی که اطمینان پیدا کرده بود طرف دستش انداخته و نمی خواهد حرف بزند به ساق پای او زد و گفت:😤😠
- دروغ میگی!😠😡
و او که خودش را به موش مردگی زده بود با تظاهر به گریه کردن گفت :😢
- نه به حضرت عباس !😜😝😂
˹ @Jaanfada_313 ˼