eitaa logo
جـھـٰاد‌ابـن‌العـمـٰاد‌ .
1.5هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
81 فایل
- به‌نام ِ‌خدای‌ِچشمانِ‌جهاد ؛ 💙 . . • - اینجا گوشه‌ای دنج از عاشقانه‌هایِ منو عزیزِبرادرم ؛ #جھاد‌جـٰان‌ : ) . . - اگر تو اینجایی بدون بی‌دلیل نیست ؛ قطعا دعوتِ خود شهیدجهادی . 🌱 ' • - شروطِ‌کانال : @jahad319 . . - گردان‌کانال : @jahad29 . .
مشاهده در ایتا
دانلود
خانم شماره بدم خانوم شــماره بدم خانوم برسونمت خانم چندلحظه از وقتتو به مــــا میدی و.... اینها جملاتی بود که دخترک در طول مســیر خوابگاه تا دانشگاه می شنید! بیچــاره اصـلا" اهل این حرفـــــها نبود...این قضیه به شدت آزارش می داد تا جایی که چند بار تصـــمیم گرفت بی خیــال درس و مــدرک شود و به محـــل زندگیش بازگردد. روزی به امامزاده ی نزدیک دانشگاه رفت... شـاید می خواست گله کند از وضعیت آن شهر لعنتی....! دخترک وارد حیاط امامزاده شد...خسته... انگار فقط آمده بود گریه کند... دردش گفتنی نبود....!!!! رفت و از روی آویز چادری برداشت و سر کرد...وارد حرم شدو کنار ضریح نشست.زیر لب چیزی می گفت انگار!!! خدایا کمکم کن... چند ساعت بعد،دختر که کنار ضریح خوابیده بود با صدای زنی بیدار شد... خانوم!خانوم! پاشو سر راه نشستی! مردم می خوان زیارت کنن!!! دخترک سراسیمه بلند شد و یادش افتاد که باید قبل از ساعت ۸ خود را به خوابگاه برساند...به سرعت از آنجا خارج شد...وارد شــــهر شد... امــــا...اما انگار چیزی شده بود...دیگر کسی او را بد نگاه نمی کرد..! انگار محترم شده بود... نگاه هوس آلودی تعـقــیبش نمی کرد! احساس امنیت کرد...با خود گفت:مگه میشه انقد زود دعام مستجاب شده باشه!!!! فکر کرد شاید اشتباه می کند!!! اما اینطور نبود! یک لحظه به خود آمد... دید چـــادر امامــزاده را سر جایش نگذاشته...! ...😌😉🌱
نـشدم نُـوکـر خوبی به دَرَت،حـق داری... اربعین داغ را به دلـم بگذاری! 💔🕊 😭
. تقدیر، مرا به غربت و غم خوانده حالا که شدم در به در و درمانده یاحضرت صاحب الزمان(عج) چند قدم بردار به نیّت منِ جامانده!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جـھـٰاد‌ابـن‌العـمـٰاد‌ .
در مسيرِ عشق بايد بگذرى از هرچه هست لَن تَنالُوا الْبِرَّ حتّٰى تُنفِقوا مِن مّا تُحِب
جـھـٰاد‌ابـن‌العـمـٰاد‌ .
زندگینامه و خاطرات 8⃣ پیش از ، فرد مشهوری نبود. زندگی او تقریبا زندگی امنیتی بود و حتی با اسم مستعار در مدرسه، دانشگاه و مکان‌های عمومی حاضر می شد. زندگی هم زندگی بود و مدام از مکانی به مکان دیگر برای زندگی جا به جا می شد. اما زمانی که به رسید، در مراسم تشییع وی سخنرانی کرد و از آن روز تمامی نگاه‌ها به دوخته شد و او از سوی همه زیر نظر قرار گرفت. وی در روزهای پایانی زندگیش به من می‌گفت که بسیار از ناراحت است و همچنان نتوانسته که آن واقعه را فراموش کند. وی تصریح می کرد که ناراحتی‌اش به خاطر این نبوده که را از دست داده، بلکه به این خاطر بوده که پس از نتوانسته الگویی کامل همچون وی برای خود پیدا کند. او می‌گفت ناراحتی‌ام به خاطر گنجی است که از دست دادم. بدون شک بزرگی در درون به وجود آورد. وی تصمیم گرفت تمامی مهارت‌هایی را که از آنها برخوردار بود، فرابگیرد و تلاشی که در این زمینه انجام داد، موجب شد تا پیشرفت بسیار سریع و غیرقابل تصوری در زندگی خود داشته باشد. در همین ارتباط، یکی از نزدیکان ما که از اساتید فلسفه و عرفان است، اذعان می کرد که پیشرفت در زمینه های گوناگون غیرمنطقی است. وی می گفت که سرعت پیشرفت خارج از حد تصور است. راوی: دوست شهید @Jahad1370313
صبح شد باز دلم تنـــگ تـــو... از دور سلام تــــو نیاز و ضــــربان دلمے خــتم ڪلام... 🌱
❤️🍃 🍃 ❤️ گفت: نمےخواهید‌براےآمدنم‌ ڪارےکنید؛ لطفاًبراےنیامدنم ڪارےنکنید...💔
😍 گر ڪرب و بلا نبوده‌ایم ، ←•|✨ حال هستیم گر شام بلا نبوده‌ایم ، ←•|🕊حال هستیم ای مردم عالم همگے گوش ڪنیـد تا آخر خون مطیع رهبر هستیم♥️😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا