eitaa logo
شهید جهادگر دکتر محمد حسین دریس
491 دنبال‌کننده
295 عکس
98 ویدیو
5 فایل
این کانال جهت بارگزاری خاطرات،مطالب و موضوعات مرتبط با شهید جهادگر دکتر محمد حسین دریس می‌باشد. لطفا هرگونه خاطره ای از شهید دارید به این آیدی ارسال نمائید 👇👇 @Yamhedii313
مشاهده در ایتا
دانلود
ساعت 2 بامداد پنج شنبه 28 تیر 1403، تنها چند ساعت از رحلت شهادت گونه برادر عزیزم محمد حسین دریس می گذرد. از دانشگاه فردوسی پس از گریه فراوان بچه های علوم پزشکی اراک در اتاق مان راهی حرم شدیم، هم استانی ها تک به تک برای تسلیت آمدند، این غم را نتوانستیم پنهان کنیم، پریشانی و گریه های گاه و بی گاه ما را دیدند و فهمیدند، مهدی نجفی که همیشه شوخی می‌کرد و می‌خندید، حالا راه به راه نوحه زمزمه می‌کند و ما هم پا به پایش گریه میکنیم. حالا که این متن را می‌نویسم نزدیک اذان صبح است و دعای سلامتی امام زمان(عج) به گوش می‌رسد. راستش را بخواهید اصلا برای نوشتن همین متن به حرم آمدم، تنها کاری که از دستم بر می آمد نوشتن روایت محمد حسین بود تا این آتش سرد نشده باید حداقل دانشجویان منش او را بشناسند، الگویی که تا چند ساعت پیش جلوی چشمشان بود. از بغل دستی ام در صحن پرسیدم :"این چه صحنی است؟" گفت :صحن انقلاب به به خودش است، اسم این متن را گذاشتم "در صحن انقلاب برای سرباز انقلاب" دفتر طرح ولایت را که ورق میزدم تا این متن را بنویسم قبل از اولین صفحه خالی شعر میلاد عرفان پور بود: ما سینه زدیم، بی صدا باریدند از هرچه که دم زدیم، آن ها دیدند ما مدعیان صف اول بودیم از آخر مجلس شهدا را چیدند و ایضا یک جمله معروف از شهید حسن طهرانی مقدم: "فقط انسان های ضعیف به اندازه امکاناتشان کار می کنند" هرچه فکر کردم چگونه او را توصیف کنم، بهترین راه تعریف کردن عین او با جزئیات است، رفتارش جزئیات زیادی دارد که صاف و ساده ماجرا را می گوید. ◀️نوشته‌ شده توسط امیر حسین زند در تاریخ ۱۴۰۳/۴/۲۸ @JahadgarShahidMhDeris
خادم الحسین شهید جهادگر دکتر محمدحسین دریس فرزند حجت‌الاسلام مهدی دریس از مبلغین فاضل و شایسته سازمان اوقاف و امورخیریه و عضو کارگروه مشاوره و روانشناسی چهل روز گذشت و ما صدای تو، نگاه تو و گریه‌های تو در عزای حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام را نداشتیم. مراسم چهلم تو را در هشتم شهریور که نزدیک به شهادت امام رضا علیه‌السلام است را بنام علی بن موسی الرضا علیه السلام برگزار خواهیم کرد. اداره کل اعزام مبلغ سازمان اوقاف و امور خیریه این مصیبت را به حجت‌الاسلام والمسلمین دریس و خانواده محترم تسلیت عرض می‌نماید. اداره کل اعزام مبلغ سازمان اوقاف و امورخیریه @JahadgarShahidMhDeris
به شوق خلوتی دگر که روبراه کرده ای تمام هستی مرا شکنجه گاه کرده ای  محله مان به یمن رفتن تو روسپید شد لباس اهل خانه را ولی سیاه کرده ای  چه روز ها که از غمت به شکوه لب گشوده ام و نا امید گفته ام که اشتباه کرده ای  چه بار ها که گفته ام به قاب عکس کهنه ات دل مرا شکسته ای! ببین! گناه کرده ای  ولی تو باز بی صدا ،درون قاب عکس خود فقط سکوت کرده ای ، فقط نگاه کرده ای ◀️ از طرف دکتر صادق میقانی(از رفقا و هم دانشگاهی های شهید) @mohammadsalehh313
🔻دلنوشته: شروع میکنم به نوشتن ببینم به کجا میرسه میبینم که رفقای خیلی با معرفتی داری محمدحسین. خوشبحالت. رفقات حداقل این اوایل که داغت تازه است و حرارتش کم نشده برات سنگ تموم میذارن. مرتب میان سر مزارت و بهت سر میزنن. تو جمع هاشون به یادتن. تو سفر به یادتن. کربلا رفتن به یادتن. نجف به یادت هستن. یکسری ها میگردن عکس های مشترکشون رو با تو پیدا کنن تا نگاه کنن و برای بقیه بفرستن. همه اینا هم دلی هست و نه تشکیلاتی و سازماندهی شده. هرکس به طریقی به یادته. میبینم که با رفتنت دل خیلیا شکسته. خیلیا عمیقا برات ناراحت شدن. خیلیا از ته دل دوست داشتن این اتفاق نمیفتاد. حرفم اینه. با خودم فکر میکردم بعد مردن من چند نفر پیدا میشن که اصلا بخوان فقط به یادم بیفتن چه برسه به اینکه ناراحت بشن یا عزاداری کنن. شاید جز خونواده هیچکس! اصلا چی میشه که خدا به یکی بعد مرگش اینهمه عزت میده. همه عزت ها دست خداست دیگه. تنها جوابی که بهش میرسم اینه که تو شهید شدی و جواب همه این سوالا همینه. این شهادته که به یک جسد در حال پوسیدن زیر خروارها خاک چنان عزت و برکتی میده که مزارش زیارتگاه بشه. عزت میخوای؟ شهید شو میخوای شهید بشی؟ شهید زندگی کن چجوری شهید زندگی کنیم؟ گناه نکن از این ساده تر ممکن نیست! راز شهادت تو هم همین بود. من یکی شهادت میدم که تو هیچ گناهی نکردی. حداقل من ندیدم. شک ندارم اگرم کردی بعدش رفتی حسابی از خودت حساب کشیدی. حساب خودتو پاک کردی که شهید شدی. ادامه دارد..... @JahadgarShahidMhDeris
... خوشبحال تو محمدحسین که با شهادت تا ابد زنده ای و بد به حال ما که تا گردن تو منجلاب گناه و فساد گیر کردیم و قراره یه روزی مرگ رو در آغوش بگیریم و برای همیشه اسممون از صفحه روزگار پاک بشه که انگار نه انگار اصلا روزی وجود داشتیم چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ساعت ۲ بامداد ◀️ از طرف یکی از دوستان شهید که خواست نامش برده نشود. @JahadgarShahidMhDeris
🔻صبح دیگر برایم صبح نیست🔻 نوشته ای از پدر؛ مثل هر روز صبح که در این چهل روز گذراندم با حس غم انگیز و دلگیری برای نماز صبح بلند شدم در همان لحظه بلند شدن فقدان و نبود محمد حسین به ذهنم آمد خیلی احساس دلتنگی کردم گفتم خدا یا نمیشه همه این ماجرا یه خواب باشه و برگردیم به همان یازدهم عاشورا قبل از ساعت ۷ و نیم صبح و قبل از آن تماس ناخوشایند. بعد از خواندن نماز رفتم سراغ لب تاب، روشن کردم یه دفعه به ذهنم آمد که اگر یه مشکلی یا کاری در مورد کارهای کامپیوتری داشتم دیگه به کی زنگ بزنم بگم برام انجام بده یا حلش کن آخه خیلی از کارهای اینترنتی یا کامپیوتری را می‌گذاشتم آخر هفته که محمد حسین از اراک می آمد برام انجام می‌داد البته یکم غر و لند هم می‌کرد ولی برام انجام می‌داد. خلاصه سوالات آزمون را طرح میکردم که دوباره به ذهنم آمد که آیا واقعا محمد حسین دیگه نیست یعنی دیگه سلام اول صبحش را نمی شنوم یه حالت بدی پیدا کردم رفتم در حیاط کمی نشستم با خودم فکر میکردم اصلا باورت میشه که محمد حسین را دیگه نمی بینی صبحها دیگر برایم صبح نبود اصلا شبها که دیر وقت خوابم می برد همش در استرس بیدار شدن صبح بودم. چون صبحهای من مثل نصف شب، سوت و کور در وسط بیابان دلگیر و وحشت برانگیز شده بود. برای اینکه حواس خودم را پرت کنم شلنگ آب را برداشتم رفتم بیرون حیاط آب پاشیدم درخت را آب دادم بنرهایی که روی دیوار بود را آب کشیدم دوباره ذهنم رفت که ... کمی خودم را دلداری دادم گفتم مهدی باید قوی باشی محمد حسین با اون روح بلندش باز هم کنار تو هست ...
... دوباره آمدم پای لب تاب سوالات را طرح کردم خوابم می آمد کمی خوابید یه اتفاق خوبی در خواب برایم افتاد خواب محمد حسین را دیدم آخه توی این چهل روز اصلا خوابش را ندیده بودم و می گفتنم چرا خوابش را نمی بینم. اما در خواب اون وقتی که تو اتاق داشت با مادرش حرف می‌زد با خودم گفتم محمد حسین که زنده است تا با مادرش داره صحبت میکنه برم ببینمش بغلش کنم تا وارد اتاق شدم یه دفعه بیدار شدم و دیدم دارم خواب میبینم😞😞😞 ... @JahadgarShahidMhDeris
14.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻یک هفته بعد از شهادت محمد حسین رفقای او اردوی جهادی داشتند بعد از تمام شدن آن شعر زیر سراییده شده: رفتیم جهادی ولی این بار نبودی یاران همه جمع اند و تو ای یار نبودی لبخند نشاندند طبیبان به لب خلق در شادی آن کودک بیمار نبودی گفتی که بدهکار به این مردم و خاکیم از مردم محروم طلبکار نبودی گشتیم پریشان ! برکت رفت از این جمع ای سرو سهی ! حیف به گلزار نبودی با خویش در آن دهکده هی زمزمه کردیم این بار چرا در وسط کار نبودی ؟! تصویر تو را سخت گرفتیم در آغوش رفتیم جهادی ولی این بار نبودی ◀️دکتر محمدرضا قاسملویان رفیق و هم دانشگاهی شهید ۱۷ مرداد ۱۴۰۳ @JahadgarShahidMhDeris
چند خاطره ی کوتاه از شهید جهادگر دکتر محمد حسین دریس @JahadgarShahidMhDeris
🔻پیراهن مشکی امام حسین علیه السلام حرمت داره🔻 طبق معمول مادر محمد حسین همه لباسهایی که احتیاج به شستن داشت را یکجا جمع کرد که سر فرصت در لباسشویی قرار دهد. از جمله آن لباسها پیراهن سیاه محمد حسین بود از اتفاق چشم محمد حسین به این پیراهن سیاهی که قاطی بقیه لباس ها بود افتاد خیلی ناراحت شد و پیراهن مشکی را برداشت مامانش بش گفته هنوز نشسته هستش چرا اون را جدا میکنی!؟ محمد حسین گفت مامان! پیراهن مشکی امام حسین علیه السلام حرمت داره این را گفت و خودش پیراهن را برداشت تکی و جداگانه شست و پهن کرد. در آخر، در یازدهم محرم با همان پیراهن مشکی به استقبال شهادت رفت. @JahadgarShahidMhDeris
برخی تصاویر رسیده از مراسم غیر رسمی گلزار قبل از مراسم چهلم مسجد البته از اواسط مراسم که برخی مهمانهای شهرستانی، همسایگان و همچنین برخی دانشجویان دانشگاه علوم‌پزشکی اراک و بسیجیان و برخی از ناحیه سپاه آمده بودند هنوز تصاویری به دست ما نرسیده است 👇👇👇👇👇 @JahadgarShahidMhDeris