خان دوم، آسیای میانه /۲
همانطور که در قسمت قبل گفتیم، ایران باید به سمت استفاده از خلاء قدرت در آسیای میانه برای پیشبرد اولویتهای سیاست خارجی خود گام بردارد. جالب آنکه کشورهای آسیای میانه خیلی مراقب بوده اند که از عملیات ویژه روسیه حمایت نکنند؛ حتی قزاقستان که همین چند ماه پیش از نیروهای روسیه برای کمک به سرکوب شورش داخلی به خاک خود دعوت کرد، از به رسمیت شناختن استقلال لوهانسک و دونتسک امتناع کرد و در نتیجه از عملیات نظامی روسیه فاصله گرفت.
🔸روسیه مدتها ضامن امنیت در آسیای میانه بوده است، با این حال، با وقوع جنگ اوکراین و تردید کشورهای آسیای میانه مانند قزاقستان برای حمایت از روسیه در این جنگ، به این مرحله رسیده که نقش مسکو در منطقه آسیای میانه بسیار کمرنگ تر از آنچه تصور میشد باشد. به طور کلی آسیای میانه امروزه روز حیاط خلوت اختصاصی روسیه محسوب نمی شود. تمرکز روسیه بر اوکراین و بی توجهی اش به آسیای میانه این خلاء قدرت را بیش از بیش کرده است.
🔸از طرفی دیگر به نظر می رسد که انجام تمرینات نظامی به صورت نظامی با این کشورها ( که عضو سازمان پیمان امنیت جمعی منطقه ای CSTO هستند) تلاشی از سوی ایران بوده تا شکاف ها و خلاء قدرت در آن منطقه را پر کند. همچنین بخاطر حضور نظامی آمریکا در افغانستان، توانایی های ایران برای نمایش و اعمال قدرت در آسیای میانه از طریق افغانستان کنترل می شد؛ بنابراین خلاء قدرت ناشی از خروج آمریکا از افغانستان، راه های جدیدی برای اعمال اهرم های در درست ایران (مانند اهرم های دیپلماتیک و گروه های شبه نظامی نیابتی) قرار داده.
🔸به لحاظ اقتصادی نیز کشورهای آسیای میانه به خوبی می دانند که ظرفیت رشد اقتصادی آنها، به عنوان یک منطقه محصور در خشکی، به دسترسی به بنادر کشورهای مجاور بستگی دارد. بنادر ایران از نزدیکترین بنادر به آسیای میانه هستند و ایران طبیعتاً دروازهای برای تجارت دریایی برای منطقه هست.
🔸با توجه به اینکه اقتصاد ایران به واسطه تحریم های غرب ضربه خورده است، منافع اقتصادی قابل عرضه ایران به کشورهای آسیای میانه محدود است، با این وجود، ایران توانسته است گام های مهمی در تعامل اقتصادی خود با این کشور ها بر دارد، به عنوان مثال، ایران به سرعت صادرات نفت به افغانستان را پس از تسلط طالبان از سر گرفت و طبق برخی منابع صادرات نفت ایران به افغانستان حدود ۲۰۰۰۰ بشکه در روز است؛ همچنین ساخت پروژه های مختلف مانند سد ها، تونل ها، تاسیس کارخانه پهپادی، سوآپ گاز، افزایش مبادلات تجاری از دیگر مصادیق توجه ایران به این منطقه است. ایران تعامل با بازارهای آسیای میانه را فرصتی برای کاهش فشار اقتصادی غرب می داند، به ویژه اگر بتواند از تجارت با آسیای میانه به عنوان مبنایی برای تعامل عمیق تر با قدرت های بزرگ اقتصادی جهان یعنی هند و چین استفاده کند.
@جلال الدین فنایی
خان دوم، آسیای میانه /۳
یکی از راه های پیشبرد منافع ایران در آسیای میانه، گسترش شبکه نیابتی خود می تواند باشد. استقرار نیروهای نیابتی در آسیای میانه نشانه دور شدن ایران از نیروهایش در غرب آسیا نیست؛ بالعکس ایجاد نیروهای نیابتی در آسیای میانه می تواند راه های جدیدی را برای حمایت و تقویت نیروهای اصلی در غرب آسیا باز کند. ایران قبلاً یک نیروی نیابتی (یا به عبارت بهتر مجاهدان بدون مرز) به نام تیپ فاطمیون را در افغانستان ایجاد کرده است. تخمین زده شده است که این تیپ که حدود ۳۰۰۰۰ تا ۶۰۰۰۰ جنگجو دارد و از اقلیت هزاره شیعه تحت ستم تشکیل شده است که حدود ۳۰ درصد جمعیت افغانستان را تشکیل می دهد. ایران در ابتدا از فاطمیون برای عملیات در افغانستان استفاده نکرد. در عوض از سال ۱۳۹۲، ایران حدود ۵۰۰۰۰ جنگجوی فاطمیون را برای دفاع در کنار دیگر نیروهای نیابتی خود در سوریه مستقر کرده است.
🔸با این حال، پس از خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان، ایران به دنبال تامین منافع خود در افغانستان، فرستادن جنگجویان فاطمیون به افغانستان را آغاز کرد. تعداد دقیق نیروهای فاطمیون که به افغانستان بازگردانده شده اند نامشخص است، اما حدود دو سال پیش گزارش شد که در حال حاضر تقریباً ۳۰۰۰ جنگجو در این کشور حضور دارند. تا کنون فاطمیون تصمیم گرفته است که علیه طالبان حملاتی انجام ندهد، اما اگر روابط ایران و طالبان تیره شود، ایران میتواند به دنبال اعمال فشار با نیروهای فاطمیون باشد. ایران ممکن است به طور مشابه تلاش کند تا گروه هایی مانند فاطمیون را در کشورهای آسیای میانه ایجاد کند تا انعطاف پذیری بیشتری برای پیگیری منافع امنیتی خود در آسیای میانه و فراتر از آن را فراهم کند.
🔸در حالی که کشورهای آسیای میانه ممکن است مایل نباشند به ایران و نیروهای نیابتی آن مانند فاطمیون روی بیاورند، در لحظه بحران ممکن است گزینههای کمی داشته باشند. خروج نیروهای آمریکا از افغانستان، مشغله های روسیه در اوکراین و تردید چین برای مداخله در درگیری های داخلی دیگر کشورها، آسیای میانه را با گزینه های کمی باقی می گذارد که در صورت تشدید درگیری با گروه هایی مانند داعش خراسان، ممکن است به ایران روی بیاورند. فعلا بیثباتی در افغانستان فوریترین تهدید امنیتی برای کشورهای آسیای میانه است، همچنین دولت های آسیای میانه خاطره خوشی از طالبان ندارند و به شدت با طالبان مخالف هستند، سرسخت ترین دشمنی را هم تاجیکستان با طالبان دارد. با ایکه بسیاری از کشورهای آسیای مرکزی تلاش میکنند تا روابط خوب خود را با ایالات متحده حفظ کنند، اگر واشنگتن همچنان به کمک به آنها بیعلاقه باشد، این کشورها ممکن است مجبور شوند سایر گزینه ها را بررسی کنند.
🔸آمار های دقیقی وجود ندارد اما شاید آسیای میانه حدود ۱۰ درصد شیعه دارد. جمعیت مذهبی در آسیای میانه مطمئناً به اندازه عراق برای نفوذ ایران مطلوب نیست؛ با این وجود، برخی از کشورهای آسیای مرکزی دارای جمعیت فارسی زبان قابل توجهی هستند که ایران ممکن است زمان آسان تری برای تعامل با آنها داشته باشد. بنابراین با ظهور داعش خراسان که مدعی سرزمینهایی در ایران و آسیای میانه است و همچنین وجود همسایه ای ناخوشایند (طالبان) مشترک باعث شده که گزینه ای تحت عنوان نیروهای نیابتی برای جلب منافع ملی ایران در این منطقه نیز معتبر باشد.
@جلال الدین فنایی
خان دوم، آسیای میانه /۴
با وجود قرنها تبادل فرهنگی، تجاری و سیاسی، آسیای میانه منطقهای است که ایران معاصر عمدتاً آن را نادیده گرفته است. پس از استقلال آسیای میانه رهبران ایران هیچ ایده خاصی در مورد منافعی که میتوانستند در این منطقه به دست آورند نداشتند و آن را یک منطقه اولویت دار نمیدانستند. البته کشورهای آسیای میانه انگیزه هایی برای ارتباط با ایران داشتند و آن تلاش برای گریختن از زیر نفوذ روسیه و همچنین به دریای آزاد در جنوب دسترسی پیدا کنند.
🔸اما موانعی هم وجود دارد. اصلی ترین مانع این است که این کشورها نیز نسبت به ایجاد رابطه با یک حکومت اسلامی کاملا محتاط هستند. آنها می ترسند که تهران به دنبال صدور انقلاب اسلامی باشد، همانطور که در لبنان و جاهای دیگر انجام داده. پس در واقع یکی از موانع پیش روی ایران برای همکاری در عرصه های سیاسی و امنیتی، هویت جمهوری اسلامی ایران است. جمهوریهای آسیای میانه که همگی دارای حکومتهای سکولارند، از زمان استقلال مجبور بودند برای حفظ مشروعیتشان با اسلام سیاسی مبارزه کنند. همچنین فشار شدید آمریکا برای جلوگیری از تبدیل ایران به قدرت منطقه ای، این کشورها را مجبور ساخته تا تبادلات و پروژه های مختلفی که در نظر داشتند با ایران صورت بگیرد را به دیگران بسپارند.
🔸اکثریت قریب به اتفاق جمعیت آسیای میانه به مکتب حنفی اسلام سنی پایبند هستند. آمار قابل استنادی از میزان جمعیت شیعیان در این منطقه در دسترس نیست، اما شیعیان اسماعیلی در منطقه خودمختار بدخشان تاجیکستان در کوه های پامیر زندگی می کنند که از پیروان آقاخان هستند، همچنین این منطقه دارای اقلیت شیعه دوازده امامی نیز می باشد. در اقصی نقاط آسیای میانه شیعیان بصورت پراکنده و بیشتر مخفیانه حضور دارند. این شیعیان در شرایط نسبتاً دشوار و بعضا به صورت غیر قانونی مناسک مذهبی خود را انجام می دهند. مثلا در ترکمنستان، تشیع هدف اصلی سرکوب مذهبی قرار دارد. در ترکمنستان هرگونه اشاره فرهنگی به تشیع مستوجب مجازات قانونی است. در سال ۲۰۰۴، نویسنده ترکمن، رحیم اسنوف، به دلیل اینکه در رمان خود «بایرام خان»، نایب السلطنه امپراتوری مغول در قرن شانزدهم را به عنوان یک شیعه به تصویر می کشد، زندانی شد.
🔸ایران برخلاف سیاست های خود در لبنان، سوریه و فلسطین، کارت انقلابی را در آسیای میانه بازی نمی کند. دولت ایران خود را به عنوان یک شریک عملگرا معرفی می کند که مایل به کنار گذاشتن اختلافات ایدئولوژیک با همسایگان خود است. همچنین ایران به صورت رسمی تشیع را در آنجا تبلیغ نمی کند، در عوض به دنبال تقویت تصویر خود از طریق قدرت فرهنگی و اقتصادی است. ایران تحت نظارت سفارتخانه هایش، چندین مرکز فرهنگی و همچنین کرسی های ایران شناسی در دانشگاه های قرقیزستان (دانشگاه قرقیزستانی-روسی بیشکک، دانشگاه علوم انسانی و دانشگاه دولتی قرقیزستان) و ازبکستان تاسیس کرد. ادبیات موجود در این مراکز به هیچ وجه معطوف به مسائل دینی نیست، اما خب گاهی دوره های رایگان آشنایی با اسلام به صورت غیر رسمی ارائه می شود. بنابراین تقریباً هیچ جنبشی از ایران به صورت فعالانه دنبال گرویدن سنیهای آسیای میانه به تشیع نیست. پس از سال ها اعمال این سیاست برای مواجهه با آسیای میانه به نظر می رسد که امروزه این کشورها به ایران اعتماد بیشتری دارند و همانطور که در اوایل سال دیده شد، مقامات عالی رتبه این کشورها به ایران سفر کردند و خواستار تعمیق روابطشان با ایران شدند.
🔸با وجود اشتراکات زیاد این کشورها با ایران و تمایل آنها برای تعمیق بیشتر روابط، اما چون ایران به لحاظ اقتصادی ظرفیت لازم برای پر کردن خلا روسیه را ندارد، این خلا احتمالا توسط یک قدرت بزرگتر که همان چین باشد پر می شود. آسیای میانه منابع لازم برای تقویت ضربان قلب اقتصاد چین را دارد و رویای چین برای تبدیل شدن به ابرقدرت جهان را به واقعیت نزدیک تبدیل می کند. به نظر می رسد روسیه شانسی در آسیای میانه نداشته باشد و چین تمام این منطقه را حوزه نفوذ خود قرار خواهد داد. در این میان مهم است که ایران سهم خود را از این منطقه بردارد و خود را به عنوان وزنه ای معرفی کند که می تواند در مقابل نفوذ سنگین چین، تعادل ایجاد کند. تاجیکستان، قزاقستان و همچنین ترکمنستان گزینه های اول تا سومی هستند که ایران می تواند با صرف کمترین هزینه، نفوذ قابل توجهی در آنجا داشته باشد، با استفاده از ظرفیت های فرهنگی، اقتصادی، سوختی (انرژی) و کریدوری.
@جلال الدین فنایی
| تغییر نظم جهانی
طبق رویکرد مکتب انگلیسی و سازه انگاری (این ها نظریه هایی هستند که نقش قدرت نظامی رو کمتر از رئالیست ها محاسبه میکنن) کارکرد نظم در واقعیت عینی این است که مجموعه ای از ارزش ها و اهداف را پیش ببرد. طبق این رویکردها نظم امری اجتماعی است و در حیات اجتماعی اهداف اولیه ای وجود دارند که نظم باید بتواند آنها را کم و بیش تامین نماید.
🔸بنابراین گذار در نظم بینالملل تنها محصول تغییرات در قدرت مادی نیست، بلکه حاصل تغییرات در انگارههای (ارزش ها، اهداف، قواعد، ایده ها، باورها و خواسته ها) مشترک هم هست. به عبارتی نظم بین المللی تنها محصول قدرت زیاد هژمون نیست بلکه انگاره ها هم دخیل هستند. محتوای نظم، مشروعیت آن و دوام آن هر سه جنبه های انگاره ای هستند که در نظم بین الملل باید در نظر گرفته شود.
🔸اولا در حال حاضر محتوای نظم بین المللی نوعی لیبرالیسم است. ترجیحات آمریکا به عنوان هژمون تا به امروز تحت عنوان لیبرالیسم در دنیا فراگیر شده و بیشتر ملت ها محتوای این نظم را پذیرفته و به عنوان یک هدف اجتماعی مشروع به آن می نگرند.
🔸دوم مشروعیت آن نظم است. مشروعیت یک نظم بین المللی به ویژگی های و خصوصیات مشترک و مورد قبول در انگاره های زیربنایی آن نهفته است. لیبرالیسم صرفاً منعکس کننده ارزش ها و ترجیحات آمریکا به عنوان هژمون نیست؛ بلکه منعکس کننده یک توافق و سازشی (یعنی اشتراک انگاره ها) بوده است، یک سازش بین خواست آمریکا برای نظم بین المللی چندجانبه و بین خواست کشورهای صنعتی و توسعه یافته برای تامین نیاز دولت ها، که از مهمترینشان همان حفظ نظم داخلی از طریق محافظت از اقتصاد خود در برابر تلاطم های بازارهای بین المللی هست.
🔸سوم دوام نظم بین المللی است. استقامت و دوام یک نظم بینالمللی ناشی از پایبندی مداوم شرکتکنندگان به این انگارههای مشترک است نه در قدرت پایدار هژمون که رهبری نظم را بر عهده دارد. بعد از جنگ جهانی دوم (در دوره هایی از دهه ۵۰ میلادی به بعد) با وجود کاهش توانایی های مادی ایالات متحده نسبت به سایر قدرت های در حال ظهور و شکست ها و ناکامی های آمریکا (به عنوان رهبر نظم جهانی)، اما انگاره های اساسی مشترک زیربنایی نظم جهانی دست نخورده باقی ماند. بنابراین زوال هژمونی لزوما منجر به فروپاشی نظام بین الملل و ساختارهای جهانی نمی شود، مشروط بر اینکه اهداف مشترک ثابت بماند. از این زاویه نگاه، انگاره های مشترک از منافع مشترک مهم تر هستند.
🔸اگر انگاره های جمعی و مشترک جهانی به چالش اساسی کشیده نشود، نمی توانیم شاهد یک گذار بزرگ در عرصه بین المللی باشیم. پس اگر خواهان گذار در نظم بین المللی هستید، باید چیزی را هدف بگیرید که به هسته مرکزی نظم بین المللی اصابت کند.
@جلال الدین فنایی
| کلید موفقیت کشورها برای دوره گذار چیه؟
اجازه بدید از از اینجا شروع کنم؛ نیمه دوم قرن بیستم، دورهای منحصر به فرد در تاریخ روابط بین الملل بود. نهادها نقش تعیین کنندهای در چگونگی شکل دادن به روابط بین دولتها ایفا می کردند، به صورتی که قبلاً هرگز چنین نبوده؛ اما تردیدهایی وجود دارد که این امر همچنان استمرار داشته باشد. وضعیت سنتی و معمول در روابط بینالملل، وضعیتی بسیار آشفتهتر هست و ترتیبات، آرایشها و قراردادها موقعیتگرایانه بوده و مبتنی بر تغییر موازنه قدرتهای منطقهای و جهانی است. از طرفی چارچوب ایدئولوژیک جهانشمولی که پس از پایان جنگ سرد پدیدار شد نمیتواند بدون تسلط قاطع یک ابرقدرت باقی بماند.
🔸مجموع این شرایط نوید آیندهای باثبات و پایدار را نمیدهند. در وضعیت بینالمللی عمیقا نامتقارن که امکان انتصاب واحدی برای کنترل عرصه بینالمللی وجود ندارد(چه از میان قدرتهای بزرگ و چه نهادها)، هر کشوری باید خود را برای دورهای طولانی آماده کند که در آن دوره، ظرفیت تدابیر راهبردی بسیار محدود است و عرصه بین الملل همراه می شود با رقابتی شدید در همه سطوح، به سبک هابزی.
🔸شروع این رقابت شدید خود را در افزایش تنش های ژئوپلیتیکی نشان داده که نشان از پیچیدگی بحرانها درآینده خواهد بود. مقاوم بودن یا همان تابآوری و انعطاف پذیری برای انطباق با شرایط مختلف کلید موفقیت آینده خواهد بود. تابآوری دولتها عمیقاً با حکمرانی مرتبط است، یعنی حکمرانی خوب محوری است، که با سایر عوامل دیگر نیز عجین شده، از جمله عوامل جمعیتی، جغرافیایی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی. مقاومت و تابآوری در سطح ملی را میتوان به عنوان ظرفیت یک کشور برای واکنش، سازگاری و رشد در هنگام فشارها و شوکها قلمداد کرد. تابآوری بر تقویت عملکرد کلی یک نظام در مواجهه با شرایط غیرقابل پیشبینی تمرکز دارد. مقاومت کشورها به ویژگی های داخلی بستگی دارد که به دولت ها و نهادهای آنها اجازه میدهد تا انواع اختلالات را مدیریت کنند. کنترل فساد، جلب اعتماد اجتماعی و رهبری سیاسی با کیفیت بالا در توانمند ساختن یک کشور برای افزایش مقاومت کلیدی است.
🔸بنابراین اقتصاد مقاومتی به صورت اخص و مقاومسازی کشور به صورت اعم و اتکای بیشتر بر قدرت نظامی و کنترل اجتماعی داخلی، بدون شک مسیر پیشروی ایران در آینده قابل پیشبینی است. جایگزین دیگری در آن محیط بحرانی وجود ندارد. هر چه بحران و بیثباتی در سراسر جهان بیشتر باشد، تکیه بر زور و ابزارهای کنترلی پرکاربردتر خواهد شد. این یک روند جهانی است، اگرچه صورتهای این ابزار بسته به نوع نظام سیاسی هر کشور ممکن است متفاوت باشد.
@جلال الدین فنایی
#روز_مادر مناسبتی است برای ابراز احترام و عشق به مادران. این روز رویدادی برای ارج نهادن به زحمات مادران و قدردانی از نقش مادران در جامعه ماست. روز مادر قصد دارد مردم را به یاد اهمیت #مادر در زندگی بیاندازد و به عنوان روزی برای توجه ویژه به مادران است. مادران تکیه گاه ما در پریشان حالی و چراغ راهنمای ما در لحظه های درماندگی هستند.
| در باب رفتن سفیر انگلیس به لندن
🔰اوضاع امروز با قبل تفاوت پیدا کرده؛ تاکنون آمریکا نتوانسته هیچ کشوری فراتر از متحدان رسمی خود را برای پیوستن به ائتلاف ضد روسیه پای کار بیاورد. قابل انتظار بود که دامنه وسیعتری از کشورها از غرب برای مجازات روسیه حمایت کنند، اما این اتفاق نیفتاد؛ اکثر کشورها ترجیح دادند به اقدامات ضد روسیه نپیوندند (البته روسیه هم نتوانست به صورت چشمگیری حمایت محکمی از طرف کشوری را برای خود جلب کند).
🔸این نشان میدهد که کشورهای دیگر متوجه ضعف نظم غرب محور شدهاند و خود را دیگر آنچنان پایبند به آن نمیدانند. این فرصتی است برای ایران تا روابط خارجی خود را با کشورهای غیر غربی (چین، هند، برزیل و غیره) بازسازی کند و آن را در اولویت قرار دهد. در کنار توسعه روابط دوجانبه، باید به تعامل چندجانبه با دولتهای غیرغربی جهان اولویت داده شود. باید تمرکز بیشتری بر نهادهای بین المللی مثل سازمان همکاری شانگهای، اتحادیه اقتصادی اوراسیا، بریکس و غیره داده شود.
🔸بنابراین ایران با ارتباطگیری با کشورهای مهم غیرغربی میتواند در ساخت نظم نوین جهانی دخالت داشته باشد و جایگاه خود را ارتقا دهد. چیزی که هرگز نمیتوان آن را به دست آورد اگر فکر و ذکر سیاستمداران ما تعامل و به دست آوردن رضایت آمریکا و انگلیس باشد. در شرایطی قرار داریم که رفتن سفیر یا حتی تعطیلی سفارت انگلیس به نفع منافع کوتاه مدت و بلند مدت ما است. آنها هرگز نفت و سایر کالاهای ما را نخواهند خرید و تنها امثال علیرضا اکبری، جاسوس اعدامی، هست که از سفارت انگلیس نصیب ما خواهد شد.
🔸تلاش گسترده برای سرنگونی نظم جهانی آمریکا محور به هر وسیله و به هر قیمتی مدنظر سیاسیت خارجی ایران نیست. خود آمریکا در حال فرسایش است، اما موفقیت ایران در تعامل با سایر کشورهای غیرغربی خود ضربه دردناکی برای هژمونی آمریکا خواهد بود.
🔸آمریکا و متحدانش اهداف بسیار رادیکالی در مورد ایران تعیین کردهاند. آنها میکوشند ایران را به عنوان یک عامل مستقل از سیاست جهانی کنار بگذارند و اقتصاد ایران را کاملا نابود کنند. مضافا که عدم توازن و تقارن در امکانات و تواناییها بین ایران و حریفانش بسیار زیاد است.
🔸چنین نگرشی از سوی دشمن (آمریکا و متحدانش)، جایی برای گفتوگوی جدی نمیگذارد، زیرا عملاً هیچ چشماندازی برای سازش، بر اساس توازن منافع وجود ندارد. روابط ایران و غرب به سمت قطع همه روابط و افزایش فشار همه جانبه در همه جبههها است. در این شرایط، این امید واهی است که دشمنان ایران به دلیل یکسری شرایط خاص (مانند گرانی سوخت) در مقابل استدلال ایران گوش شنوایی داشته باشند. با این حال، این وضعیت به این معنی نیست که ما باید هر گونه تعامل با غرب را کنار بگذاریم و کاملاً تسلیم شرایط شویم.
@جلال الدین فنایی
| عملیات رسانه ای
🔰ارسال یک پیام توسط دولتها از طریق کانالهای رسمی و عملیات اطلاعاتی همیشه ابزار قدرتمندی در جنگ بوده است. اما امروزه میتوان پیامهای خود را مستقیما به گروههای جمعیتی مورد نظر مخابره کرد. امروز دو طرف یک منازعه می توانندعملیات فریب انجام دهند و فضای اطلاعات و دادهها (مثل دادههای خبری و ...) را با اطلاعات نادرست پر کنند، با این هدف که حداقل برخی از مخاطبان هدف آن را باور خواهند کرد.
🔸مشاهده میکنید که غرب از این تاکتیک به عنوان عاملی کلیدی در تسلط موفقیتآمیز بر ملتهای هدف استفاده میکند. ارتباطات سنتیتر، مانند خبرگزاری ها، رادیوها و شبکههای تلویزیونی از یک طرف، ارتباطات جدیدتر مثل شبکههای اجتماعی، فیلمها و ویدیوها از طرف دیگر ابزاری برای انتشار دروغ و اخبار جهتدار برای رسیدن به راهبرد مورد نظر در حال بکارگیری است.
🔸دروغهایی که توسط کاربران رسانههای اجتماعی به اشتراک گذاشته میشود درک مردم و تصمیمگیرندگان را مختل میکند. در دسترس بودن بی حد و حصر اطلاعات و ناتوانی شهروندان در تایید آن، مولفهای است که باید محاسبه شود. تصور کنید که روسیه بخواهد گرجستان را وادار به تسلیم کند؛ روسیه میتواند از طریق رسانهها و شبکههای اجتماعی، محتواهایی با مضمون ناتوانی و بیکفایتی دولت گرجستان را منتشر کند. پس از آن برنامههایش برای حمله به گرجستان را به اشتراک بگذارد. شهروندان عادی در موقعیتی نیستند که تفاوت بین یک طرح نظامی معتبر و فریب را تشخیص دهند. اگر هم روسیه میخواست حملهای صورت دهد، روسیه روی بسیاری از گرجیها حساب میکرد که برای کمک به دفاع از کشورشان ناامید هستند. همانطور که آمادگی ارتش برای دفاع در برابر حمله به تمرین مداوم بستگی دارد، شهروندان عادی نیز باید دفاع اطلاعاتی را به خود آموزش دهند.
🔸ما فاقد یک راهبرد جامع برای کمک به شهروندان خود برای درک و تشخیص اطلاعاتی هستیم که به آنها میرسد. این هرج و مرج اطلاعاتی زمینه مناسبی برای خرابکاری به دست دشمنان ما داده است. بسیاری از کشورها شروع به آموزش سواد رسانهای کردهاند، ما هم نباید عقب بمانیم. بیسوادی رسانهای در بین جامعه ما نیز زیاد است و شهروندان ما در عملیاتهای اطلاعاتی متعددی تحت تأثیر رسانههای دولتهای متخاصم یا رسانههای هواداران دولتهای متخاصم شکست خوردهاند. ضمن آنکه بعید می دانم در کارنامه عملیات رسانه ای ما، موفقیتی چشمگیری در رسیدن به اهداف خود از طریق تاثیر بر افکار عمومی ملت های دیگر وجود داشته باشد.
🔸پایین آوردن گارد و مسدود نکردن بسترهای رسانه ای که مدام از آن شکست میخوریم راهی برای ضربهپذیری بیشتر است. جامعهای که دروغها و فریبهای شبکههای بیمایه و سطحپایینی چون منوتو و سعودی اینترنشنال را به راحتی باور میکنند و مستندات و شواهد منطقی را باور نمیکنند (جدای از عملکرد رسانههای رسمی ایرانی)، توانایی هضم و مواجهه صحیح با عرصه آزاد اطلاعاتی جهانی را ندارند.
🔸بنابراین تا زمانی که نهادهای ایران سواد رسانه ای نداشته باشند و جامعه هم به حد کافی سواد رسانه ای نداشته باشد، عاقلانه است که خود را در معرض چیزی قرار ندهیم که حریف آن نیستیم. به زودی اینترنت ماهواره ای خواهد آمد و فیلترینگ هم بی معنی خواهد شد، وقت زیادی برای آموزش سواد رسانه ای نداریم.
@جلال الدین فنایی