eitaa logo
مسجد مقدس جمکران
104.8هزار دنبال‌کننده
16.4هزار عکس
5هزار ویدیو
281 فایل
کانال رسمی مسجد مقدس جمکران پخش زنده مراسم: aparat.com/Jamkaran_ir/live ارتباط با ادمین: @Admin_Jamkaran
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از کتاب جمکران 📚
📙 🖋 🔸خاطراتی ناب از ارتباط شهدا و امام زمان (عج) و لحظه هایی که مزین شده اند به وجود و یاد امام عصر (عج). این کتاب گزیده خاطراتی از ارتباط شهدا و امام زمان(عج) است. 🍉برشی از کتاب: از ناراحتی سرخ شده بود. مِن‌مِن‌کنان داشتم بهانه می‌آوردم که شروع کرد به فریاد زدن: مگه ما امام زمان نداریم؟ این را با همه وجودش گفت: پاشو همین الان بریم. مات و مبهوت گفتم: الان؟! توی تاریکی شب نشد، حالا توی روز روشن؟! حرفش یکی بود. باهم رفتیم و شد. 👨‍👩‍👧‍👦مخاطب: جوان تهیه کتاب : 🔗https://ketabejamkaran.ir/101544/ 📕📕📕📕📕 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabeJamkaran
4.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹ببینید: تیزر کتاب 📚مجموعه خاطراتی از ارتباط و (عج) 📙 🖋 برای تهیه کتاب کلیک کنید👇 https://ketabejamkaran.ir/131523 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran
🌧نیمه شب بارانی ✨هر سه‌شنبه رفتنش به راه بود؛ اما آن شب با همه شب‌ها فرق داشت. هوا بدجور بود. انگار از آسمان سیل می‌بارید. کوتاه نیامد. نیمه‌شب با پای پیاده راهی زیارت شد. ♻️برگرفته از: 📘 🖋 برای تهیه کتاب کلیک کنید👇 🛒 https://ketabejamkaran.ir/101544 📘📘📘📘📘 ♦️ ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran
هدایت شده از کتاب جمکران 📚
1.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ا❁﷽❁ا 🔰مقام معظم رهبری: یاد و خاطره شهداء کمتر از شهادت نیست. 🌹، حتی با ذکر یک صلوات. «رمز پیروزی، (س) و (عج) است» تا چشم کار می‌کرد ظلمات شب بود و تاریکی. هرجا چشم می‌چرخاندیم دشت بود. دریغ از توپخانه و خاکریز دشمن. دیگر نای راه رفتن هم نداشتیم، انگار وسط برزخی دور خودمان می‌چرخیدیم. ابراهیم مثل همیشه با صدای آرام گفت: باید توسل کنیم. همان دم پایم شل شد، مثل همه سر بر خاک دشت گذاشتم. شروع به قسم دادن ائمه به حق حضرت زهرا کردیم. لحظه‌های آخر دیگر اسم امام زمان از لبمان نیفتاد. درست مثل مادر مرده‌ها اشک ریختیم. چند لحظه بعد از جایش بلند شد و سمت چپِ جایی رفت که ما نشسته بودیم. هر قدمی برمی‌داشت ما خیره نگاهش می‌کردیم. هنوز دستور حرکت نداده بود، بعد از مدتی برگشت اما نه مثل قبل، می‌خندید. صبح نشده با فریاد الله اکبر و بدون کمترین درگیری توپخانه بعثی‌ها را قبضه کردیم. خودمان هم خیلی ذوق کرده بودیم. از آن‌جایی که نشسته و به سجده افتاده بودیم تا خاکریز دشمن یک کیلومتر بیشتر فاصله نبود، باورم نمی‌شد. 🥀 شهید 📙 (عج) 🖋 برای خرید کتاب کلیک کنید👇 🔗 https://ketabejamkaran.ir/101544 ☀️ ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran
هدایت شده از کتاب جمکران 📚
7.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ا❁﷽❁ا 🔰مقام معظم رهبری: یاد و خاطره شهداء کمتر از شهادت نیست. 🌹، حتی با ذکر یک صلوات. دلم نمی‌آمد به صورتش نگاه کنم؛ بدجوری جزغاله شده بود. هنگامی که بدنش را از آتش بیرون کشیدیم چیزی از صورتش باقی نمانده بود. با این حال مدام لبش به هم می‌خورد. انگار چیزی زمزمه می‌کرد. نمی‌فهمیدیم چه می‌گفت. صدایی نداشت که بفهمیم. تا اینکه مصطفی از راه رسید. کنارش زانو زد، سرش را نزدیک لبش برد و حرف‌هایی رد و بدل شد. مصطفی هم تاب نیاورد و اشک‌هایش جاری شد. با آن صورت کباب شده و چشم‌های نیمه بازش گویی التماس می‌کرد می‌گفت: من رو همینجوری دفن کنید. دلم می‌خواد همینجوری خدمت امام زمان(عج) برسم. 🔎 یادگاران۸، شهید مصطفی ردانی‌پور، ص۶۷. 🥀 شهید 📙 (عج) 🖋 برای خرید کتاب کلیک کنید👇 🔗 https://ketabejamkaran.ir/101544 ☀️ ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran