eitaa logo
جانان 🌱
585 دنبال‌کننده
121 عکس
41 ویدیو
4 فایل
🦋 به نام خدای بسیار بخشنده و بسیار مهربان 🦋 ⚪ داستان‌های واقعی و عرفانی، 🟣 حکایات و روایات، 🟢 رمان‌های مذهبی تأثیر گذار 🔘 کپی برداری حرام است 🔘 تبلیغات ارزان و پربازده : https://eitaa.com/joinchat/1106640988Cd9a90c39b5
مشاهده در ایتا
دانلود
لقمه حلال قسمت ۹: مامان ژیلا روبه روی بابا احمد میشینه وخیلی پررو که نتیجه ی تربیت فرنگی ملیحه جان هست ،پرده از عشقش به,اقای نادری برمیدارد. بابا احمد اولش یکه میخوره,اخه اینجور چیزا توایران مرسوم نیست ونوبباست,اما یه کمی هم تحت تأثیر صداقت مامان قرار میگیرد وکار را میسپره به استخاره ی حاجی موسوی. استخاره برای عروس موردپسند بی بی معصومه بدمیاد وبرای عروس خود خوانده ی فرنگی خوب میاد. خلاصه کنم ,بعداز,یک ماه مخالفت ملیحه جان از اونطرف دنیا وسنگ اندازی بی بی معصومه ازاین ور....این دوتا کبوتر عاشق با مجلسی ساده بدون حضور ملیحه جان,به عقد هم درمیان. وحاصل ازدواج اونها بعداز چندین سال زندگی واین درواون در زدن برای بچه دار شدن ,میشه ژینوس خانم گل که الان درخدمتتان است. اینم بگم که مامان ملیحه یک سال بعداز ازدواج بابا احمد با ژیلا خانم اشتی میکند اما الان همچنان خارج نشین هستند وبی بی معصومه هم هفت,هشت سالی میشه که به رحمت خدا رفتند. اینا را گفتم تابدونید من توچه محیطی بزرگ شدم,بابام مؤمن و مذهبی,مادرم اهل جشن ودورهمی خانوما وسعی کرده من را به قول خودش امروزی وروشنفکر بار بیاره نه سنتی وبه قول دوستاش خشکه مذهبی.... اما من دختری آزاد هستم,ازاد که میگم معنیش این نیست که بی بند وبارباشم,یعنی دلم پاکه هااا ولی هرجور دوست داشته باشم میپوشم,بخوام برم بیرون حتما باید اراسته ومرتب باشم وحتی رژ لب ولاک ناخنم باید با لباس تنم ست باشه....اما ته ته دلم همیشه دلتنگ بی بی معصومه واون چادرگل گلی واون جانمازش که همیشه بوی گل نرگس میداد ,میشه.... اینم دنیای من است,امروز یه ایمیل از دانیل یا همون دانی خودمون داشتم که.... ادامه دارد.... 🍃🌹 @Shadana 🌹🍃
لقمه حلال قسمت۱۰: دانی انگلیسی بود که از,اعضای همون گروه اینترنتی دوو همگانی,پسر خیلی فعالی هست وبیست ویک سالشه ,میگم فعال یعنی تو مجازی ول ودنبال برنامه های مورد علاقه اش ,یه پیام داده بزار باز کنم ,ببینم چی چی هستش.... درهمین حین صدای در حیاط اومد که با ریموت باز میشد. پاشدم از پنجره اتاقم که طبقه ی دوم خونه ی دوبلکسمان است نگاه کردم تا مطمین بشم ,باباست. از کارهای بابا ومامان درتعجبم,بابا سرشب به قصد نمازومسجد میره بیرون ونزدیک نیمه شب میاد خونه ومن هیچ وقت ندیدم مادرم به این رفتارهای بابا اعتراض کند همونطور که بابا به دورهمی های مامان معترض نمیشه,انگار یه قانون نانوشته بینشون حکم فرماست که هیچ کس حق دخالت توکار دیگری را ندارد,حالا دورهمی های مامان همش زن هستند وجای کنجکاوی ندارد,اما این بیرون رفتنهای بابا مشکوکه,اگر جای مامان بودم حتما شک میکردم وتا حالا صدبار تعقیبش کرده بودم تا سراز کارش دربیارم,درسته بابا احمد اینقد پاکه که نمیشه هیچ وصله ی ناجوری بهش چسپاند ووقتی میادخونه مشخصه دنیاش ماییم به من ومامان خیلی بها میده وحاضره جونش را فدامون کند،اما یه جورایی حس کنجکاوی ادم ,قلقلک میاد تا سراز کارش دربیاره.... باید یه برنامه بریزم ودست بکار بشم,ببینم ,بابااحمد شبها چکاره است خخخح ,اره خودم باید سردربیارم. پیام دانی بازشد...عه این چی میگه؟یعنی میشه؟منم باشم؟... ادامه دارد.... 🍃🌹 @Shadana 🌹🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
Ostad_Raefipour_Zarfiyathay_Tamadon_Sazi_Ashoura_Jalase_27_99_06.mp3
12.49M
🔊 سخنرانی استاد رائفی پور 🔮 « ظرفیت‌های تمدن سازی عاشورا » جلسه ٢۷ 📅 ۲ شهریور ١٣٩٩ - تهران - هیئت سید الشهدا 📥 11 MB 🍃 🌼🍃 @takhooda 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لقمه حلال قسمت ۱۱: دانی نوشته که هفته ی اینده ,یک دوو همگانی مجارستان برگزار میشه....آخ جون چه موقعیت خوبی,اگه مامان بذاره برم ،هم یک تنوعه وورزش دلخواهم را انجام میدم هم با اعضای گروهمون ,بیشتر وبهتر اشنا میشم,البته به صورت مجازی ازهمه شان عکس دارم واشنا شدم اما واقعی ببینیم ,یه چی دیگه است. برای دانی نوشتم,من که هستم,برو با بقیه گروه هماهنگ کن. بهترین وقتش همین الانه,که هم بابا هست وهم مامان که برم بگم واجازه خروج بگیرم. البته بابا ,فکر نکنم نظری بدهد,چون از پارسال سر رفتن من به کیش ,بابا ومامان دعواشون شد,بابا اجازه نمیداد که برم اما مامان میگفت میخوام دخترم به خودش متکی باشه باکمال میل حاضربود با دوستام که هرنوع سنی توشون گیرمیامد برم,دیگه بابا احمد میدونست که سنگ رو یخ میشه,دخالتی تواین امور نمیکرد,اما تا چشم مامان را دور میدید من را ارشاد میکرد. منم بابا راخیلی دوست دارم,تاجایی که هروقت بخوام با بابا برم بیرون ,مانتو بلند میپوشم وسعی میکنم پوشیده ترین لباسهام رابپوشم واز رنگ امیزی صورتم هم خودداری میکنم,نا اینکه از ترس بابا باشه,نه نه,برای اینکه بابا راخوشحال کنم ,اخه قربونش بشم اینقد ماهه که دلم نمیاد به خاطر من ناراحت بشه... یه بسم الله گفتم وبا اطمینان اینکه ,بابا نظری نمیدهد ومامان اجازه میدهد ,رفتم پایین تا .... ادامه دارد.... 🍃🌹 @Shadana 🌹🍃
لقمه حلال قسمت۱۲: سلام بابا بابا:سلام بردخترگلم ,چی شده هنوز,این موقع شب بیداری؟مگه فردا مدرسه نداری عزیزدلم؟ من:باباجون,سال اخره,هی میپیچونیم,شده مثل دانشگاه,هروقت بیای,هروقت بری... مامان:ژینوس توهمیشه این موقع خواب بودی هاا,حس ششمم بهم میگه این سرزدن اخرشبت به پاپی ومامی ,یه خواسته ای به دنبال خودش دارد. دست انداختم گردن مامان ویه بوسه از لبش گرفتم وگفتم:اخ قربون مامان باهوش خودم بشم من ،راستش دانی پیام داده... یکدفعه بابا مثل اینکه بهش برق وصل کنن سرش رابالا گرفت وگفت:دانی؟!!این دیگه کیه؟!! از کی تا حالا بایه پسردوست میشی هااا مامان رو کردبه بابا وگفت:بابا جوش نیار،دوستای,واقعی ژینوس همه دخترن,این دانی یه پسره ی انگلیسی هست ,باهم تویک گروه هستن,اینترنتی,ازاین شبکه های مجازی,من درجریان هستم..... بابا یه اهی کشید وسرش را تکون داد ومشغول کتابی که داشت میخوند شد ,اما مطمینم تمام حواسش,پیش حرفهای من ومامان بود. مامان:خوب حالا این دانی چی گفته که باعث شده خواب از,سرت بپره. من:مامان یه خبرخووووب,یک دوو همگانی تومجارستان برگزار میشه,قراره گروه ما هم شرکت کنه....نمیدونی چقد خوشحالم....منم گفتم که میام. یکدفعه برای بار دوم بابا سریع سرش را گرفت,بالا وهیچی نگفت اما یه نگاه به مامان کرد که از,صدتا اولتیماتم بدتر بود. مامان:چرا بدون اینکه ما را درجریان بذاری قول رفتن میدی هاا؟؟ من:مامااان,مگه قراره نرم؟؟یه دوو ساده است,دوروز هم بیشتر طول نمیکشه خوووب,مثل اونبار که رفتم کیش,تازه اونجا یک هفته شد ,اینجا که کمتره... مامان:نمیدونم،باید فکر کنم,نمیباست پیش پیش قول,بدی. من که کلا دپرس شده بودم بلند شدم تا برم اتاقم که بابا هم همراه من بلندشدوگفت:خوابت نیست ژینوس جان؟؟اخه میخوام دوتا حرف پدرودختری بزنیم. شک نداشتم که بابا میخوادراجب همین دوو ومجارستان بامن صحبت کند,روم نشد بگم نه...بالبخندی دستم راگرفت باهم به طرف اتاق من رفتیم ومامان هم با نگاه کنجکاوش ,ردمان را دنبال میکرد. ادامه دارد... 🍃🌹 @Shadana 🌹🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
Ostad_Raefipour_Zarfiyathay_Tamadon_Sazi_Ashoura_Jalase_28_99_06.mp3
11.28M
🔊 سخنرانی استاد رائفی پور 🔮 « ظرفیت‌های تمدن سازی عاشورا » جلسه ٢۸ 📅 ۳ شهریور ١٣٩٩ - تهران - هیئت سید الشهدا 📥 10 MB 🍃 🌼🍃 @takhooda 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
YEKNET.IR -vahed - shabe 6 moharram1399 - hasan ataei.mp3
3.61M
🔳 احساسی 🌴اجازه میدی عمو 🌴دست رد نزن بر این دل تنگم 🎤 👌بسیار زیبا 🍃 🥀🍃 @takhooda 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا