#داستان
🌸به خاطر غبار زوار کربلا نسوخت
مرحوم قاضی نوراللّه رضوان اللّه تعالی علیه در آخر کتاب
مجالس المؤ منین در ذیل حالات شعراء می نویسد :
جمال الدین الخلیعی موصلی پدر او حاکم موصل و ناصبی و یکی از دشمنان اهل بیت (علیهم السلام ) بود ، مادرش هم ناصبیه بود چون پسری برایش متولد نمی شد به مقتضای عقیده فاسد خودش نذر کرد که اگر خدای تعالی به او پسری عطا کند به شکرانه او پسر را سر راه زوارهای حضرت #امام_حسین علیه السلام فرستد تا زوارها از شام و جبل عامل که می آیند و عبور آنها به موصل می شود آنها را به قتل برساند .
بعد از مدتی جمال الدین متولد می شود چون به حدّ جوانی رسید مادرش او را از نذر خود با خبر می کند لاجرم با مادرش از عقب زواریکه از موصل عبور کرده بودند رفت .
چون به مسیب رسید ، دید زوار از جسر عبور کرده اند همان جا توقف کرد تا هنگامی که مراجعت کردند آنها را به قتل برساند .
در کناری کمین کرده بود که در همین حال خوابش برد در عالم رؤ یا دید قیامت شده ملائکه آمدند او را گرفتند و در آتش انداختند آتش او را نسوزاند وبه او اثر نکرد .
ملک جهنم خطاب کرد به آتش ، چرا او را نمی سوزانی ؟
آتش گفت : غبار (زوّار) کربلا به او نشسته است ، او را بیرون آوردند ، شستشویش دادند دو باره او را در آتش انداختند باز آتش او را نسوزاند .
ملک گفت : چرا دیگر او را نمی سوزانی ؟
آتش گفت : شما ظاهر او را شستید اما غبار داخل درجوف او شده !
از خواب بیدار
شد و از آن عقیده فاسد برگشت و مذهب تشیع را اختیار کرد و مشغول مداحی حضرت امیرالمؤ منین (ع ) شد
#خواندنی
کانال #داستان و #طنز حال خوش,
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92