📚 روشنفکری در غرب و ایران
✍🏼 قسمت ۹۳
🔰 گونه شناسی روشنفکری در ایران
گونهشناسی سوم
روشنفکری مانند سایر واژههای وارداتی، پدیدهای غربی است و با انگیزه زیر سؤالبردن دین و احکام اسلام و مبارزه با مرجعیت و عالمان دین و کشاندن جوانان به پوچی و خودباختگی و غرب باوری و رواج ایدئولوژیها و ایسمهای غربی و مراکز جاسوسی در جوامع اسلامی بهوجود آمد؛
♦️پس این گونه روشنفکری با گرایش غربزدگی در ایران ظاهر گشت و نخستین روشنفکران غربزده و خودباخته، میرزا فتحعلی آخونداف یا آخوندزاده و میرزا آقاخان کرمانی بودند که به ترتیب در سالهای (۱۲۶۲ ـ ۱۲۹۵ ق و ۱۳۰۰ ـ ۱۳۱۳ ق) جهت بیراهه کشاندن تودههای مسلمان و خوارکردن علمای اسلامی فعالیت نمودند. سرهنگ آخوندزاده در راه اسلام زدایی، بیبندوباری، باستانگرایی، نکوهش خداپرستی و دوریگزینی از مسجد و مرجعیت و روحانیت و رواج اندیشه فراماسونری و فرنگیمآبی تلاش فراوان نمود. وی به بهانه عقلگرایی بر ضدّ تقلید از مرجعیت دینی شعار میداد.
🔹میرزا آقاخان کرمانی نیز بر این باور بود که خدایی مردم را نیافریده؛ بلکه مردم، خدایی آفریدهاند. وی همانند آخوندزاده به آیین عزاداری و سوگواری برای شهدای کربلا و بزرگداشت عاشورا تاخته و با همکاری ماسونها با الفبای فارسی ـ عربی مبارزه کرد.
روشنفکر دیگری به نام میرزا ملکمخان با راهاندازی تشکیلات فراماسونری در ایران، به اسلامستیزی زیرکانه برخاست و به نام آزادی، برادری، برابری وقانون، راه پیشرفت و پیروزی، راه اسلام و دینباوران آزادیخواه را بست.
🔸این حرکتهای روشنفکری با اهداف و انگیزه جاسوسی و ماسونی جهت استواری جدایی دین از سیاست، عقبنگاهداشتن ایران از راه وابستگی های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، شکاف میان روحانیت و مردم، پدیدآوردن کجروی در اصول اسلام و انحرافات دیگر فعالیت میکردند. ملکمخان با آزمون تلخی که از علماء با فراموشخانه داشت، به این نکته پیبرد که با مخالفت و رویارویی علما، سازمان فراماسونری نمیتواند در ایران ریشه بدواند. وی برای فریب مردم، تعدادی عمامه، به سر روحانی نماهای بیسواد و سستپایهای مانند: جمال اصفهانی، یحیی دولتآبادی، ناظمالاسلام کرمانی، تقیزاده، حاج سیّاح و غیره گذاشت و آنها را وارد سازمان کرد و بازار دینسازی و آیینتراشی را رونق بخشید. ادامه دارد...
#روشنفکری_در_ایران_و_غرب
🆔 @Jarianshenasi
📚 بررسی جریانهای مارکسیستی
✍🏼 قسمت ۴۰
🔰 فعالیت سازمان چریکهای فدایی خلق در دهه پنجاه
دوره سالهای ۵۷–۱۳۴۹ را میتوان به دو مرحله تقسیم کرد:
مرحله اول بین سالهای ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۴ :
در این مرحله که حمید اشرف هنوز زنده بود، تزهای احمدزاده خط مشی رسمی سازمان تلقی میشد. این مرحله دو ویژگی داشت. نخست، آنکه خط مشی آن عمدتاً با عملیات نظامی ای مشخص شده بود که طرحریزی آن را کسانی بر عهده داشتند که در این خصوص کم تجربه بودند.
به گونهای که سازمان بسیاری از اعضای قابل و حرفه ای خود را از دست داد. دوم، گسترش کمی سازمان بود، فرایندی که با جذب اعضای جدید و وحدت با گروههای مسلح کوچکتر فراهم آمد.
♦️بهطور کل در این مرحله، از آنجا که برداشت سازمان از مبارزه مسلحانه بر پایه تحلیل احمدزاده قرار داشت، به تبلیغات سیاسی چندان توجهی نمیشد. و عملیات مسلحانه برای آنها بسیار گران تمام میشد. از جمله در سال ۱۳۵۰ مسعود احمد زاده توسط ساواک دستگیر و تیرباران شد. در واقع نوعی جنگ روانی بین ساواک و سازمان وجود داشت که به موجب آن هر حملهای از یک طرف، با حمله طرف مقابل پاسخ داده میشد. که در پایان این مرحله، سازمان در مبارزه خود با رژیم به بنبست رسیده بود و با وجود قربانیان فراوان و عملیات نظامی بسیار، و این که سازمان خود را به عنوان یک نیروی سیاسی – نظامی در جامعه مطرح ساخته بود، آنها قادر نبودند هیچ گونه پایگاهی در میان طبقه کارگر ایجاد کنند.
در اواسط سال پنجاه دو گرایش مبارزه چریکی احمدزاده و گرایش جزنی برای تبلیغ مسلحانه رو در روی یکدیگر قرار گرفتند اما تا مقطع بیست و یکم بهمن ماه ۵۷ این دو گرایش به حیات خود در سازمان که به شدت زیر ضربههای ساواک قرار گرفته بود، ادامه دادند.
🔹مرحله دوم بین سالهای ۱۳۵۴ تا ۱۳۵۷:
در این مرحله چندین ضربه به سازمان وارد آمد. در فروردین ۱۳۵۴، جزنی به همراه شش تن از اعضای اصلی گروه جزنی – ظریفی (و دو عضو مجاهدین خلق) در زندان اوین به قتل رسیدند. همچنین به دنبال یک رشته ضربههای پی در پی، در تیر ۱۳۵۵ حمید اشرف و نه تن دیگر از رهبران و اعضای سازمان در درگیری مسلحانه با پلیس در تهران کشته شدند.
🔸در مهر ۱۳۵۵ انشعابی در سازمان رخ داد. کسانی که جدا شدند از اساس از تئوری مبارزه مسلحانه ناامید شده و به پذیرش رویکرد حزب توده روی آورده بودند. آنها خود را گروه منشعب از سازمان چریکهای فدایی خلق ایران نامیدند. رهبری آنها را تورج حیدری بیگوند بر عهده داشت. وی چند ماه پس از انشعاب کشته شد. اعضای دیگر فریبرز صالحی، حسین قلمبر، فرزاد دادگر، سیما بهمنش و فاطمه ایزدی بودند. این گروه، مبارزه مسلحانه را به کلی واگذاشت، و به شاخه حزب توده پیوست و به انتشار نشریه «نوید» کمک کرد. ادامه دارد...
#بررسی_جریانهای_مارکسیستی
🆔 @Jarianshenasi
📚 روشنفکری در غرب و ایران
✍🏼 قسمت ۹۴
🔰 گونه شناسی روشنفکری در ایران
ادامه گونه شناسی سوم...
روشنفکران و ماسونها در نهضت مشروطه، تندترین شعارها را سرداده و علما و رهبران روحانی مشروطه را به محافظهکاری و سازشکاری متّهم میساختند، به گونهای که سیّد محمّد طباطبایی ناگزیر شد قرآن را از بغل درآورده و قسم یاد کند که ما پول نگرفته و ساکت نخواهیم شد.
♦️ماسونها یکی از روحانیون در قزوین به نام حاج میرزا مسعود شیخ الاسلامی را به دار کشیدند و شیخ فضلالله نوری را بهخاطر پشتیبانی از مشروطه مشروعه، به وسیله یکی از ماسونها به نام شیخ ابراهیم زنجانی به محاکمه کشیده و به شهادت رساندند و درپی آن سیّدعبدالله بهبهانی را ترور کردند. آخوند خراسانی، شیخ عبدالله مازندرانی و میرزاحسین تهرانی، از مراجع تقلید نجف، به جرم رویارویی با نقشههای فراماسونری و تلاش برای برقراری حکومت مشروطه مشروعه در ایران، به شیوهای مرموز و پنهانی، مسموم شده و به شهادت رسیدند.
🔹این گروه از روشنفکری ماسونی با چهرههای جدیدی مانند: ابوالحسن فروغی و محمّدعلی فروغی و با روی کارآمدن رضاخان، به دستور استعمار، همکاری خود را با رژیم پهلوی آغاز نمودند. گونههای دیگری از روشنفکری، در قالب حزب توده ظاهر شد و کسانی مانند اللهیار صالح با رهبری حزب ایران، نقشههای دیرینه ماسونها و روشنفکران را در برابر اسلام و روحانیون، با شگرد نوینی دنبال کردند.
روشنفکران دوره محمّدرضا پهلوی، موج ضدّ صهیونیستی و هواداری از فلسطین را که نهضت کاشانی پدید آورده بود، با شگردهایی کنترل کردند و با شعارهای ناسیونالیستی ملّت مسلمان را از رسالت جهانی خویش بازداشتند و نهضت اسلامی را به شکست کشاندند و روشنفکران و ملّیگراها در برابر نهضت کاشانی، همان شگردهایی را بکار بستند که پیشکسوتان و هممسلکان آنان مانند: میرزا ملکمخان در برابر جنبش سیّدجمال و تقیزاده در برابر نهضت مشروطه و حیدر عمواوغلی در برابر جنبش جنگل در آن مقطع بهکار بردند.
🔸روشنفکران، پس از شهریور بیست، با سقوط رژیم پلیسی رضاخان و شکست ماسونها، از به رسمیت انداختن اسلام و روحانیت به شگرد دیگری دست زدند و با بنیاننهادن حزب توده، انحراف در راه و هدف کارگران و کشاورزان پدید آوردند و با تشکیل حزب ایران، میهندوستان را از مسجد دور ساختند و سوسیالیسم خداپرست را پایهگذاری کردند تا خداپرستان دوآتشه و سیاستمداران را به جای پیروی از اسلام ناب محمّدی بهسوی اسلام التقاطی و اسلام یک بعدی بکشانند. پان ایرانیسم و حزب زحمتکشان و روشنفکران جدیدی مانند: شریعتی نیز با انگیزه اسلام منهای روحانیت و تفکّر اسلام التقاطی جریان یافتند. ادامه دارد...
#روشنفکری_در_ایران_و_غرب
🆔 @Jarianshenasi
📚 بررسی جریانهای مارکسیستی
✍🏼 قسمت ۴۱
🔰اقدامات کلی سازمان علیه رژیم پهلوی
سازمان چریکهای فدایی خلق در طول ۷ سال رویارویی مسلحانه با رژیم سلطنتی، عملیاتهای متعددی انجام داد:
قتل سرلشکر فرسیو دادستان کل ارتش؛ کشتن فاتح، سرمایهدار معروف که به مقابله با کارگران متهم شده بود؛ قتل چند افسر بازجو و شکنجهگر ساواک؛ کشتن رئیس گارد حفاظت دانشگاه؛ بمبگذاری و انفجار در ستاد مرکزی ژاندارمری، پاسگاههای ژاندارمری، کلانتریها و مراکز پلیس، شهرداریها، حزب رستاخیز، انجمن ایران و آمریکا، سفارت خانههای آمریکا، انگلستان و عمان و دفاتر شرکتهای آمریکایی در ایران از آن جمله بود.
♦️فعالیتهای چریکهای فدایی در سالهای نزدیک به پیروزی انقلاب اسلامی
در ۱۹ بهمن ماه ۱۳۵۶ در حالیکه ایران به تمامی در برابر رژیم پهلوی برخاسته بود، چریکهای فدایی، بامداد نوزدهمین روز این ماه به بهانه بزرگداشت هشتمین سالگرد واقعه سیاهکل در کلانتری چهار و ساختمان حزب رستاخیز شهرستان قم، بمبهایی منفجر ساختند. چریکها در اعلامیه توضیحی خود در اینباره خاطرنشان ساختند: «ما بدین وسیله حمایت بیدریغ مسلحانه خود را از مبارزات مردم قم و دیگر طبقات کشورمان اعلام داشتیم...».
🔹چریکهای فدایی در سال ۵۷ به مناسبتهای مختلف نظیر حادثه سینما رکس آبادان در شهریور اعلامیه منتشر کردند و در همگی آنها یادآور شدند که «مبارزه مسلحانه تنها راه رهایی خلق ایران» است. حمله به مراکز حکومتی و ترور افراد وابسته به آن از جمله اقدامات سازمان در ماههای بعد بود، اما اعلامیهها و عملیات نظامی سازمان هیچگونه واکنشی در جامعه ملتهب ایران برنمیانگیخت. شتاب حوادث بسیار تندتر از تحلیل سازمان بود. مردم همه در کار انقلاب و برچیدن بساط دیکتاتوری بودند، چریکهای فدایی اما به سبب غرق بودن در اندیشههای جزمی و سطحی خود آشکارا فرقهای و انزواجویانه عمل میکردند. چریکهای فدایی در سحرگاه ۱۴ آذر ماه، با بمب و مسلسل به اداره شهربانی در زنجان و در همین ماه، به قرارگاه شماره ۲ مرکز هدایت گشتیهای پلیس تهران حمله بردند. در همین ماه اعلامیهای با عنوان «ارتش مزدور شاه، دشمن خلق ایران» انتشار یافت. گویا آنچه برای چریکها بیشتر اهمیت داشت «سلاح» بود نه «انقلاب».
🔸در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی، چریکهای فدایی کودکانه بر خواستهای خود پافشاری میکردند. روز ۱۹ بهمن ۱۳۵۷ در حالیکه همه اقشار جامعه در تأیید و حمایت از دولت موقت راهپیمایی گستردهای انجام دادند، چریکها در گوشهای از دانشگاه تهران گرد هم آمدند تا واقعه سیاهکل را گرامی دارند. در ۲۱ بهمن نیز در حالیکه زدوخورد بین مردم و همافران از یک سو و گارد شاهنشاهی از سوی دیگر آغاز شده، مردم به سرعت مسلح میشدند تا آخرین ضربهها را بر پهلوی وارد سازند، چریکهای فدایی در تنهایی در گوشهای از دانشگاه تهران شعار میدادند: «ایران را سراسر سیاهکل میکنیم»! سرانجام انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن در شرایطی پیروز شد که چریکهای فدایی از چند ماه پیش از آن درگیر این بحث بودند که آیا شرایط عینی و ذهنی برای انقلاب فراهم است یا خیر؟! ادامه دارد...
#بررسی_جریانهای_مارکسیستی
🆔 @Jarianshenasi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 استاد ازغدی میگه بارها شده از رهبری پیش خودشون انتقاد کردم و یکبار ندیدم که ایشون ناراحت بشه؛ حتی منتقدین رو بیشتر از چاپلوسها تحویل میگیرن
🔹این فیلم برخورد امام خامنهای با یکی از منتقدینشون رو هم ببینید و مقایسه کنید با اونایی که شعارهاشون گوش فلک رو کر کرده، اما تا بهشون انتقاد کنی، حوالهت میدن به جهنم!
🆔 @Jarianshenasi
#پرونده_ویژه
#بازگشت_از_نیمه_راه (2)
🔺 روحانیون پیاده شده از قطار انقلاب
✡️ همراه با ساواک
♨️ امام خمینی (ره) و آیتالله شریعتمداری دو مرجع تقلید هم عصر بودند. #آیت_الله_شریعتمداری برخلاف #امام_خمینی (ره)، اهل سازش با رژیم پهلوی بلکه همراهی و طرفداری از شاه بود.
♨️ او با #ساواک نیز ارتباط داشت. در قبال همکاری و حمایت شریعتمداری از سلطنت شاه، رژیم پهلوی و ساواک نیز در تثبیت مرجعیت شریعتمداری، از او حمایت ویژه کردند.
♨️ در حقیقت، رژیم پهلوی که مجبور بود مرجعی را میان مردم تبلیغ کند، تصمیم داشت برای تضعیف موقعیت حضرت امام(ره) از شریعتمداری حمایت کند چراکه او خواهان انقلاب علیه سلطنت نبود و از حرکت های انقلابی هم دفاع صریح نمی کرد.
♨️ یکی از همکاریهای وی با رژیم سلطنت مربوط به تأسیس #دارالتبلیغ_اسلامی قم بود که در سال 44 ظاهراً با هدف نشر و تبلیغ اسلام به راه افتاد اما در واقع هدف از آن تقابل با سایر نهادهای مذهبی بود که توسط روحانیون انقلابی اداره میشد.
♨️ از دیگر موارد همکاری شریعتمداری با ساواک، تقابل مشترک آنان با حضرت امام خمینی(ره) و تضعیف موقعیت ایشان بود. در گزارش ساواک به نقل از شریعتمداری آمده که: «من صریحاً می گویم که با خمینی و اعمال او مخالفم...او مخالف شاه است در حالی که من این طور نیستم».
♨️اظهارات و اقدامات شریعتمداری بر علیه امام خمینی(ره) در اوایل، شدید بود اما رفته رفته با نزدیک شدن به سال های پایانی عمر حکومت پهلوی، این اظهارات به صورت مخفیانه بیان میشد.
🖊#حسین_کاظمی
#آنتی_سکولار
#حوزه_سکولار
#فاطمیه
https://eitaa.com/antisecular_ir
📚 روشنفکری در غرب و ایران
✍🏼 قسمت ۹۵
🔰 گونه شناسی روشنفکری در ایران
گونهشناسی چهارم
اگر بخواهیم با توجّه به گرایشهای دینشناسانه معاصر به گونهشناسی دیگری از روشنفکری دینی دست یابیم، میتوان به پنجگونه دینشناسی علمگرایانه، دینشناسی ایدئولوژیک گرایانه التقاطی، دینشناسی ایدئولوژیک گرایانه غیر التقاطی، دینشناسی تجدّد ستیزانه و دین شناسی ایدئولوژیک ستیزانه اشاره کرد.
دینشناسی علمگرایانه و ایدئولوژیک گرایانه و ایدئولوژیک ستیزانه، زیرمجموعه روشنفکری تجدّدگرا و در مقابل روشنفکری تجدّد ستیز قرار دارند.
دینشناسی علمگرایانه تلاش میکند تا هماهنگ سازی میان محتوای دینشناسی و علوم طبیعی و انسانی برقرار کند و دستاوردهای علمی را از متون دینی استخراج نماید.
♦️مهندس بازرگان در میان روشنفکران دانشگاهی و آیتالله طالقانی در میان روشنفکران حوزوی، نمایندگی این نوع دین شناسی را به عهده داشتند.
بازرگان، با بهرهگیری از کشفیات جدید در علوم زیستشناسی، فیزیک و... میخواست آیات قرآن را بهتر بفهمد و تفسیر کند و معجزات علمی و عددی قرآن را ظاهر سازد.
نگرش قطعی و مثبت بازرگان به علوم جدید او را به تطابق علم و دین بیشتر سوق میداد. دکتر یدالله سحابی و استاد محمّدتقی شریعتی و بسیاری از روشنفکران دهه سی، در ترویج این رویکرد، بازرگان و طالقانی را همراهی کردند.
البته دینشناسی ایدئولوژیک گرا در دهه چهل جایگزین دینشناسی علم گرایانه میشود و شخصیتهایی مانند بازرگان را نیز به خود جلب میکند.
🔹مدل دینشناسی ایدئولوژیک گرایانه هم که در دهه چهل و پنجاه در ایران رواج یافت، به دو جریان دینشناسی ایدئولوژیک گرایانه التقاطی و دینشناسی ایدئولوژیک گرایانه غیر التقاطی منشعب گردید. دینشناسی ایدئولوژیک گرایانه التقاطی نه تنها تلاش میکرد که با اسلام هماهنگ گردد و میخواست از متون دینی اسلام یک ایدئولوژی اسلامی در مقابل ایدئولوژیهای رایج مارکسیستی و سوسیالیستی و لیبرالیستی ارائه نماید؛ بلکه درصدد بود تا با رویکرد دینشناسی علمگرایانه نیز هماهنگ گردد.
بنابراین نمیتوان این مدل از دینشناسی را با دینشناسی علم گرایانه معارض دانست؛ بلکه مکمّل دینشناسی علمگرایانه است.
دکتر شریعتی نماینده اصلی دینشناسی ایدئولوژیک گرایانه التقاطی است که مدل دینشناسی خود را با دینشناسی علمگرا جمع کرده است.
🔸بزرگانی مانند: علامه شهید مطهری، شهید بهشتی، استاد مصباح و... را میتوان نمایندگان دینشناسی ایدئولوژیگرای غیر التقاطی دانست. به همین دلیل، این بزرگان با اینکه طرفدار ایدئولوژیسازی دین و علم جدید بودند، امّا بهشدّت با علمگرایی و تفکّر التقاطی دین و علم مخالفت ورزیدند.
زمینهسازی دینشناسی ایدئولوژیک ستیز به نمایندگی دکتر سروش در اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد شکل گرفت و به نقد معرفت دینی رایج پرداخت و تعریف جدیدی از اجتهاد ارائه داد که بسیاری از آموزههای دینی، حتی ضروریات دین را مخدوش میساخت. این رویکرد، با بهرهگیری از دستاوردهای فلسفه معاصر غرب در مقابل دو مدل دینشناسی ایدئولوژیکگرا و دینشناسی تجدّدستیز قرار گرفت.
♦️دینشناسی تجدّد ستیز نیز با جریان هایدگری ها به نمایندگی احمد فردید و رضا داوری و جریان سنّتگرایی به نمایندگی سیّدحسین نصر دنبال شد.
شایان ذکر است که روشنفکری دینی در دوره گذار از سنّت به تجدّد به وجود آمد که اگر چنین دغدغهای وجود نداشت، بیشک، پدیده روشنفکری دینی تحقّق نمییافت. روشنفکری دینی، پدیدهای است که دغدغه ربط دنیای قدیم با دنیای جدید را دارد. شواهد فراوانی وجود دارد که نشان میدهد روشنفکری دینی به مرور زمان، وفاداریش را نسبت به دین کاهش میدهد و دقیقتر میگردد. ادامه دارد...
#روشنفکری_در_ایران_و_غرب
🆔 @Jarianshenasi
📚 بررسی جریانهای مارکسیستی
✍🏼 قسمت ۴۲
🔰 سازمان چریکهای فدایی پس از پیروزی انقلاب اسلامی...
بعد از پیروزی انقلاب با فرصت و فضای باز سیاسی که جمهوری اسلامی در اختیار احزاب و گروههای مختلف قرار داده بود، روزانه دهها هزار نسخه اعلامیه در سراسر ایران از سوی اعضا ستاد مرکزی سازمان چریکهای فدایی در تهران و شهرستانها پخش میگردید. «کار» نشریه سازمان که یک ماه پس از قیام تودهها منتشر شد، در تیراژ وسیع منتشر و توزیع میگردید.
♦️سازمان چریکهای فدایی خلق که پس از پیروزی انقلاب با انبوهی اختلاف ناشی از تحلیل متفاوت شرایط، ترکیبی نامتجانس با بنیانهای نظری مختلف، با دانش اندک نظری و با اعضایی کمشمار مواجه شده بود؛ شروع به جذب نیرو کرد و در این راستا افراد زیادی به سازمان پیوستند. چریکها در همان روزهای اولیه پس از پیروزی انقلاب با دایر کردن ستاد در دانشگاه تهران به سازماندهی هواداران و علاقمندان خود که عمدتاً از میان دانشجویان بودند پرداختند. با این حال سازمان که هنوز ساختار چریکی داشت، فاقد توانایی لازم برای سازماندهی علاقهمندان و هواداران خود بود و در سطح رهبری نیز درگیر اختلافات درباره مسائل سیاسی روز شده بود که مانع از پیروی از یک مشی واحد میشد.
🔹شوراهای بسیاری در واحدهای تولیدی بزرگ، کارخانهها، روستاها، ادارات، دانشگاهها، مدارس و مناطق ملی تشکیل شد و تحت هدایت ستادهای محلی سازمان و هواداران آن قرار گرفت.
سازمان در اولین موضعگیری رسمی خود با این استدلال که از محتوا و ماهیت «جمهوری اسلامی» بیاطلاع است، از شرکت در همهپرسی مربوط به نظام جایگزین امتناع کرده، اظهار داشت که «نام حکومت آینده برایش مهم نیست و اگر حکومتی با هر اسمی خواستههای مردم را برآورده کند» مورد حمایت سازمان خواهد بود. اما عدم شرکت در همهپرسی مانعی برای شرکت در انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی که ۴ ماه بعد برگزار شد، نبود. سازمان با انتشار جزوهای توضیح داد که «چرا در انتخابات مجلس خبرگان شرکت میکند؟». به نظر میرسد این جزوه پیش از آنکه مردم را مخاطب قرار داده باشد، پاسخی بود به آن دسته از اعضا که خواهان تحریم انتخابات بودند.
🔸به هرحال سازمان به ساماندهی و بازسازی خود پرداخت و نمایندگان آن برای تشکیل شاخههای استانی به مناطق مختلف اعزام شدند، اما کشاکشها در سطح رهبری برای تسلط بر سازمان همچنان ادامه داشت. در نهایت با رأیگیریی که شائبه تقلب در آن وجود داشت، یک گروه ۱۲ نفره به عنوان کمیته مرکزی سازمان انتخاب شدند. ولی سازمان فاقد هویت نظری مشخص بود و در چارچوب عمومی آن گرایشهای مختلفی میتوانستند جای بگیرند.
در اواخر سال ۵۷ و اوائل سال ۵۸، بخشی که به ادامه مشی مبارزه مسلحانه و چریکی اعتقاد داشتند از سازمان جدا شده و سازمان دیگری را بنیان نهادند.
«چریکهای فدایی خلق ایران» (بدون پیشوند سازمان) که با نام گروه اشرف دهقانی مشخص میشدند محصول اولین جدایی بود. ادامه دارد...
#بررسی_جریانهای_مارکسیستی
🆔 @Jarianshenasi
8.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 استاد حسن عباسی از زیباکلام و سروش میگوید؛ افرادی که در ابتدای انقلاب به اسم پاکسازی دانشگاهها، اساتیدی که کراوات میزدند را با برچسب طاغوتی بودن از دانشگاه اخراج میکردند و امروز سنگ طاغوت را به سینه میزنند!
🆔 @Jarianshenasi
📚 روشنفکری در غرب و ایران
✍🏼 قسمت ۹۶
🔰 روشنفکری لیبرال در ایران
همانگونه که قبلا اشاره شد، بحث روشنفکری از مباحث مهم جامعهشناسی سیاسی است و در جوامع اسلامی، متاعی وارداتی از مغربزمین است که تقریباً در دو قرن اخیر مطرح شده است.
مفهوم اینتلکتوال یا روشنفکری و فهمیدگی، از قرن دوازدهم میلادی در غرب، پدید آمد، در قرن هجدهم، با ظهور نهضت «Enlightenment» یا نهضت روشنگری، پدیده روشنفکری با محتوای نوینی وارد عرصه اروپا شد. در دو قرن اخیر، جریانهای روشنفکری در کشورهای شرقی بسیار مشاهده میشود، امّا شش کشور هند، مصر، ترکیه، سوریه، لبنان و ایران بیشتر گرفتار جریان روشنفکری بودهاند؛ مثلاً در عربستان چنین چیزی ظهور نیافت یا در کشورهای جنوب شرقی آسیا مثل اندونزی و مالزی اخیراً تحوّلاتی بهوجود آمده است، ولی در هندوستان، از همان زمانی که مستعمره انگلستان بود، تفکّرات روشنفکری مطرح شد.
♦️روشنفکری در جامعه ایران مفهوم و معنای یکسانی ندارد؛ زیرا خاستگاه روشنفکری و اهداف آن واحد نبوده و ابزار و وسایل و ویژگیهای مشترکی نداشته است. البته از همه اینها میتوان ویژگی مشترکی درآورد، ولی فاصله زیادی نیز با هم دارند. در حال حاضر در جامعه ما کسانی گرایشهای مدرنیته و برخی نیز تفکّرات پستمدرن یا پسامدرن دارند که آنها را نیز میتوان روشنفکر دانست. کسانی نیز صددرصد اعتقاد به دین اسلام دارند و یا کسانی اصلاً اعتقادی به دین اسلام یا دین دیگری ندارند، اینها را نیز میتوان روشنفکر گفت؛ چون ویژگی مشترکی بین همه اینها هست.
مطلب قابل توجّه اینکه شناخت جریانهای روشنفکری بهویژه روشنفکری لیبرال به جهت ارتباط این پدیده با مسئله انحطاط و تمدّن و تحوّلات دوران معاصر جهان اسلام از اولویت حداکثری برخوردار است؛ چراکه تقابل فرهنگی، پدیدهای است که از روزگاران گذشته میان ملّتها وجود داشته است و روشنفکری لیبرال، مدل دیگری از تقابل فرهنگی غرب علیه اسلام است،
🔹همانگونه که در قرن سیزدهم میلادی پس از جنگهای صلیبی، مسلمانان توانستند تحوّلی در اندیشه غربیان ایجاد کرده و فکر تازهای در اروپاییان به وجود آورده و با تشکیل مدارس اسلامی، دانشجویانی تربیت کنند که مروّج فرهنگ اسلامی در اروپای غربی شدند.
شاگردان مسیحی در مدارس مسلمانان افرادی چون ادلهارد انگلیسی، ژرارد ایتالیایی، آلبرت بزرگ، مایکل اسکات و دیگران بودند که با دریافت تمدّن و فرهنگ اسلامی ـ ایرانی مانند حساب، هندسه، هیئت، جبر و زبان عربی، راه جدیدی در اروپا گشودند.
این طایفه از طریق اندیشههای فارابی و بوعلی و غزالی به گفتمان ارسطو راه یافتند، ولی پرسش اساسی این است که چه اتّفاقی افتاد که پنج قرن بعد، این پرونده مسیر دیگری یافت و ۱۸۰ درجه چرخید؟
راز بقا را باید در ارتباط با غرب جستجو کرد که مسلمانان برای مقابله نظامی با غرب، به تجهیزات نظامی آنها نیازمند شدند و شکستهای ننگین گلستان (۱۲۲۸ ق) و ترکمنچای (۱۲۴۳ ق) را به بار آوردند.
🔸روشنفکری در عصر قاجار با واژگانی چون منوّرالعقول و منوّرالفکر وارد ادبیات سیاسی و فرهنگی ایران شد. شاید میرزا آقاخان کرمانی، نخستین کسی بود که واژه منوّرالعقول را بکار برد. این طایفه که بعدها بهعنوان منوّرالفکر شناخته میشدند، تجدّدخواهانی بودند که سرنگونی حکومت استبدادی را دنبال میکردند و شعار قانونگرایی سرمیدادند. منوّرالفکرهای دوره پهلوی، واژه روشنفکری را مطرح ساخته و پس از انقلاب اسلامی ایران، اصطلاح روشنفکری دینی و روشنفکری سکولار (اعم از روشنفکری لیبرال و روشنفکری سوسیال) به ادبیات ایران افزوده شد. ادامه دارد...
#روشنفکری_در_ایران_و_غرب
🆔 @Jarianshenasi
#بازگشت_از_نیمه_راه (3)
✡️ مقلد اسلام آمریکایی
🔺 همسویی آیت الله شریعتمداری با آمریکا در قبل و بعد از انقلاب از دیگر اقدامات او در راستای ضربه زدن به انقلاب اسلامی بود.
🔶 سفارت آمریکا در سندی محرمانه به تاریخ 27 دی 1357 در مورد مواضع شریعتمداری گزارش میدهد: «او علمای میانهرو را جمع کرده تا با چیزی مانند جمهوری اسلامی [امام] خمینی مخالفت کند.»
🔶 در گزارش دیگری در همان تاریخ آمده است: «#آیتالله_شریعتمداری خواهان حمایت بدون سروصدای ایالات متحده برای یک رقابت مذهبی میانهرو با [امام] خمینی میباشد.»
🔶 با پیروزی انقلاب اسلامی، شریعتمداری، خود را در ظاهر همراه با انقلاب نشان داد و تا جایی پیش رفت که به صورت ضمنی(و نه صراحتاً) خود را صاحب انقلاب می دانست اما در عین حال همسویی خود را با آمریکا بیش از پیش کرد.
🔶 در گزارشی به تاریخ 3 اردیبهشت 1358 که از سفارت آمریکا در تهران به وزارت امور خارجه مخابره شده، درباره گرایش شریعتمداری به رابطه با آمریکا آمده است: «او ابراز امیدواری کرد که آمریکا نباید احساسات ضد آمریکایی گسترده کنونی را به عنوان احساسات تمام مردم ایران تلقی کند...او اضافه کرد که آمریکاییها باید از فرصتهایی که موجب استحکام دوستی آمریکا با ایران میشود استفاده کنند و با توطئه ضد آمریکایی مبارزه نمایند».
🔶 در حقیقت بعد از پیروزی انقلاب، شریعتمداری به جای همراهی با انقلاب و امام(ره)، دشمنی خود را بیشتر کرده و با همکاری با آمریکا در پی بدست آوردن فرصت مناسب برای ضربه زدن به انقلاب اسلامی بود.
🖊#حسین_کاظمی
#پرونده_ویژه
#آنتی_سکولار
https://eitaa.com/antisecular_ir
📚 بررسی جریانهای مارکسیستی
✍🏼 قسمت ۴۳
🔰 تحولات و فعالیت سازمان پس از پیروزی انقلاب اسلامی...
در نخستین روزهای سال ۵۸ در گنبد و ترکمن صحرا درگیریهایی درگرفت که سازمان را در مقابل نظام نوپا قرار داد. هنوز چند ماهی از شکست سازمان در غائله گنبد نگذشته بود که سازمان دستخوش انشعاب شد.
سازمان به علت اختلافات نظری دیرپا و به بهانه تفاوت تحلیل از ترکیب و ماهیت طبقاتی دولت برآمده از انقلاب شاهد انشعابی بود که آن را به دو بخش اقلیت و اکثریت تقسیم کرد. اقلیت بر تدوین برنامه اصرار میورزید تا با استفاده از آن راه تصاحب قدرت توسط نمایندگان طبقه کارگر را هموار کند. اکثریت اما بر نابسازی ایدئولوژی سازمان از تمامی پیرایههای مائوئیستی و غیر آن تأکید میکرد. در نتیجه پس از انشعابِ اقلیت، مطالعه آثار تئوریک احزاب کمونیستی جهان در دستور کار اکثریت قرار گرفت که نتیجه آن پذیرش تام و ترویج تئوریهای حزب کمونیست شوروی بود.
♦️اکثریت از کار مسلحانه دوری میکرد و بر وسوسه حفظ و نگهداری سلاح فائق آمد. باقیماندگان در «سازمان» که حفظ و نگهداری سلاح برایشان دیگر موضوعیتی نداشت، سلاحهای مخفی را به تدریج به سپاه پاسداران تحویل دادند. اما اقلیت مغلوب این وسوسهها ماندند.
«اقلیت» همواره از وجود بحرانهای اقتصادی و سیاسی حکومت سخن میگفت و ابراز امیدواری میکرد که این بحران زمینهساز سرنگونی آن باشد. بنابراین خود را برای چنین موقعیتی مهیا میکرد، اما از آنجا که توان کار نظامی را در خود نمیدید، صبر و انتظار پیشه کرده، ملتهب کردن فضای سیاسی کشور را در دستور کار خود قرار داد. اقلیت، جمهوری اسلامی را وابسته به امپریالیسم دانسته، هر اقدام یا رخداد را به گونهای تحلیل میکرد که گواهی بر ادعای خود باشد.
🔹منشعبین یا «چریکهای فدایی خلق» دولت بازرگان را وابسته به امپریالیسم و تسخیر سفارت آمریکا در آبان ۵۸ و سقوط دولت بازرگان را دلیلی بر اثبات ادعای خود میدانستند.
از نظر آنها اشغال سفارت فریبی بود که حاکمیت برای غلبه بر بحرانها و تضادهای درونیاش به کار گرفته بود. به زعم آنها حتی اعدام جنایتکاران حکومت سابق نیز دلیل دیگری بر وابستگی نظام به آمریکا بود، چرا که آمریکا میدانست «تثبیت حاکمیتی که قبل از قیام با او بر سر میز مذاکره نشسته بود، تنها از طریق فریب تودهها» امکانپذیر است.
با این حال اقلیت به سبب انشعابات، اختلافات، بیعملی اعضا و هواداران و تردید و تزلزل رهبران و وارد شدن ضربات پیدرپی سیر انحطاط و فروپاشی را به سرعت میپیمود.
🔸یک سال پس از انشعاب، در بهار ۶۰ اکثریت با انتشار اعلامیهای با حذف کلمه «چریکها»، نام خود را به «سازمان فداییان خلق ایران ـ اکثریت» تغییر داد و در توضیح اقدام خود اظهار داشت که مبارزه مسلحانه با حکومت ملی و ضدامپریالیستی حاکم، اقدامی ضدانقلابی است. همچنین خود را یک سازمان سیاسی و نه نظامی خواند که برای سازماندهی طبقه کارگر تلاش میکند. ادامه دارد....
#بررسی_جریانهای_مارکسیستی
🆔 @Jarianshenasi