eitaa logo
کانال قاری بین المللی قران استاد جواد پناهی
1.6هزار دنبال‌کننده
15.4هزار عکس
2.8هزار ویدیو
57 فایل
کانال رسمی قاری بین المللی وموذن حرم رضوی استاد محمد جواد پناهی تلاوتها عکسها ومطالب مفید قرانی ومذهبی
مشاهده در ایتا
دانلود
🔅پندانه ✍ گاهی به نعمت‌هایمان عادت می‌کنیم 🔹مردی از خانه‌اش راضی نبود، از دوستش که بنگاه املاک داشت خواست تا خانه‌اش را بفروشد. 🔸دوستش یک آگهی نوشت و آن را بدین صورت برایش خواند: خانه‌ای زیبا که در باغی بزرگ و آرام قرار گرفته، تراس بزرگ مشرف به کوهستان، اتاق‌های دلباز و پذیرایی و ناهارخوری وسیع. 🔹صاحب‌خانه تا متن آگهی را شنید، گفت: این خانه فروشی نیست. در تمام مدت عمرم می‌خواستم جایی داشته باشم مثل این خانه‌ای که تو تعریفش را کردی. 🔸خیلی وقت‌ها نعمت‌هایی که در اختیار داریم را نمی‌بینیم چون به بودنشان عادت کرده‌ایم و بعد از ازدست‌دادنشان تازه به ارزش آن‌ها پی می‌بریم. 🆔 @Javadpanahi 🌺
🔻آیت الله بهجت رحمه الله علیه: 🔸زیادتی و کمی وسایل زندگی و اسباب رفاه و راحتی، نه موجب خوبی و بدی اشخاص است، و نه داشتن آن موجب راحتی درونی انسان می‌گردد. بلکه هنگام قضاوت در مورد افراد، تقید به عبادت و توجه و یاد خدا را باید لحاظ کرد. 🆔 @JavadPanahi 🌺
مادرش هر روز پاهای کوچک او را می‌مالید، اما هیچ احساس و حرکتی در آنها به چشم نمی‌خورد. با این حال، هیچ خللی در عزم و اراده‌ی پسرک وارد نشده بود و همچنان قاطعانه عقیده داشت که روزی قادر به راه رفتن خواهد بود یک روز آفتابی، مادرش او را در صندلی چرخ‌دار قرارداد و برای هواخوری به حیاط برد. آن روز، پسرک بر خلاف دفعه‌های قبل، در صندلی چرخ‌دار نماند. او خود را از آن بیرون کشید و در حالی که پاهایش را می‌کشید، روی چمن شروع به خزیدن کرد. او خزید و خزید تا به نرده‌های چوبی سفیدی که دور تا دور حیاط‌شان کشیده شده بود، رسید. با هر زحمتی که بود، خود را بالا کشید و از نرده‌ها گرفت و در امتداد نرده‌ها جلو رفت و در نهایت، راه افتاد. او این کار را هر روز انجام می‌داد، به‌طوری که جای پای او در امتداد نرده‌های اطراف خانه دیده می‌شد. او چیزی جز بازگرداندن حیات به پاهای کوچکش نمی‌خواست. سرانجام، با خواست خدا و عزم و اراده‌ی پولادینش، توانست روی پاهای خود بایستد و با کمی صبر و تحمل توانست گام بردارد و سپس راه برود و در نهایت، بدود. او دوباره به مدرسه رفت و فاصله‌ی بین خانه و مدرسه را به خاطر لذت، می‌دوید. او حتی در مدرسه یک تیم دو تشکیل داد. سال‌ها بعد، این پسرکی که هیچ امیدی به زنده ماندن و راه رفتنش نبود، یعنی دکتر «گلن گانینگهام» در باغ چهارگوش «مادیسون» موفق به شکستن رکورد دوی سرعت در مسافت یک مایلی شد! هیچوقت_ناامید_نشو 🆔 @JavadPanahi 🌺
صبح ها ناشتا یک قاشق عسل بخورید 🍯 عسل ضدعفونی کننده قوی برای معده است و میکروب ها را از بین می‌برد. همچنین زخم های کوچک معده در بافت های معده را ترمیم میکند. 🆔 @Javadpanahi 🌺
سيب زمینی پخته‌شده در آتش یک ساعته در معده هضم می‌شود سیب زمینی آب‌پز در 4 ساعت هضم می‌شود سیب زمینی سرخ کرده یا چیپس ظرف 12 ساعت نصفش هضم ونصفش دفع میشود 🆔 @Javadpanahi 🌺
👌نوشیــدن چای پررنگ مخصوصا در صبح باعث کم خونی میشود ! ✔️کم خونی باعث ریزش مو کاهش حواس و قوای جسمانی خستگی کم اشتهایی بی حوصلگی و عصبانیت میشود ! 🆔 @Javadpanahi 🌺
بسم الله الرحمن الرحیم ✨ومَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا ✨فلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ ✨منَ الْخَاسِرِينَ ✨و هر كه جز اسلام ✨دينى ديگر جويد هرگز ✨از وى پذيرفته نشود و ✨وى در آخرت از زيانكاران است (۸۵) 📚سوره مبارکه آل عمران ✍️آیه ۸۵ ‎‌‌‌‌‌‌ 🆔 @Javadpanahi 🌺
🌷 امام حسين (عليه السلام) فرمودند : ✍ شُكرُكَ لِنِعمَةٍ سالِفَةٍ، يَقتَضي نِعمَةً آنِفَةً 🖌 شكرگزارىِ تو بر نعمت گذشته ، زمينه ساز نعمتِ آينده است. 📚 نزهة الناظر ، ص80 🆔 @Javadpanahi 🌺
🚫 گناه زَهر است ... 🔹جوانی از آیت الله بهجت (ره) ذکری خواست ، ایشان فرمودند : 🔹«هیچ ذکری بالاتر و مهم تر از عزم پیوسته و همیشگی بر ترک گناه نیست» ، یعنی تصمیم داشته باشی اگر خداوند صد سال هم عمر به تو داد ، حتی یک گناه نکنی ؛ 🔹همچنان که اگر صد سال عمر کنی ، حاضر نخواهی شد یک بار به اندازه ی تَهِ استکانی زهر بنوشی. حقیقت و واقع گناه هم ‌، زَهر و سَمّ است . 📚نفس مطمئنّه ، ص ۲۴ 🆔 @Javadpanahi 🌺
📚یک داستان یک پند ✍دیده‌ور صاحب بصیرتی در کاروانی از حله به شام برای تجارت در حرکت بود. کاروان چون به موصل رسید، سر کاروان از موصل پنبه خرید تا در شام بفروشد، چون در شام خبر داشت پنبه چند برابر موصل قیمت دارد‌. سر کاروان به اهل کاروان توصیه کرد پنبه بخرید که چند برابر قیمت در شام بفروشید و سود کلان برید. مرد صاحب بصیرت به جای پنبه، بار گندم خرید تا در شام به سود شرعی‌اش بفروشد. به جوانی در کاروان بر خورد که بر خرد آن صاحب بصیرت خرده گرفت و ملامتش نمود. کاروان چون راه افتاد، شب را در کاروانسرایی که کنارش گورستانی بود بار برای استراحت بر زمین نهاد. مرد دیده‌ور آن جوان را با خود به گورستان برد و در ورودی گورستان ایستادند و با اشاره به اهل قبور به پسر جوان گفت: «در کاروان دنیا، زندگان پشت سر زندگان قدم بر می‌دارند تا گم نشوند و سود کنند؛ ولی در کاروان آخرت زندگان باید پشت سر مردگان قدم بردارند و این اهل قبور سر کاروان زندگی من در دنیا هستند و من همیشه در تجارت دنیا می‌نگرم که این سر کاروان‌ها در دنیا چه خریده‌اند و یا چه نخریده‌اند که سود کرده‌اند؟!!!» روزی کاروان دنیای ما، به منزلمان در شهرمان باز خواهد گشت، ولی کاروان اهل قبور را به منزل خود در دنیا هرگز بازگشتی نیست. پس سعی کن در زندگی دنیا، سر کاروان خود را مردگان و اهل قبور قرار دهی، نه زندگان طمع‌کار دنیا و غافل!!! 🆔 @Javadpanahi 🌺