eitaa logo
کانال قاری بین المللی قران استاد جواد پناهی
1.6هزار دنبال‌کننده
15.4هزار عکس
2.8هزار ویدیو
57 فایل
کانال رسمی قاری بین المللی وموذن حرم رضوی استاد محمد جواد پناهی تلاوتها عکسها ومطالب مفید قرانی ومذهبی
مشاهده در ایتا
دانلود
برای رفع ضعف أعصاب، ضعف قلب و رماتیسم طب بوعلی چه راهکاری دارد؟🔍 1⃣✨مخلوط گلاب طبيعی + عرق طبيعی بيد مشک + عسل آويشن يا عسل نعنا، 2⃣✨خوردن يک عدد سيب رسيده شيرين بعد از غذا (اگر اُرگانيک بود با پوست آن خورده شود). 🆔 @JavadPanahi 🌺
و نیکی کنید همانا خداوند نیکوکاران را دوست می‌دارد... البقرە / ۱۹۵ 👈برای بدست آوردن حب الله متعال نیکی به بندگاش راه را هموار می کند؛هیچ کار نیکی را کوچک مشمار و فورا انجام بده... 🆔@JavadPanahi 🌺
✍اميرالمؤمنين علی علیه السلام: هر که بر خدا توکل کند دشواری‌ها برایش آسان شده و اسباب برایش فراهم گردد. 📚غررالحكم ج۳۸۸۸ ص۱۹۷ 🆔@JavadPanahi 🌺
حدیث ✍ امـام جـواد (علیه السلام) : خداوند متعال به سبب بنده اش را از آنچه از عقلش دور مانده حفظ می کند و به وسیله‌ی تـــــقوا او را نسبت به آنچه آن را نمی بیند و ناآگاه است روشــــــن می سازد. 📚 بحار الأنــوار ج‏ ۷۵ ص ۳۵۸ 🆔@JavadPanahi 🌺
📌گویند شیخ ابو سعید ابوالخیر چند درهم اندوخته بود تا به زیارت کعبه برود. با كاروانی همراه شد و چون توانایی پرداخت برای مركبی نداشت، پیاده سفر كرده و خدمت دیگران می كرد. تا در منزلی فرود آمدند و شیخ برای جمع آوری هیزم به اطراف رفت. زیر درختی، مرد ژنده پوشی با حالی پریشان دید و از احوال وی جویا شد. دریافت كه از خجالت اهل و عیال در عدم كسب روزی به اینجا پناه آورده است و هفته ای است كه خود و خانواده اش در گرسنگی به سر برده اند. شیخ چند درهم اندوخته خود را به وی داد و گفت برو. مرد بینوا گفت: مرا رضایت نیست تو در سفر حج در حرج باشی تا من برای فرزندانم توشه ای ببرم. شیخ گفت حج من، تو بودی و اگر هفت بار گرد تو طواف كنم به ز آنكه هفتاد بار زیارت آن بنا كنم.. 🆔 @Javadpanahi 🌺
یک دقیقه مطالعه پسر بچه فقیری وارد کافی شاپ شد و پشت میز نشست. خدمتکار برای سفارش گرفتن به سراغش رفت. پسر پرسید: بستنی شکلاتی چند است؟ خدمتکار گفت 50 سنت. پسرک پول خردهایش را شمرد بعد پرسید بستی معمولی چند است؟ خدمتکار با توجه به این که تمام میزها پرشده بود و عده نیز بیرون کافی شاپ منتظر بودن با بی حوصلگی گفت :35 سنت. پسر گفت برای من بستنی معمولی بیاورید. خدمتکار بی حوصله یک بستنی از ته مانده های بستنی های دیگران آورد و صورت حساب را به پسرک دادو رفت، پسر بستنی را تمام کرد صورتحساب را برداشت و پولش را به صندوق پرداخت کرد و رفت. هنگامی که خدمتکار برای تمیز کردن میز رفت گریه اش گرفت ،پسر بچه درروی میز در کنار بشقاب خالی 15سنت انعام گذاشته بود در صورتی که میتوانست بستنی شکلاتی بخرد. شکسپیر چه زیبا میگوید: بعضی بزرگ زاده می شوند، برخی بزرگی را بدست می آورند، و بعضی بزرگی را بدون اینکه بخواهند با خود دارند 🆔 @Javadpanahi 🌺