eitaa logo
✌🇮🇷جوانان انقلابی🇵🇸✌️
330 دنبال‌کننده
9.1هزار عکس
4.1هزار ویدیو
47 فایل
روشنگری تاسیس←98/10/20
مشاهده در ایتا
دانلود
@rozeh_nab4_5872837439013259758.m4a
زمان: حجم: 9.59M
و درد دل زیبا و بسیار شنیدنی با امام حسین(ع) و روضه جانسوز خجالت زدگی کانال جوانان انقلابی @Javananenghelabi
@rozeh_nab4_5872837439013259758.m4a
زمان: حجم: 9.59M
و درد دل زیبا و بسیار شنیدنی با امام حسین(ع) و روضه جانسوز خجالت زدگی تا گریه بر حسین تمنای خلقت است💚 بین من و تمام ملائک رقابت است💛 مقبول اگر شدست نمازی ک خوانده ایم... مُهر قبولی اش به خدا مُهر تربت است😭 امشب منم مث حُر قبولم کن.... بغلم کن😔 آقا غلط کردم😭😭 بانوای گرم 🎤 🙏 کانال جوانان انقلابی @Javananenghelabi
@Maddahionlinمداحی آنلاین - تو نگاهم نکنی در بر مردم هیچم - نریمانی.mp3
زمان: حجم: 2.41M
🌙 ویژه 🍃تو نگاهم نکنی در بر مردم هیچم 🍃نگهت عزت دنیای من و عقبا شد 🎤 👌بسیار دلنشین کانال جوانان‌انقلابی @Javananenghelabi
خدایا؛ هرکسی به دنبال گمشده خود می‌رود هرکسی برای نجات خود راهی می‌اندیشد هرکسی به امیدی زندگی می‌کند اما من امید و آرزویی ندارم جز تو گمشده‌ای نمی‌شناسم و جز تو راه نجاتی نمی‌یابم همه را فراموش می کنم و یکه و تنها به سوی تو می‌آیم ... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 💕💕💕 کانال جوانان انقلابی @Javananenghelabi
5ccfdb1f61aeb6066ed8e0d5_1475203153.mp3
زمان: حجم: 3.97M
با امام زمان(عج) 🎵یا صاحب العصر والزمان! 🎤حاج مهدی کانال جوانان انقلابی @Javananenghelabi
✌🇮🇷جوانان انقلابی🇵🇸✌️
✍ #دمشق_شهرِ_عشق #قسمت_شانزدهم 💠 قدمی عقب رفتم و تیزی نگاه هیزش داشت جانم را می‌گرفت که صدای بسمه
✍️ 💠 گنبد روشن در تاریکی چشمانم می‌درخشید و از زیر روبنده از چشمان بسمه شرارت می‌بارید که با صدایی آهسته خبر داد :«ما تنها نیستیم، برادرامون اینجان!» و خط نگاهش را کشید تا آن سوی خیابان که چند مرد نگاه‌مان می‌کردند و من تازه فهمیدم ابوجعده نه فقط به هوای من که به قصد همراه‌مان آمده است. بسمه روبنده‌اش را پایین کشید و رو به من تذکر داد :«تو هم بردار، اینطوری ممکنه شک کنن و نذارن وارد حرم بشیم!» با دستی که به لرزه افتاده بود، روبنده را بالا زدم، چشمانم بی‌اختیار به سمت حرم پرید و بسمه خبر نداشت خیالم زیر و رو شده که با سنگینی صدایش روی سرم خراب شد :«کل داریا همین چند تا خونواده‌ایه که امشب اینجا جمع شدن! فقط کافیه همین چند نفر رو بفرستیم جهنم!» 💠 باورم نمی‌شد برای آدم‌کشی به حرم آمده و در دلش از قتل عام این قند آب می‌شد که نیشخندی نشانم داد و ذوق کرد :«همه این برادرها اسلحه دارن، فقط کافیه ما حرم رو به‌هم بریزیم، دیگه بقیه‌اش با ایناس!» نگاهم در حدقه چشمانم از می‌لرزید و می‌دیدم وحشیانه به سمت حرم قُشون‌کشی کرده‌اند که قلبم از تپش افتاد. ابوجعده کمی عقب‌تر آماده ایستاده و با نگاهش همه را می‌پایید که بسمه دوباره دستم را به سمت حرم کشید و زیر لب رجز می‌خواند :«امشب انتقام فرحان رو می‌گیرم!» 💠 دلم در سینه دست و پا می‌زد و او می‌خواست شیرم کند که برایم اراجیف می‌بافت :«سه سال پیش شوهرم تو تیکه تیکه شد تا چندتا رافضی رو به جهنم بفرسته، امشب با خون این مرتدها انتقامش رو می‌گیرم! تو هم امشب می‌تونی انتقام رفتن شوهرت رو بگیری!» از حرف‌هایش می‌فهمیدم شوهرش در عملیات کشته شده و می‌ترسیدم برای انتحاری دیگری مرا طعمه کرده باشد که مقابل حرم قدم‌هایم به زمین قفل شد و او به سرعت به سمتم چرخید :«چته؟ دوباره ترسیدی؟» 💠 دلی که سال‌ها کافر شده بود حالا برای حرم می‌تپید، تنم از ترس تصمیم بسمه می‌لرزید و او کمر به قتل شیعیان حاضر در حرم بسته بود که با نگاهش به چشمانم فرو رفت و فرمان داد :«فقط کافیه چارتا پاره بشه تا تحریک‌شون کنیم به سمت مون حمله کنن، اونوقت مردها از بیرون وارد میشن و همه‌شون رو میفرستن به درک!» چشمانش شبیه دو چاه از آتش شعله می‌کشید و نافرمانی نگاهم را می‌دید که کمی به سمت ابوجعده چرخید و بی‌رحمانه کرد :«می‌خوای برگرد خونه! همین امشب دستور ذبح شوهرت تو راه رو میده و عقدت می‌کنه!» 💠 نغمه از حرم به گوشم می‌رسید و چشمان ابوجعده دست از سرِ صورتم بر نمی‌داشت که مظلومانه زمزمه کردم :«باشه...» و به اندازه همین یک کلمه نفسم یاری کرد و بسمه همین طعمه برایش کافی بود که دوباره دستم را سمت حرم کشید. باورم نمی‌شد به پیشواز کشتن اینهمه انسان، یاد باشد که مرتب لبانش می‌جنبید و می‌خواند. پس از سال‌ها جدایی از عشق و عقیده کودکی و نوجوانی‌ام اینبار نه به نیت زیارت که به قصد جنایت می‌خواستم وارد حرم دختر (علیه‌السلام) شوم که قدم‌هایم می‌لرزید. 💠 عده‌ای زن و کودک در حرم نشسته بودند، صدای از سمت مردان به گوشم می‌رسید و عطر خنک و خوش رایحه حرم مستم کرده بود که نعره بسمه پرده پریشانی‌ام را پاره کرد. پرچم عزای (علیه‌السلام) را با یک دست از دیوار پایین کشید و بی‌شرمانه صدایش را بلند کرد :«جمع کنید این بساط و شرک رو!» صدای مداح کمی آهسته‌تر شد، زن‌ها همه به سمت بسمه چرخیدند و من متحیر مانده بودم که به طرف قفسه ادعیه هلم داد و وحشیانه جیغ کشید :«شماها به جای قرآن مفاتیح می‌خونید! این کتابا همه شرکه!» 💠 می‌فهمیدم اسم رمز عملیات را می‌گوید که با آتش نگاهش دستور می‌داد تا مفاتیحی را پاره کنم و من با این ادعیه قد کشیده بودم که تمام تنم می‌لرزید و زن‌ها همه مبهوتم شده بودند. با قدم‌هایی که در زمین فرو می‌رفت به سمتم آمد و ظاهراً من باید این معرکه می‌شدم که مفاتیحی را در دستم کوبید و با همان صدای زنانه عربده کشید :«این نسخه‌های کفر و شرک رو بسوزونید!» 💠 دیگر صدای ساکت شده بود، جمعیت زنان به سمت‌مان آمدند و بسمه فهمیده بود نمی‌تواند این جسد متحرک را طعمه تحریک کند که در شلوغی جمعیت با قدرت به پهلویم کوبید، طوری‌که ناله‌ام در حرم پیچید و با پهلوی دیگر به زمین خوردم. روی فرش سبز حرم از درد پهلو به خودم می‌پیچیدم و صدای بسمه را می‌شنیدم که با ضجه ظاهرسازی می‌کرد :«مسلمونا به دادم برسید! این کافرها خواهرم رو کشتن!» و بلافاصله صدای ، خلوت صحن و حرم را شکست... ✍️نویسنده: کپی مجاز نیست کــــانال جوانان انقلابـــے @Javananenghelabi
هدایت شده از سیّدجواد عبدی
dcp2_d5c8f668be57a31247c316490fd227d3.mp3
زمان: حجم: 1.21M
ست دلم کرببلا می‌خواهد در حرم، حال و بُکا می‌خواهد ست دلم شوق پریدن دارد بوسه بر پهنۀ ایوان طلا می‌خواهد حال و ‌احوال دلم خوب نمی‌باشد چون خفقان دارد و از عشق هوا می‌خواهد آه ای کرببلا سخت‌تر از هجران چیست؟ دل من آمده در صحن تو جا می‌خواهد حسین جاااان اغنیا کعبۀ خود را به تو ترجیح دهند کربلاااا حضرت ارباب گدا می‌خواهد روح من مجروح مجروح من از نوح حرم کرده طلب مرحمی مرحمتم كن که دوا می‌خواهد تنگ دستم ولی ، از برکت آقا شااااهم بی‌نیاز است ولی باز مرا می‌خواهد... حسین جااااان حسین جااااان حسین جااااان حسین جااااان 🔅شادی روح مطهر حاج‌آقاسیّدجواد عبدی(ره) صلوات 🗓 پنج‌شنبه ۱۴۰۰/۱/۵___۱۱ شعبان ۱۴۴۲ @porsesh42
وَ عَمِّرْنى ما كانَ عُمْرى بِذْلَةً فى طاعَتِكَ، فَاِذا كانَ عُمْرى مَرْتَعاً لِلشَّيْطانِ فَاقْبِضْنى و مرا تا وقتى زنده بدار كه عمرم در طاعت تو به كار رود، و چون بخواهد عمرم چراگاه شيطان شود، جانم را بستان...
🔴 💠 با همسرم آیه‌ی هفتم‌ سوره ابراهیم علیه‌السلام را می‌خواندیم: «وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِى لَشَدِيدٌ»(و به یادآورید هنگامى را که پروردگارتان اعلام کرد اگر شکرگزارى کنيد، نعمتم را بر شما می‌افزایم و اگر ناسپاسى کنيد، مجازاتم شديد است!) 💠 به گفتم پس اگر بخواهم کاری کنم که خوبیهای شما بیشتر شود باید از خدا بابت نعمتهایی که از طریق شما به من داده تشکّر کنم و اگر بخواهم با نق زدن و توقّعات زیاد، کنم طبق فرمایش قرآن وضعیت زندگیمان عذاب‌آور خواهد شد. 💠 با هم قرار گذاشتیم چند دقیقه به نوبت این فرمول را کنیم: خدایا شکر که همسرم است! خدایا ممنونتم که همسرم مودّب است! الحمدلله که همسرم است و درگیر بیماری نیست! خدایا شکرت که همسرم بچه‌ها را خوب تربیت می‌کند! الحمدلله که همسرم آبروی مرا می‌کند! خدایا سپاس که همسرم بیکار نیست! خدایا ممنونتم که توان جسمی به همسرم دادی تا برای همسر و فرزندانش کند! خدایا شکر که پاهای سالم به همسرم دادی تا برای خرید و امور خانه بتواند رفت و آمد کند! الحمدلله که به من دادی تا از دیدن همسرم لذّت ببرم! الهی شکر که راهنمایی‌ام کردی تا به نعمتهایی که از طریق همسرم به من عطا کردی توجّه کنم! خدایا... 💠 اقرار می‌کنم بعد چند دقیقه، دلم چنان و رقیق شد که اشک شوق، اشک خجالت از خدا بر گونه‌هایم سرازیر گشت و لذّت با خدا را چشیدم. 💠 فقط پنج دقیقه در روز این فرمول زیبا را کنید!
خدایا به تو پناه میبرم از اینکـه در آراستن صورتم چنان مشغول شـوم که از اصلاح سیرتم باز بمانـم...! کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz