eitaa logo
حسینیه و مضیف حضرت جون بن حوی
87 دنبال‌کننده
119 عکس
30 ویدیو
2 فایل
قم _ چهارمردان _ کوچه ۲۰ _ پلاک ۶
مشاهده در ایتا
دانلود
🚩 یکی از حکایات قلاده ی آهنین آسیاب و خالد بن ولید لعنهما الله ... 🎈 قلاده ای از محور آهنین آسیاب که امیرالمؤمنین‌ علیه السلام بر گردن خالد بن ولید ملعون پیچاند.... 📚 در کتاب الثاقب فی المناقب آمده است : از عبد الله بن عبّاس و جابر بن عبد الله روایت شده است: روزى پيش ابوبكر و عمر حاضر بوديم كه خالد بن وليد آمد، درحالیکه میله و محور آهنین آسياب در گردن او پيچيده شده بود و بسيار ناله و شکایت می‌کرد از عملی که علی با او کرده است. ابوبكر از خالد پرسيد؛ چه اتفاقی افتاده و چرا طوق ضخیم به گردن داری؟ خالد گفت؛ به طائف بودم و در طلب جستجوی افراد بی‌دین. با سپاه خود بودم که در راه برگشت، با على و عمّار و مقداد و ابوذر غفارى و ابن العوام و دو جوان ديگر که با علی بودند، مواجه شدم، درحالیکه کنار چشمه‌ آبی نشسته بودند. على جامه رسول الله (صلی الله علیه و آله) به تن داشت و اسب‌هایشان هم آنجا بسته بودند. چون مرا دید عتاب بسيار تند و سختی به من کرد. من به همراه لشگرم از اسب پیاده شدیم . علی به من گفت: تا کی شيعه مرا اذیت می‌کنی؟ غرور جنگآوری مرا گرفت و به اتکاء لشگرم حاضرجوابی و درشتی كردم. به این دلیل، علی بسیار غضبناک شد و چون شير غرّان به من گفت: تو كه باشى كه نام من در دهان تو بگردد و بد من و مواليان و شیعیانم بگويى؟ من سریعاً سوار اسب شدم. على هم جهید و مرا از اسب فرو كشيد و به زور به آسياب *حارث بن كلده* برد و سنگ آسياب را بلند كرد و محور آهنین آسياب از سنگ بیرون كشيد و به گردن من پیچاند و مرا با این قلاده مضحکه مردم گرداند. آن میله آهنين در دست علی مثل خمیر و شمعِ در آفتاب، نرم بود. لشگر من از ترس هیبت علی و غضب او، چنان هراسان و متواری شدند كه گویا ملک الموت را دیده‌اند. ای ابوبکر، اکنون که نزد تو هستم، از یکصد مرد از شجاعان عرب درخواست کردم که با کمک هم این طوق را از گردن من باز کنند ولی نتوانستند. پس مرا يقين شد كه این عمل علی، از سحر هاشميان هست و مرا جادو کرده... 📚منبع: الثاقب فی المناقب، صفحه ۱۶۶-۱۶۸ @JawnbinHuwai