چقدر مظلوم بود #سنوار...
اونقدر داغش برام سنگینه که نای نوشتن ندارم. خیلی ها شهید شدند اما شهید یحیی زمان زندگی هم هر روز شهید می شد و باز بر می خاست. فکرش برو بکن؛ 23 سه سال زیر دست سفاک ترین سگهای هار تاریخ اسیر باشی. یک دریا حقد و شکنجههای بیمرز... همیشه از عشقش به شهادت می گفت و امروز بعد از عمری خون دل خوردن، در دامان مولایش علی که همواره از ارادتش به او سخن می گفت، آرام گرفت. اینها محتویات جیب او در لحظه پرواز بود. عطر، تسبیح، زیارت پیامبر، کتابچه ادعیه نافعه. آره خب. فرق اینها با امثال ما همینجاست. ما یه ذره سرمون شلوغ میشه اولین چیزی رو حذف می کنیم رابطه با خداست. یکی از دلایل بی برکتی کار خیلی از انقلابیها دقیقا در همین نقطه است. اینکه برخلاف بزرگان، خیلی راحت جلا دادن دل و الهی شدن رو پای گوشی بازی و مثلا کار انقلابی سر می بریم. اما اینها که هر ثانیه از عمرشون سرنوشت جبهه مقامت رو جابجا میکنه، مثل ما فکر نمی کنند. یادم به امام خمینی افتاد. امام ما و سنوارها... در کتاب عیسای روح الله یه خاطره از ایشون آوردم. از زبان خادمش حاج عیسی که می گفت امام حتی در اوج بحرانهای عجیب دهه شصت و حتی در دل دفاع مقدس، آنقدر مفاتیح می خواند که بارها و بارها ورقهایش از هم می گسست و هر بار خودم براشون صحافی می کردم. بگذریم. اگر با شهادت امام حسین، اسلام زمین خورد، با شهادت سنوارها نیز جبهه مقاومت زمین می خورد؛ هیهات...
✍دکتر علی صدر
#شهید_یحیی_سنوار
#طوفان_الاقصی
#دلنوشته
🇵🇸@KASHKOOLMAAREFAT🇵🇸