eitaa logo
خبرگزاری بسیج غرب کرج
2هزار دنبال‌کننده
21.8هزار عکس
4هزار ویدیو
70 فایل
روابط عمومی ناحیه مقاومت بسیج امام سجاد (علیه السلام) خبرنگار افتخاری ما باشید اخبار خود را به آیدی زیر ارسال نمایید @S_Bahrami220
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم رب الشهدا و الصدیقین خاطرات انقلاب مبارزات امام با رژیم پهلوی که از سال 1340 شروع شده بود و به تبعید امام خمینی به پاریس منجر شد با را‌هنمایی امام توسط یاران امام ادامه داشت و شاه توسط ارتش و ساواک دست به کشتار مسلمانان مبارز میزد ویا آنها را زندانی وشکنجه میکرد ولی مردم که از ظلم شاه به ستوه آمده بودند به مبارزه علیه رژیم پهلوی ادامه دادند تا اینکه به دستور امام نیروی هوایی ارتش اعلام همبستگی با مردم کرد ودر بعضی از شهرها از جمله شهر ما دزفول که یک شهر نظامی و دارای دو پایگاه نیروی هوایی و پادگان نیروی زمینی ارتش بود و تا آن زمان هیچکس جرأت بردن نام شاه را نداشت دیدن همافران در جمع مردم که همه شعار می دادند ارتش فدای ملت ملت فدای ارتش و برای حفظ قرآن شاه ترا می کشیم همه به وجد آمده بودند و شاه که اوضاع را اینچنین دید به بهانه کسالت با خانواده و با پول و جواهرات فراوان کشور را ترک کرد و مزدوران شاه با سر کوب و کشتار مردم می خواستن اوضاع را کنترل کنند و فرودگاهها را بستند که امام به کشور نتواند بیاید ولی مردم شهید داده با کمک ارتشیان مؤمن به لطف خداوند متعال توانستند در مقابل زورگویان پیروز شوند و زمانی که امام از پاریس به ایران تشریف آوردند ما با حسرت آمدن امام را از تلویزیون نگاه می کردیم و در دل آرزو میکردم ای کاش میشد پرواز کنم ودر میدان آزادی در بین جمعیت باشم و الان بعد از 44 سال هنوز با یاد خاطرات اون موقع اشکهایم سرازیر می شود و آرزو می کنم که هر چه زودتر این پرچم که با خون شهدا وخون دل رهبر معظم انقلاب و مردم صبور به این مرحله رسیده به زودی به دست امام زمان برسد نمونه از آثار ارسالی پویش ❤️ ✅کانال خبرگزاری بسیج (سجادیون)👇 ✅@sajjadion
❤️ جایی برای مراسم رفته بودیم. آخر مراسم خانم مسنی بدون اینکه من ازشون بخوام شروع کردن به خاطره گفتن از روزای اوایل انقلاب، انگار یه حسی بهش گفته بود من دوست دارم خاطرات اون روزا رو بدونم. گفتن : روزها قشنگی بود همه هدف داشتیم و یقین داشتیم که به آن هدف والا میرسیم . گفتم :شما خانم ها اون زمان چه می‌کردید؟ گفت: مثل الان که راهپیمایی میرید ایام مختلف، ما هر روز راهپیمایی بودیم شعار می‌دادیم. گفت خیلی خون ها ریخته شده خیلی😔 ، جوون های مردم مثل برگ گل ریخته میشدن و شهید می‌شدن.🌹 گفت من و خواهرم به همراه همسرانمون دنبال پسر یکی از اقوام می‌گشتیم که کسی ازش خبر نداشت . توی بیمارستان ها😔 توی سردخانه ها 😔 یه جا فضای بزرگی بود و کلی شهید اونجا بودن وارد که شدیم وحشت منو برداشت دیدم یک جوون چشمانش باز بود، داد زدم اون زنده است صورت آرومی داشت ،اما غافل از اینکه اون اصلا فرصت نکرده بود چشمانش رو قبل شهادت ببنده.😭 خلاصه که خیلی گشتیم تا اون جوون فامیل رو زنده پیدا کردیم اما گلوله از بغل پیشانی او خورده بود و از پشت چشمانش از طرف دیگر پیشانی بیرون آمده بود و همین باعث شده بود جفت چشمانش از جا درآمده و آن جوان برای همیشه کور شده بود.😭 گفت: دخترم این انقلاب الکی به دست نیومده قدرشو باید دونست. قدر ایران🇮🇷 رو بدونید. اعتقاد قلبی داشت که این انقلاب به ظهور حضرت مهدی (عج) می‌رسد.🤲🤲🤲🤲 نمونه از آثار ارسالی پویش ❤️ ✅کانال خبرگزاری بسیج (سجادیون)👇 ✅@sajjadion
⚘یک خاطره⚘ سال۵۷ بود... دردبستان شاهنده منطقه دوم دریایی بوشهردرس می خواندم...کلاس اول بودم ومدرسه مختلط... خوب یادمه نماینده کلاس بودم ومعلم منوفرستاده بوددفترخانم مدیرمون برای یه کاری که یهودیدم عموی خدابیامرزم روجلوی دردفترنگه داشتندومیگن زنگ بزنیدپدرش بیاد...باخودم گفتم:آقابزرگ که نمیتونه ازشهرستان بیادپس حتمابابای خدابیامرزم بایدازپادگان بیاد🤔😮 اونافکرمیکردن عمواحمدم،داداشمه 😎 گریه ام گرفت😭هنوزصدای فریادخانم مدیرمون که بلوز ودامن پوشیده بودرو یادمه😲دیوانه وارفریادمی زد:کرمی این چه کاری بود؟ به شاهنشاه توهین شده و...... می ترسیدم که چه بلایی میخوان سرش بیارن امابه روی خودم نیاوردم! خلاصه زنگ زدن یه تعدادازنظامی هاوازهمه مهم تر،پدرم اومدن... حدس بزنیدچی شده بود؟!🤔 بله عمواحمدکه دوسه سالی ازمن بزرگتربودوچندوقتی بامازندگی می کرد،رفته بودآب بخوره وشیطونیش گل کرده بودومیله پرچم وسط حیاط مدرسه رو شل کرده بودوپرچم شیروخورشیدروی زمین افتاده بود...وحالابایدطی مراسمی باحضورتعدادی ازنظامی ها پرچم برافراشته می شد... خلاصه باحضورکادرمدرسه ودانش آموزان ونواختن مارش نظامی وکلی تشریفات پرچم بالارفت وخانم مدیربه عموم گفت: که بایدزانوبزنی وجملاتی راخطاب به شاه بگویی وعذرخواهی کنی... عموی بازیگوش تو چشمای پدرم نگاه میکرد🙄 به خاطرتهدیدهای خانم مدیرزانوبزنه وقربون وصدقه شاه بره یازیر بارحرف زور نره... چشم غره پدرم نشان ازنپذیرفتن زوربودوظاهرا،تنبیه عمواحمدبود😮 خلاصه عموزانو نزد...وخانم مدیرزانوزد🙃 دلم خنک شدوعمواحمدهم ظهردرآغوش پرمهربرادرقرارگرفت😍ومتوجه شدکه به پرچم کشورعزیزمون ایران احترام بذاره ولی زیربارحرف زورنره😉 آری وطنم! هرکجا وهمیشه جات اینجاست❤ نمونه از آثار ارسالی پویش ❤️ ✅کانال خبرگزاری بسیج (سجادیون)👇 ✅@sajjadion
داوری و اعلام نفرات برتر در پویش ❤️ ✅کانال خبرگزاری بسیج (سجادیون)👇 ✅@sajjadion