eitaa logo
خبرگزاری بسیج غرب کرج
2هزار دنبال‌کننده
22.7هزار عکس
4.2هزار ویدیو
78 فایل
روابط عمومی ناحیه مقاومت بسیج امام سجاد (علیه السلام) خبرنگار افتخاری ما باشید اخبار خود را به آیدی زیر ارسال نمایید @S_Bahrami220
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◾انا لله و انا الیه راجعون استاد فاطمی نیا به ملکوت اعلی پیوست🖤 ▪️مرگ عالم مصیبتی جبران ناپذیر و رخنه ای بسته ناشدنی است. او ستاره ای است که غروب می کند. و مرگ یک قبیله آسان تر از مرگ یک عالم است‌. 🔘 لطفا برای استاد فاطمی نیا فاتحه ای قرائت بفرمایید🙏 @be_vaghte_del313
هدایت شده از خبرگزاری بسیج البرز
فرزند مکتب فاطمی آیت الله فاطمی نیا به  کانال خبرگزاری بسیج در استان البرز بپیوندید🔻🌐 @basijalborz_irankochak
12.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۲۵ اردیبهشت۱۴٠۱ مکان : پایگاه فاطمیه مسجد حضرت ابوالفضل علیها سلام : اجرای طرح خدمت مومنانه ☑️کمک های مومنانه (فطریه) مبلغ دو میلیون و شش صد هزارتومان پول نقد میان چهارده خانواده نیازمند توزیع شد که بسته های توزیع شده شامل مرغ ، روغن، قند، تن ماهی، برنج و وجه نقد می شود ☑️سرکشی و بازدید از وضعیت و شرایط زندگی افراد نیازمند ۲۱۴_حضرت رقیه_علیها_سلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در آن زمان فَضایِ مَجازی به آن صورت مطرح نبود و مجلات و روزنامه ها ابزار دست دشمن بود. علی و دوستانش با قلم زدن در نشریه های شلمچه، جبهه، دوکوهه و هفته نامه یالثارات الحسین(ع) در این عرصه هم فعالیت کردند. بعد از نماز جمعه رو به روی مصلی می ایستاد. داد می زد و نشریه"شلمچه" را توزیع می کرد. برای همین در میان بچه های کرج به "علی شلمچه معروف شده بود... ✍ النازرحمت نژاد به  کانال خبرگزاری بسیج در استان البرز بپیوندید🔻🌐 @basijalborz_irankochak
ـ سلام بر حماسہ‌سازان همیشه جاویدِ روحانیت کھ رساله علمیه و عملیہ خود را بھ دم شهادت و مرکب خون نوشتند و بر منبر هدایت و وَعظ و خطابہ‌‌ٔ ناس از شمع حیاتشان، گوهر شب چراغ ساخته‌اند. • خمینۍکبیر [رھ] ــ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ به  کانال خبرگزاری بسیج در استان البرز بپیوندید🔻🌐 @basijalborz_irankochak
مهدی مظاهری دوست و داماد خانواده شهید روحانی مدافع حرم علی تمام زاده در گفتگو با خبرنگار : دوست داشتم تو همه چی، اخلاقی، اعتقادی، رفتاری، حتی لباس پوشیدن و نماز خوندن مثل علی بشوم. این فقط خواسته ی من نبود. منطقه اسلام آباد خیلی از هم سن و سال های من علی را به عنوان کسی که اخلاق خوبی دارد دوستش داشتند. علی به ما ارزش قائل می شد. ما را تحویل می گرفت. بزرگمان می کرد.  تمام هفته را صبر می کردیم تا آن یک روزی که علی به مسجد می آید برسد و علی را ببینیم. اصلا دلیلِ باز شدنِ پایم به مسجد ولیعصر(عج) کرج، و بعد، گروه مقاومت شهید کلاهدوز همین رفتار شاد علی آقا و برخوردهایش بود. یک بچه ده ساله که تا پایش را می گذارد تو مسجد، همین علی آقا صدایش می کند:"آقامهدی، بدو که آبدار خونه منتظرته" انگار می دانست که وقتی قندانِ پلاستیکیِ قرمزِ آبدارخانه را برمی دارم و پر از قند می کنم تت پشت سر تقسیم کننده ی چای راه بیفتم وسط مردم، کیف دنیا را می کنم... ✍ النازرحمت نژاد به  کانال خبرگزاری بسیج در استان البرز بپیوندید🔻🌐 @basijalborz_irankochak
خواهر شهید روحانی مدافع حرم علی تمام زاده در گفتگو با خبرنگار : حواسش به همه چیز ما بود. سر سفره که می خواستیم غذا بخوریم از تک تکمون می پُرسید: بسم الله گفتین؟ گاهی می گفتیم بله گفتیم. گاهی هم می گفتیم نه یادمون رفت. علی می خندید می گفت: چه طور غذا خوردن یادتون نمی ره؟ بسم الله گفتن یادتون می ره؟ بسم الله بگید بعد غذا بخورید ... ✍ النازرحمت‌نژاد به  کانال خبرگزاری بسیج در استان البرز بپیوندید🔻🌐 @basijalborz_irankochak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زیتون خواهر شهید علی تمام زاده در گفتگو با خبرنگار : بهشون بی سیم می زنن می گن: منطقه حلب، باغ مثلثی زیتون پاک سازی کنید. داعشی ها هم مستقر بودن. تا علی و هم رزمانش وارد می شن حمله می کنن. بچه ها عقب نشینی می کنن. شب رو هم در همین باغ می مونن. علی باصدای بلند اذان و اقامه می گه. نماز صبح هم به امامت علی می خونن. فرمانده عملیات و یه سری از بچه ها شهید شده بودن که علی می ره بیارتشون عقب. اولی رو می یاره عقب‌. دومی رو که می ره بیاره تیر می زنن بهش‌. از پهلو می زنن. چون باغ محاصره شده بود یک روز اجساد می مونه باغ. به دلیل اصابت گلوله به پهلو علی و خونریزی به شهادت می رسه. مرتضی عطایی بعد شهادت می یاد بالا سر علی و اظهار ناراحتی می کنه که سردار سلیمانی از پشت بی سیم بهش دلداری می ده. ✍ النازرحمت نژاد به  کانال خبرگزاری بسیج در استان البرز بپیوندید🔻🌐 @basijalborz_irankochak
خواهرشهیدمدافع حرم علی تمام زاده در گفتگو با خبرنگار : رفتن یک روحانی غیر نظامی به سوریه خیلی سخت بود. به علی می گفتیم: در کشور خودمان خیلی کارها هست که می توانی انجام بدهی. ولی علی اولویت را سوریه می دید. تصمیم گرفت با هویت جَعلی به سوریه برود. شبِ چهارشنبه، از مجلس سخنرانی بیت الشهدای فهمیده برمی گشت کهریزک خانه اش. میدان شاه عباسی بیش از نیم ساعت منتظر ماشین می ماند. ماشین پیکانی می ایستد. علی سوار می شود. در مسیر با راننده مشغول  صحبت می شود. از لهجه راننده متوجه می شود که افغانستانی است. اسم راننده را می پرسد و می گوید بسم الله هستم. علی صحبت را ادامه می دهد، خب چند سال است ایرانی؟ کجاها زندگی کردی؟ همش کهریزک بودی؟ بسم الله می گوید: شیعه ام. سه سال است ایرانم. جاهای زیادی بودم. شیراز. اصفهان. سبزوار. سوریه. علی خوشحال می شود از اینکه بالاخره یکی را پیدا کرده است  تا بتواند به سوریه برود، تا می آید بپرسد چه طور سوریه رفتی بسم الله با همان لهجه افغاستانی می گوید: با گروپَ فاطَمیون. آنجا یگان تا آدم هست از ایران. برایِ شما که آسان می مانَه. علی می گوید: نه آسان نیست. اونا که سوریه ان نظامی ان من نظامی نیستم. خیلی دعا کردم. توسل کردم آخرین باز همین امروز صبح. اما قسمت نمی شود. بسم الله می گوید: انگار خیلی مشتاقی برای رفتن. خدا رو شکر کن منو سر راهت قرار داده. تو را می فرستم سوریه. یک شماره تلفن می دهم. شماره تلفن برادرم هست.در جنگ سوریه بوده. با همون گروهِ اولِ فاطمیون رفته. الآن آمده مرخصی می توانی با کارتِ نصیر بروی. علی می گوید: آخه چه طور؟ مگر می شود با کارت یکی دیگه رفت؟ هرچه قدر هم  پول بخواهد من می دهم. بسم الله می گوید: بله می شود. برادرم درست می کند. اما پولکی نیست نصیر. موقع خداحافظی شماره نصیر، برادرش را می دهد و می گوید: خانه اش اسلام شهر است. علی می گوید: فردا باهم برویم. نصیر که علی و بسم الله را می بیند می گوید: برادرم اشتباه کرده. من نمی توانم تو را به سوریه ببرم. نمی توانم کارتم را بدهم. خودم می خواهم بروم سوریه. اصلا کجای ما شبیه به هم است که تو بخواهی جای من بروی سوریه؟ شما چه جور روحانی ای هستی؟ اگر بفهمند بَد می شود. علی اصرار می کند که نگران نباش. همه چی بامن. تو فقط قبول کن با کارتت بروم سوریه. حیفِ دَستِ خالی از خانه شما بیرون بروم. چند روزی طول کشید تا نصیر قبول کرد علی با کارت و پاسپورتش به سوریه برود. علی شروع کرد به کار کردنِ زبان و لهجه یِ افغانستانی. حتی گاهی در مکالمات روزانه اش با همسر و دخترش، دوستانش با زبان و لهجه افغانستانی صحبت می کرد. نمی خواست کسی چیزی بفهمد. چند باری هم به همسرش گفته بود کهریزک مهاجر افغانستانی زیاد است بَد نیست گاهی با زبانِ خودشان برایشان نوحه بخوانم. علی بالاخره نیتش را آشکار کرد. چون رضایت همسرش زهرا خانم برایش مهم بود. زهرا خانم و مادر و خواهران، مخالف بودند علی با هویت جعلی به سوریه برود. می ترسیدند لو برود و برایش در ایران بد بشود. علی می گفت: شلوغش نکنید. از کجا معلوم بپذیرند و حالا کو تا بروم؟ اگر بروم خودم را به مسئولین نشان می دهم تا بفهمند در کارهای فرهنگی و تبلیغی تبحر دارم تانخوام برم تو کارهای جنگی. نگران نباشید. زهرا خانم می گفت: این علی آقا، تا حالا هر کاری خواسته کرده و هیچ چیز هم مانعش نشده... ✍ النازرحمت‌نژاد به  کانال خبرگزاری بسیج در استان البرز بپیوندید🔻🌐 @basijalborz_irankochak
مهدی مظاهری دوست و داماد خانواده شهید علی تمام زاده در گفتگو با خبرنگار : ابوحامد به علی گفته بود نگران نباش، دارم کارهایت را درست می کنم تا برگردی سوریه. سه روز بعد از زدن این حرف ابوحامد شهید شد. علی و دوستانش برای تشییع رفتند مشهد. یک ویژه نامه هم شهدای تیپ فاطمیون با نام مطیعون هم چاپ کرده بود که در همان مراسم تشییع پخش کرد. از منزل ابوحامد می خواست برود راه آهن، برگردد کرج تا برود دیدار سیدابراهیم(شهیدصدرزاده) چون شنیده بود مجروح شده و ایران است. علی و دوستانش با سه نفر از مسئولین سپاه که یکی شان حاج علوی، از مسئولین میدانی سوریه بود رو به رو می شوند. حاج علوی تا با علی آشنا می شوند می گویند: ایشان همان شخصی نیستن که از سوریه توسط بچه های حفاظت برگردانده شدند؟ علی می خندد و می گوید: این را هم اضافه کنید که به عنوان جاسوس! حاج علوی می گوید: حاج آقا استغفرالله این حرف ها چیه. تو این چند روز دست کم از ده نفر سراغ شما را گرفتم. نه آدرسی داشتند نه شماره تلفنی. علی ادامه می ده می گه: حالا که حاضرم در محضرتون. ادامه یِ مجازاتِ اخراج ما  در میونه؟ یا باید خسارتی چیزی تقدیم کنم؟ حاج علوی می گه: نمی دونم چی بگم. همه چی دست به دست هم داده تا من شما رو  جلو در خونه ابوحامد ببینم. ابوحامد همه ی کارهای اعزام شما رو انجام داده و می تونید برگردید سوریه. همین فردا می تونید به کارگزینی مراجعه کنید تا کارهای اولیه اعزامتون انجام بشه. علی سه بار بلند گفت: یا حسین. بعد یاد ظهر افتاد که سر مزار ابوحامد با گریه گفته بود: حاجی جان، بدقولی از شما دوره. مگه خودت نگفتی به زودی برت می گردونم سوریه؟ چی شد پس؟ کجا رفت اون قراری که باهم داشتیم؟ ابوحامد، باتوام، عزیزدلم! فدای مهربونی هات... ✍ الناز رحمت نژاد به  کانال خبرگزاری بسیج در استان البرز بپیوندید🔻🌐 @basijalborz_irankochak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
علی آقایِ تَمام زاده در تَمامِ جَلَساتِ مصاحبه، گفتگو و ضبط با خانواده، دوستان و همرزمانتان راجع به شما یک جمله مشترک شنیدم! اینکه زندگی شما مصداقِ آیه یِ مبارکه "اشداء علی الکفار و رحماء بینهم" بوده ... ✍ الناز رحمت نژاد به  کانال خبرگزاری بسیج در استان البرز بپیوندید🔻🌐 @basijalborz_irankochak