آموزش چگونه است؟
عالی، سنسی به هیچ چیز هیچ اشاره ای نکرد؟
این همان چیزی است که من پس از بازدید از یک باشگاه کاراته در اوکیناوای ژاپن به دوستم پاسخ گفتم.
اگر یک سنسی ژاپنی از تکنیک های شما انتقاد نکند این نشانه بدی است. این بدان معناست که شما آماده نیستید که پیشرفت کنید و به مرحله بالاتر بروید.
من فکر می کردم که این یک نشانه خوب است و بدین معناست که کار خود را درست انجام می دهم.
علی رغم اینکه من چند ماه در دانشگاه اوکیناوا مشغول تحصیل و یادگیری بودم اما هنوز نتوانسته ام نگرش شرقی را به درستی درک کنم.
در ادامه این مقاله از سایت ژیار آنلاین به بررسی 3 تفاوت بین نگرش شرقی و غربی در مورد کاراته می پردازیم.
فرآیندگرا در برابر هدف گرا
در غرب ما بر روی رسیدن به هدف تمرکز می کنیم. هیچ چیز آن اشتباه نیست و من خودم اهداف فوق العاده ای دارم.
اما در شرق اینگونه نیست، بلکه در مورد سفر است، در مورد نائل شدن نه رسیدن.
- معنی: برای گرفتن کمربند سیاه تقریبا به همان اندازه مهم نیست و یا پیروزی در مسابقات قهرمانی تقریبا به اندازه قهرمانی مهم نیست.
به همین دلیل هنرهای رزمی شرقی دارای پسوند "do" می باشند (مانند جودو ، کندو ، ایکیدو ، کاراته دو و ...) که معنای واقعی آن "مسیر" یا "راه" می باشد. البته این یک مسیر واقعی نیست بلکه یک مسیر روحانی است.
یک سفر ثابت از کشف خود
یادگیری با پرسش در برابر یادگیری با عمل
در غرب، ما دوست داریم سوالاتی بپرسیم.
اغلب ما پاسخ را می خواهیم قبل از اینکه حتی سوال را بپرسیم.
اما در شرق این روند کاملا متضاد است.
بطور معمول، یک رزمی کار غربی می خواهد قبل از انجام تمرین چیزهایی مانند "چه چیزی؟ چرا؟ و چگونه" را بداند. اما رزمی کار شرقی تشویق می شود که پاسخ ها را با تمرین کردن بیابد.
نقش یک سنسی در واقع پاسخ به سوالات نیست، بلکه کمک به کشف خود است.
یادگیری در شرق از طریق عمل انجام می شود.
احساس حرکتی در تمرین (در مقایسه با تعقیب فکری سوالات) منجر به پاسخی می شود که جسم به صورت فیزیکی آن را درک می کند. یک سنسی می تواند به معنای واقعی کلمه شما را به تمرین یک روش برای ساعت ها مشغول کند، قبل از اینکه در نهایت آن را دریافت کنید.
به همین دلیل سطح فنی در شرق بسیار زیاد است.
سرمایه داری در برابر فرهنگ
در نهایت، بیایید درباره پول با هم صحبت کنیم.
در شرق یک باشگاه مانند یک شرکت اداره نمی شود، چرا؟ دلیل آن این است که هنرهای رزمی بخشی از هویت فرهنگی آنهاست و یک فلسفه زندگی می باشد.
اما در غرب، بسیاری از مردم کاراته را مانند هر سرویس و یا محصولی دیگر عرضه می کنند. آنها هنرجویان خود را مشتری های خود می دانند. آنها چشم اندازی را به بازدید کنندگان باشگاه نشان می دهند. آنها خود را مدیر شرکت می نامند. همچنین آنها کمربند را تحویل نمی دهند بلکه آن را می فروشند. آنها قراردادهای اجرایی دارند.
اما در شرق این مفهوم عجیب است، به همین دلیل است که سنسی یک کار جانبی دارد (به عنوان مثال راننده تاکسی، آشپز و یا معلم است) زیرا ایده کسب درآمد از تخصص خود در کاراته را غیر قابل تصور می دانند. از نظر آنها این یک راه زندگی است نه یک کسب و کار.
بنابراین
شما مشغول یادگیری کاراته شرقی هستید یا غربی؟
به نظر من ترکیبی از این دو بهترین گذینه است.
در اینجا به شما می گویم که چگونه؟
- تنظیم اهداف بر اساس کاری که انجام می دهید به جای دستیابی به آن. برای مثال: من می خواهم مهارت کاراته خود را در یک مبارزه با MMA امتحان کنم ("نه، من می خواهم یک مبارزه MMA را ببرم"). این به شما این امکان را می دهد که انگیزه خود را حفظ کنید، اهداف جاه طلبانه داشته باشید و از سفر خود لذت ببرید.
- به صورت عمیق تمرین کنید، این به شما این امکان را می هد تا تکنیک ها، الگوهای حرکت و روش های آموزشی را که به تناسب شما برای یک فرد مناسب است کشف کنید.
- همیشه اهداف را پیش از سود اولویت بندی کنید. خوب است که پول بپردازید، سنسی شما نیز به غذا نیاز دارد. اما این کار را به درستی انجام دهید.
تو نیز برای قویتر شدن و خدمت به دیگران ما را ترک کن . اویاما باریدیگر به دنیای پر رمز و راز هنر های
رزمی برگشت و خود ایشان بیان می کردند پس ازگذشت یک سال , در حالی که حتی یک تکنیک هم
نزده بودم احساس می کردم قویتر شده ام وتسلط بیشتری در اجرای فنون دارم اویاما به یک کشتارگاه
گاه رفت و در آنجا ادعا کردمن می توانم با یک مشت خود , گاو را بکشم . آنها تعجب کردند ولی برای
ارضای حسکنجکاوی این مسئله را قبول کردند و به اویاما اجازه دادند تا این تمرین را انجامدهد . اویاما
روبروی یک گاو نر ایستاد و یک مشت قوی به قسمت میانی سر گاو زد و گاو پس از خونریزی مغزی از پا
افتاد و از همانجا بود که اویاما به نمایش خارق العاده خود یعنی مبارزه کردن با گاوهای نر وحشی
پرداخت , به مکانهای مختلف جهان سفر کرد و نمایش داد . در طول زندگی خود با 51 گاو وحشی مبارزه
کرد
وی برای به نظم در آوردن سبک خود بسیار تلاش کرد از جمله مبارزه کردن با افراد قوی دنیا که این نیز
یکی از کارهای عجیب وی بود که خود ایشان به نقاط دور دست دنیا سفرمی کرد تا فرد قوی را برای
مبارزه پیدا کند یکی از سفر های ایشان به تایلند ومبارزه کردن با کبری سیاه بود . داستان از این قرار
استاد اویاما برای مبارزه با قویترین مرد تایلند که قهرمان جهان هم شده بود ( در رشته موای تای ) به
آنجا سفر کرد . در سفر به تایلند با مترجم خود به روستایی که محل زندگی کبری سیاه بود رسیدند . یک
روز قبل از اجرای مبارزه وی با اویاما , مترجم اویاما را برای گردش به رودخانه ده می برد . به رودخانه که
می رسند اویاما به صحنهای بر می خورد که برایش تعجب آور بود وی پسر بچه ای را دید که میان آب
است و دستهای خود را روی هم قرار داده و در این حالت به داخل آب نگاه می کند . دخترکی هم آن
طرف رودخانه به برادر خود نگاه می کند انگار که هر دو نفر منتظر اتفاقی هستند اویاما ازمترجم خود
پرسید که آنها در حال انجام دادن چه کاری هستند ؟ در پاسخ مترجم گفت : صبر کن تا خودت ببینی !
پس از چند لحظه پسرک آب جلوی پای خود را به کمک پای راستخود در حال دورانی به شکل یک گرد آب
در آورد و ماهی را که میان این گرداب به بالاآمده بود توسط دستانش گرفت و برای خواهرش پرتاب کرد .
اویاما گفت : اوه ! عجب عکسالعمل سریع و چه پاهای پر قدرتی . به دنبال کشف این قدرت بود . مقداری
که جلوتررفتند دیدند که خانه های مردم ده بالای درخت ساخته شده و مردم هم به خاطر این مسئلهو
برای اینکه هر روز می بایست چندین بار از این درختان بالا و پائین بروند دارایپاهای قوي و سریعی
هستند , بالاخره روز مسابقه فرا رسیدهمه کبری سیاه را تشویق می کردند وی دارای جثه ای قوی و
کاملا عضلانی بود . اویاماهم مصمم و با اطمینان کامل به میدان مبارزه نزدیک شد تا اینکه مبارزه شروع
شد وتکنیکهایی با احتیاط کامل از هر دو مبارز رد و بدل می شد تکنیکهایی که نمایانگرشناخت حریفان از
همدیگر بود . کبری سیاه دارای پاهای قوی بود و استقرار وی که به ژاپنی داچی گفته میشود بسیار
فشرده بود . ضربات وی انفجاری و مهلک بود اویامابه مبارزه سختی دعوت شده بود از سوی دیگر هم
مردم شعار می دادند کاراته کار ژاپنی باید بمیرد .!کبری سیاه چند حمله فوق العاده سرعتی با گامهای
بلند داشت واویاما در یک لحظه و در تصمیمی قاطع به فکرش حرکتی خطور کرد که از یک پسر بچه
کوچک دیروز یاد گرفته بود بله اویاما مانند پسرک ماهی گیر پاهایش را دور زانوی کبری سیاه حلقه کرد و
باتمام قدرت خود وی را به سمت بالا پرتاب کرد و در این حرکت غافلگیرانه حریف به پشت نقش بر زمین
شد و به نفس نفس زدن تند افتاد اویاما دستش را گرفت و ازاو پوزش خواست و گفت این هنر را از بچه
ای که اهل همین ده است دیروز یاد گرفته ام وامیدوارم کار ساز بوده باشد . کبری سیاه احترام عمیقی
به اویاما کرد و ماجرا به خوشی تمام شد.
یکی دیگر از کارهای فوق العاده مرحوم اویاما شکستن سر بطری بود , وی بارها و بارها این کار را در
جاهای مختلف انجام داد . همچنین قادر بود سنگهای رودخانه را با دستان خالی خرد کند اما کاری که
ایشان درمبارزه با تعداد زیادی از مبارزان و جنگجویان قوی کرد بسیار جالب تر از مقام و لقب پدر
شکستن اجسام سخت است قبل از اویاما در تاریخ هنرهای رزمی یک کندوکار ( هنر رزمیکه توسط چوب
دستی , شمشیر) انجام می شود توانسته بود مبارزه 200 نفره را باموفقیت انجام دهد اما اویاما تصمیم
به مبارزه با 300 نفر از بهترین مبارزان که بیشتر آنها از شاگردان قوی اویاما که از قهرمانان جهان هم بودند
را می گیردفراخوانی می کند و در سه روز پیاپی در هر روز با 100 نفر مبارزه می کند در آخر بااینکه ایشان
آسیب دیده بودند باز اعلام آمادگی می کنند ولی دیگر کسی ابراز وجودنکرد اویاما در زندگی دچار تحولات
زیادی شده , سختیهای بسیاری را تحمل کرده وریاضتهای زیادی برای ارتقای این
هنر والا کشیده است
پس چنین نتایجی فقط و فقطبرازنده ایشان است و بس شاید برخی ها با خواندن این داستانها و
عجایبی که اویاما خلق کرده با خود بگویند در تعاریف از اویاما اغراق شده است اما این را باید بگویمهر
آنچیزی که تا الان نوشته ایم و خواهیم نوشت واقعیت دارد و در صورت تمایل میتوانید نوشته های معتبر
در مورد اویاما , خاطرات اویاما در مقاله های مختلف و حتیفیلمهای مستند این استاد بزرگ را مشاهده
کنید تا به این باور برسید که اویاما یکواقعیت در هنرهای رزمی بود که دیگر مستاق وی را نخواهیم
یافت .
کیوکوشین یعنی حقیقت نهایی و رسیدن به این مرحله مستلزم تمرینات کشنده روحی و جسمیاست ,
بگذارید از اسرار کاراته بگویم ! مرحوم اویاما می گوید : [ اگر شاگردانم درمورد اسرار کاراته از من سوال
نکنند من همه تجربیات عادی خود را در اختیارشان میگذارم .
کاراته در نگاه اول به یک سیستم مبارزاتی و شاید دفاعی شباهت دارد که خیلی ازمردم به شکلی
تفریحی یا کاربردی از آن بهره جسته اند اما عمق و ژرفای کاراته خیلیفراتر از آن چیزی است که ما می
بینیم و آن به اندازه درک هر شخص مجسم می شود . روزیاویاما در مورد حالات ذن ( تزکیه , مراقبه )
برای تعدادی از خارجیان ( غیر ژاپنی ها)سخنرانی می کرد و تصمیم داشت در مورد مباحث ماورائی ذن
صحبت کند همان لحظه یک نفرعجولانه سوال کرد ؟استاد ذن را درک نمی کنم و فکر می کنم فقط برای
شما ژاپنی ها قابل درک است . اویامالبخندی زد و گفت : این طور نیست بگذار بگویم چگونه وارد ذن
شوی شما حتی می توانیهنگام آشپزی کردن هم وارد ذن شوید فقط باید همان کاری را بکنید که در حال
انجام دادن آن هستید مثلا در کاراته ! شما تعدادی از تکنیکهای کارانه را با ذهنی مصمم , صادق
ومتمرکز انجام دهید اگر موفق شدید بدانید شما وارد مرحله ذن شده اید . البته اصل گفته شده مباحث
ریز دیگری هم دارد که در صورت تمایل شما عزیزان در مراحل بعدی برایشما خواهم گفت : بله این است
اسرار کاراته که به سادگی بیان می شود . اما برایرسیدن به مراحل اوج قدرت بایستی زحمات بسیار
زیادی را تحمل کرد . سختیهای روحی که گاهی اوقات بسیار سنگین تر از ضربات حریف است . حرفهایی
که می بایست در دل بماند وموانعی که برای عبور از آنها هیچ کس بجز خدا شما را یاری نمی کند حتی
نزدیکترین کسان شما را به حال خود وا می گذارند بعد از مدتی احساس می کنید کسی شما را درک
نمیکند مگر تنها کسانی که آن هم هر چند سال برای مدتی کوتاه به گونه ای گذرا به حال شما واقف
هستند و دیگر شما هستید و شما در میان همه دردها در این حالبایستی بهتقویت قوای درونی بپردازید
و از هیچ چیز نهراسید به خود بقبولانید که شما از دیگرانپیشی گرفته اید.
به احتمال زیاد کاراته کارانی را دیده اید که با لگد و مشت های شان چوب، آجر، سیمان و ... را که در جلوشان قرار داشته باشد می شکنند. شاید از خود پرسیده باشید که چرا این کاراته کارها آسیبی نمی بینند؟
ممکن است دیدن منظره ای که در آن رزمی کار با تمام نیرو و توانش آماده حرکت بوده و هدف را زیر نظر دارد نفس تان را بند بیاورد. یا مثلا اینکه یک آجر بر روی سینه دوستش قرار داشته و با یک فریاد کیایی این آجر ضخیم را بدون اینکه آسیبی به دوستش وارد کند می شکند. فردی که به عنوان حامل به کار رفته است آرام گرد و خاک را از روی سینه اش پاک میکند و دستهایش را با فروتنی به هم میبندد و در برابر افراد حاضر تعظیم می کند.
اما واقعیت این امر چیست و چه اتفاقی می افتد؟ آنتون باگادی که نایب قهرمان کاراته فرانسه در دوران 1997 بود. با شرکت در برنامههای سرگرم کنندهی تلویزیونی ومجالس نمایشی، در هر جا که هنر خود را در معرض نمایش میگذاشت پرده از رازها بر میداشت. وی بلند بالا و سبزه با لبخندی در گوشهی لب، نه شکل ظاهری نامعمولی داشت و نه بیننده را به یاد نیروهای شگفت انگیز میانداخت. ولی این عملیات را نتیجه تمرینهای طولانی ماهیچه، تمرکز فکری، و کاربرد شیوهای بسیار دقیق به نام «شیواری» است که در زبان ژاپنی به معنای عملیات شکستنی است می دانست. این تمرینات امکان اندازهگیری کارایی ضربات در کاراته، تکواندو، کونگفو، و دیگر هنرهای رزمی را میدهد.
مطمئنا یک رزمی کار که به تازگی وارد دنیای هنرهای رزمی شده است نمی تواند به این آسانی دست به کار شود و به شکست اجسام سخت بپردازد. دقت در انجام کار، سرعت عمل و توان ضربه تنها در سایه سال ها تمرین مداوم حاصل خواهد شد. حتی بهتر است که اول کمربند سیاه را گرفته و تجربه بدست آوردن آن را کسب کنید سپس به شکست اجسام سخت روی بیاورید. به نظر افراد باتجربه، همهی بخشهای بدن مانند پیشانی، پاشنه، کف پا، نوک پا، آرنج، استخوان ساق، پشت پا، و قسمت باریک دست برای شکستن مصالح مناسب است. این چیزی است که تصورش دشوار است. این که کسانی که با آرنج به زمین خوردهاند و کارشان به بیمارستان و گچ گرفتن آن کشیده است را به خاطر آورند و یا تنها فکر این که ضربهای روی استخوان ساق وارد شود، شخص معمولی را دچار ترس و بیم میکند.
چه معجزهای باعث میشود که این افراد که ظاهری همانند دیگران داشته و بدنشان از گوشت و خون تشکیل شده است در هنگام وارد آوردن ضربهی سختی به دیواره سفالی دستشان نمیشکند و یا هنگامی که سرشان را به آجر سیمانی میکوبند خون از آن سرازیر نمیشود؟ میگویند این کار به تمرکز بستگی دارد که نشان دهنده نیرویی جادویی و روحیهای فولادی است. آیا این خرد کنندگان آجر در چنان حالت خلسهای هستند که درد را احساس نمیکنند؟ در هر حال یک چیز قطعی است: کیایی، فریاد معروفی که کاراتهبازها میکشند، از روی درد نیست. این کلمه مرکب است از دو کلمهی «کی»، در زبان ژاپنی به معنای نیروی پر کنندهی جهان، و «آیی» به معنای برخورد. این کلمه در هنگام نفس کشیدن همراه با حرکت ادا میشود، همانند یک تنیسباز که هنگام ضربه زدن به توپ، نفس پرسروصدایی بر میآورد. چه کسی حرف از درد میزند وقتی آنتوان باگادی میگوید: هنگامی که کار شکستن پیروزمندانه است هیچ گونه دردی احساس نمیشود و حتی یک خراشیدگی هم پدید نمیآید. تمرکز قطعاً ضروری است ولی تنها برای تنظیم تنفس و محاسبهی خوبِ ضربه است. این به عبارتی دیگر، مراعات دقیق برخی اصول ابتدایی فیزیک است.
برای اینکه کار را شروع کنید فقط ضربه زدن به هر چیزی که در جلوتان باشد کافی نیست. هر ضربه زننده خوبی با تمرکز زیاد قسمتی از جسم را که می خواهد به آن ضربه بزند نگاه کرده و بر روی آن تمرکز می کند. ضربهی وارده به این محل حساس، حمله به نقطهی ضعف این مصالح است. انرژی آزاد شده در سطح جذب نشده بلکه به شکل موج ضربه ای نیرومندی در عمق جسم انتشار یافته و آن را به یکباره میشکند.
انرژی که برای شکستن جسمی لازم دارید بر اساس ضخامت، میزان خم شدگی جسم و سختی آن متفاوت است. برای مثال، تخته چوبی که ضخامت آن 2 سانتی متر باشد، 30 سانتی متر طول و 13 سانتی متر عرض داشته باشد نیازمند نیرویی به اندازه 500 نیوتون می باشد. در صورتی که بخواهید قطعه سیمانی را به همین اندازه بشکنید مقدار نیری مورد نیاز 3000 نیوتون خواهد بود. چنانچه ضربه با نوک انگشتان زده شود شدیدتر از ضربه با تمام دست است و علت آن هم به سادگی این است که هر چه نقطهی تماس کوچکتر باشد فشار وارده چند برابر میشود.
بعد از آنکه چند سال از مدت زمان شکستن هر جسمی توسط رزمی کار گذشت روحیه او بسیار افزایش یافته و علاقه بیشتری به افزایش میزان توانایی های خود پیدا خواهد کرد.