#حسين_جان
کاش #گندم محک ارزش فطریه نبود
یادم آمد گندم ری؛ روضه ات تکرار شد😭
……………………………………
@Karbala_1365
کجا رواست،
که از دستِ دوست هم بِکشد…؟
دلی که،
این همه از دستِ روزگار کشید ...!
“شهریار”
#برای_او…
@Karbala_1365
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🌹🕊
🕊 #شناسایی...
🍂🌴
🌴از ارتفاع ساندویچی
خط اصلی عراق بسته شده بود که باید تا آنجا را شناسایی می کردیم.
به تجربه شناسایی های قبل، برای کوتاه کردن مسیر در روز ، تا زیر ارتفاع ساندویچی میرفتیم. نماز مغرب و عشا را میخواندیم و شناسایی را ادامه میدادیم. اما هر بار به گشتیهای دشمن بر می خوریم که فعال تر از ما بودند، دور از چشم دشمن برمیگشتیم؛ زیرا کارمان رزم و درگیری نبود.
تیم #مصیب_مجیدی(شهید) هم شرایط مشابه من داشت. می رفتند و بر می گشتند. تا اینکه #محمدعلی_محمدی #علی_خوش_لفظ(جانبازشهید)و #محمدقربانی مسیر را تا پشت ساندویچی پا زدند.
آنها در حین عبور از میدان مین به تله انفجاری خورده بودند و عراقیها آمده بودند بالای سرشان و به محمد علی محمدی و محمد قربانی #تیرخلاص داده بودند.🕊🌹
آن شب علی خوش لفظ در حالی که همتیمیهایش را در میدان مین جا گذاشته بود، عقب آمد. آن آدم همیشه سر خوش و خندان و خونسرد ، کوه غم شده بود.
محمد علی محمدی یارغار و رفیق خلوتش بود و ناله های غریبانه او را داخل #میدان_مین شنیده بود و با درد و آه از لحظهای که عراقیها به هر کدام از آن دو نفر ۶ تیر زده بودند، می گفت.💔
🍂هنوز زیر آوار غم این حادثه بودیم که حادثه مشابهی اتفاق افتاد.
این بار #حاج_حسن_تاجوک فرمانده گردان مسلم بن عقیل، حاج رضا مستجیری و دوبلدی واحد #محمدعرب و #حسین_جعفریان به کمین دشمن خوردند.
مستجیری از دستشان فرار کرده بود، اما به محمد عرب و حسین جعفریان و حاج حسن تاجوک تیرخلاص زده بودند🕊🌹
علی آقا که از واحد رفته بود برگشت و همه ما را بسیج کرد که هر کدام از سمتی برویم تا شاید حاج رضا مستجیری را_ که از سرنوشتش بی خبر بودیم_ پیدا کنیم.
بعد از دو روز پیکر بی جان محمد عرب و حسین جعفریان را یافتیم آن طرف تر، #حاج_حسن_تاجوک افتاده بود. عراقی ها آخرین تیر را به سرش زده بودند اما جان داشت و هنوز نفس می کشید...✨
او را به عقب انتقال دادیم اما از حاج رضا مستجیری اثری نبود و باز هم ناکام و #دلشکسته به مقر واحد در مسیر #سومار به #میمک برگشتیم...
🍂…………
#حاج_حسن_تاجوک بعد از درمان به #جبهه بازگشت و عَلَم جهاد را تا جایگاه #فرماندهی تیپ به دوش کشید و سرانجام در آخرین ماه های جنگ در یکم تیرماه سال ۱۳۶۷ در جبهه #ماووت به #شهادت رسید.🕊🌹
آزاده سرافراز حاج رضا مستجیری هم بعد از تحمل هفت سال #اسارت در سال ۱۳۶۸ به آغوش وطن بازگشت.🕊
🌺راوی:
#جانبازحاج_کریم_مطهری
فرمانده #گردان_غواصی جعفرطیار(ع)همدان
📚منبع:
#کتاب_هفتادو_دومین_غواص
…❀
@Karbala_1365🌹
●➼┅═❧═┅┅───┄
#چهارم_خرداد #سالروز_مقاومت مردم دزفول برابر موشک باران عراق در جنگ تحمیلی است که موجب شد این روز،
روز ملی مقاومت و پایداری در تقویم رسمی کشور ثبت و #دزفول به عنوان #پایتخت_مقاومت ایران نامگذاری شود.
#روز_دزفول
#سالروز_مقاومت_وپایداری_مردم_دزفول_گرامیباد
شادی ارواح مطهر همه شهدای مقاومت دزفول #صلوات ❤
@Karbala_1365
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
اینم حال و هوای صحن انقلاب امـروز... #دلنوشته
هر گه که دل
به عشق دهی خوش دمی بود
در کار خیر
حاجت هیچ استخاره نیست
#حافظ
@Karbala_1365
شهید مدافع حرم مهندس " #حسین_حریری" ملقب به
* #قمر_فاطمیون* از فاتحان سرزمین شام ، جانشین قرارگاه امام رضا (ع) در فتح پالمیرا (تدمر) در بهار ۹۵ و فرمانده تخریب لشکر پیروز فاطمیون در فتح حلب پایتخت اقتصادی سوریه.
تحصیلات :
۱- کارشناس عمران،
۲-کار شناس فیزیک (مهندسی اتمی)
۳- دانشجوی ارشد حقوق ( گرایش حقوق بین الملل).
شغل : بازرس متروی مشهد که قبل از آخرین اعزام طی حکمی از طرف شهردار وقت مشهد به عنوان بازرس ویژه شهردار منصوب شد.
فعالیتهای اجتماعی :
۱- خادم افتخاری حرم مطهر رضوی (ع) ( بخش حفا و امنیت)
۲- خادم افتخاری عتبه حسینی (ع) در کربلای معلی
۳- ناظر شورای نگهبان
۴- عضو هیات امنای برخی از هیاتهای مذهبی شاخص مشهد مقدس
۵- رسیدگی به محرومین حاشیه شهر مشهد مقدس
در آبان ۶۸ در مشهد متولد شد
و در آبان ۹۵ در ایام اربعین حسینی در منطقه حلب به شهادت رسید و در روز اربعین در مشهد تشییع شد و مزار ایشان در بهشت امام رضا (ع) بلوک ۱۵ میباشد.
…❀
@Karbala_1365🌹
●➼┅═❧═┅┅───┄
#شهدای_حسینے
توسل به حضرت علی اصغر(ع)
✍شانزده ساله بود و از یک خانواده روحانی. اطلاعات مذهبی فراوانی داشت. بچه هااو را عارف کوچولو صدا میکردند.
در خط سوم، جایی که قبضه های خمپاره مستقر بودند. قرار داشتیم. میخواستم با او خداحافظی کنم. هر چه دنبالش گشتم نبود، عاقبت کنار رودخانه پیدایش کردم.
نشسته بود با خودش زمزمهای داشت و آهسته گریه میکرد. به شوخی گفتم: چیه؟ خلوت کردی، التماس دعا.
گفت: «روضه علی اصغر میخوانم» پرسیدم: «چرا علی اصغر گفت: من هم مثل علی اصغر به شهادت خواهم رسید. بعد اضافه کرد: اگر قول بدهی به کسی نگویی برایت تعریف خواهم کرد. گفتم: قول میدهم، ولی تو را که به خط نمیبرن، چطور شهید میشوی؟ گفت همینجا، کنار قبضه های خمپاره، سه روز دیگه، من به همراه برادران توکلی و عزیزی به کمک قبضه های خمپاره میرویم یک ناشناس با ماست. ناگهان گلولهای از آسمان میآید، من گلوله را میبینم. عزیزی و توکلی از ما جدا میشوند و گلوله کنار ما به زمین میخورد، ترکش بزرگی گلوی مرا میبرد، من و آن ناشناس شهید میشویم. و دقیقاً همان شد که گفته بود. #شهیدمحمدتقی_انزله
…❀
@Karbala_1365🌹
●➼┅═❧═┅┅───┄