eitaa logo
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
868 دنبال‌کننده
18هزار عکس
2.6هزار ویدیو
52 فایل
#تنهاڪانال‌شهدای‌ڪربلای۴🌾 دیر از آب💧 گرفتیـم تـورا ای ماهـی زیبا؛ امّا عجیـب عذابـی ڪہ ڪشیـدی تازه اسٺ #شهادت🌼 #شهادت🌼 #شهادت🌼 چه‌ڪلمه‌زیبایی... #غواص‌شهیدرضاعمادی و سلام‌بر ۱۷۵ غواص‌شهید #کپی‌ممنوع⛔ 🍃ادمیـن‌پاسخگو↓ @goomnaam_1366
مشاهده در ایتا
دانلود
دنیا را میخواهی نماز شب بخوان… آخرت را میخواهی نماز شب بخوان…🌷 °•°ʝoɨn↓ ∞ @He_Sin
#شهيدصديقـــۍ: ⇐‌عجيب‌تريݩ‌چيزےڪه‌من‌تابحال‌ديدم, اين‌بـــوده ⇐ڪه‌چرا‌بعضےهاآنقدر دير دلشان‌براے #امام‌زمان‌عج تنگـــ‌ ميشود.!!! ــــــــــــــ #آیت‌الله‌بهجت‌ره‌ فرمودن: اگردلتان‌براۍامام‌زمان‌(عج)تنگ‌شد،💔 بــه‌صفحات #قــرآن نگاه‌ڪنید.. ممنونیم ک همراهیمون میکنید💐 #التماس_دعای_فرج 🌿 #شبتون_مهدوی❤️
برای در خواب دیدنت به کدام پهلو باید خوابید؟ کدام وِرد را باید خواند؟ چگونه باید بود که از میانِ تمامِ نخواستنی‌ها یک توِ دلخواه به خواب بیایی؟ #شهیدرضاساکی 🍁 شهادت:عملیات #کربلای۴🌾💧 @Karbala_1365
ای توفروغ کوکبم، تیره مخواه چون شبم،، دل به هوای آتشت این همه دود میکند..❣🍂 #سردارشهیدحاج_مصطفی_طالبی🍁 @Karbala_1365
دلم ڪه برایت تنگ میشود دعوتت میڪنم به خیالم چای دم میڪنم مینشینم ڪنارت دو فنجان میریزم و تا سرد شود برایت ... یڪ دل سیر ، میمیرم !!! 🍁 گردان مسلم ابن عقیل شهرستان ملایر از لشکر ۳۲ انصارالحسین همدان 🍃🌹🍃 @Karbala_1365
وشآید قشنگترین‌جایِ‌عاشقی اونجائیه که‌بهت‌بگن تو‌دیونه‌شدی.. :) و من افتخار میکنم که دیوانه ی شهدایم…❤️ @Karbala_1365
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#پنجشنبه دلم "بهشتـی" را مے‌خواهد کہ ساکنانش "شهـدا" هستند گوشه ای کنارشان بنشینم و برای خود " فاتحه ای " بخوانم بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم الحمدلله ‌رب‌ العالمین... #پنجشنبه_های_دلتنگی
#الگو_برداری_از_شهدا ♦️ همیشه روی لبش لبخند بود نه از این بابت که مشکلی ندارد من خبر داشتم که او با کوهی از مشکلات دست و پنجه نرم می کرد... ♦️اما هادی مصداق واقعی همان حدیثی بود که می فرماید: مومن شادی هایش در چهره‌اش وحزن و اندوهش در درونش می باشد. ♦️اولین چیزی که از هادی در ذهن دوستان نقش بسته، چهره‌ای بود کـه با لبخند آراسته شده بود و رفاقت با او هیچ کس را خسته نمی کرد #شهید #محمدهادی_ذوالفقاری #شهید_مدافع_حرم
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
#الگو_برداری_از_شهدا ♦️ همیشه روی لبش لبخند بود نه از این بابت که مشکلی ندارد من خبر داشتم که او
زائرای زیارت مزار مطهر در نجف فراموش نشه...❣🏴 آدرس:وادی السلام ، بسمت کربلا ،سمت راست جاده صدمتر بالاتر از مزار آیت الله سیدعلی قاضی
❤️ شهید ، شهید می‌شود ما مُرده‌ها هم ، خواهیم مُرد ... هر آنطور که زندگی کنیم هم آنطور می‌رویم ...! شهیدانه زندگی کنیم ...! روز‌‌تون_شهدایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داشتم فکر می‌کردم پاییز هم فصل قشنگی است برایِ آمدنت ... چقدر مهرش به مهربانیِ شما می‌آید و بارانش به اشک‌هایِ من؛ وقتی یاد شما می‌افتم ... ▪️اللهم عجل لوليک الفرج ▫️بحق سيدتنا الزينب علیها السلام 🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
انگشت و انگشتر از شهیدی، همی یادم آمد؛ أعضاء المقطعات و گفتم: السلام علی المقطع الأعضاء 💔 برادر جان سلیمان زمانی چرا انگشت و انگشتر نداری ؟؟؟😭 📎 انگشتر تفحص شده در ماووت عراق
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
❤️ #عاشقانه_هایی_باشهدا❤️ ❤️ بعد از تو ، تا همیشه شب ها و روزها بی ماه و مهر
❤️ #عاشقانه_هایی_باشهدا❤️ #شهیدمجیداکبری #شهادت_کربلای۵ ❤️ خبر از "چشمِ" خودش داشت اگر، مى فهميد... "حال ِمن ، بعدِ نگاهِ تو سرودن دارد" 🍁❣ @Karbala_1365
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌸🌸 🌾 ها بوی نعنا می دهند🌾 (۳۲) 📝 ................ 🌾فکر کردم باز هم دارد سر به سرم می گذارد و داشت کفرم در می آمد که دیدم یک نفر ته ستون به شکل و شمایل علی آقا دارد می آید طرفم و یک نفر دیگر هم کنارش است که خیلی به حاج ستار می زند, همو که باید بعد از شکستن خط می آمد به کمک ما.🙂 علی گفت : حالا باورت شد باید همه چیز را بسپاری دست علی جانت؟😊 خندیدم و گفتم : کم مانده بود کله ات را بکنم , علی. برو خدا بهت رحم کرد.🙂 و رفتم پیشواز علی آقا و حاج ستار و گفتم : شما کجا , این جا کجا؟ خندیدند. می خواستند نگران نشان ندهند, بیشتر علی آقا. گفتم : طوری شده ؟ علی آقا آه کشید و نگاهی به آسمان کرد و خواست حرف بزند که آسمان شب مثل روز روشن شد. اولین بار بود که هواپیماهای عراقی داشتند منور خوشه ای می ریختند روی سرمان . چتری از نور های زرد و سفید مانده بود روی سرمان, علی آقا هنوز خیره بود به منورها و ریش زردو بلندش را با انگشت هاش شانه می زد و تسبیح دانه درشتش را چرخاند و گفت : نُچ. بی تاب گفتم : چی شده علی آقا؟ چرا دل نگرانی؟ گفت : ببین. منورها را نشان داد و گفت : خودت نمی توانی حدس بزنی؟ می توانستم , اما نمی خواستم فکرش را بکنم. علی آقا گفت : بچه ها شنود کرده اند. گفتم , با اینکه دلم نمی خواست : فهمیده اند؟😯 گفت : کار هم از کار گذشته.😔 لشکر نجف و المهدی زده اند به آب. لبش را دندان گرفت و گفت : با این منورها دارند سفره را می چینند برای مهمانی شان.😔 گفتم : یعنی ماهم....😯 🌸..... @Karbala_1365
🌸🌸🌸 🌾 ها بوی نعنا می دهند🌾 (۳۳) 📝 ................ 🌸 گفت : نمی شود تنهاشان گذاشت. باید طبق برنامه پیش برویم و گرنه قتل عامی می شود که ..... که حرفش را خورد و گفت : شما راه خودتان را بروید . خدارا هم.... صداش در صدای توپ ها و خمپاره ها گم شد و بعد سعی کرد بلندتر حرف بزند. گفت : یک کشتی سوخته نزدیک ساحل عراقی ها به گِل نشسته . سعی کنید از آن به جای شاخص استفاده کنید و خودتان را برسانید به ساحل . دست روی شانه ام گذاشت و گفت : اگر شما نزنید به خط , غواص های لشکر نجف و المهدی , قتل عام میشوند.😔 صدای ضدهوایی عذابم می داد که منعکس میشد روی آب و گوش را می آزرد. کریم هم آن جا بود وحدس می زد که چی شده و چی شنیده ام . برای یک لحظه حس کردم هر سه شان دارند وجعلنا می خوانند , آرام و در خود و با خدای خود , من هم خواندم. دیگر معطل نکردم . بلند شدم و پیشانی علی آقا و حاج ستار را بوسیدم و بچه ها را راهی کردم در آن دو کانالی که ختم میشد به آب اروند.💦 نیزار از کنارمان می گذشت و شلاق سرد باد می خورد تو صورت گِلی مان و تمام سعی اش را میکرد که بلرزاندمان و نمی توانست . تا جوراب غواصی ام رفت تو باتلاق لبِ آب, دراز کشیدم روی گِل و فین ها را محکم بستم به پاهام.👣 سر طنابی را هم سی و پنج غواص در امتدادش بودند بستم به دست چپم . بچه ها همین کار را کردند . کریم با دست اشاره کرد که ستون سی و پنج نفره او هم آماده است. رفتم تا گردن تو آب اروند و برگشتم به ته ستون نگاه کردم که علی آقا و داشتند بچه ها را یکی یکی می سپردند به دست آب.💦 به خدا گفتم : نمی دانم بچه هام را به غیر از تو بسپارم به دست کی...نا امیدمان نکن... توکل به خودت. و فین زدم..... .... 🌸..... @Karbala_1365