eitaa logo
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
1.1هزار دنبال‌کننده
19.7هزار عکس
3هزار ویدیو
53 فایل
#تنهاڪانال‌شهدای‌ڪربلای۴🌾 دیر از آب💧 گرفتیـم تـورا ای ماهـی زیبا؛ امّا عجیـب عذابـی ڪہ ڪشیـدی تازه اسٺ #شهادت🌼 #شهادت🌼 #شهادت🌼 چه‌ڪلمه‌زیبایی... #غواص‌شهیدرضاعمادی و سلام‌بر ۱۷۵ غواص‌شهید #کپی‌ممنوع⛔ 🍃ادمیـن‌پاسخگو↓ @goomnaam_1366
مشاهده در ایتا
دانلود
سالروز شهادت گرامی باد 🌹 حضرت آقا فرمودند: اگر ماجرای را کسی در کتابها میخواند احتمال میداد افسانه باشد ولی ما به دیدیم!!!
~🌿🕊 🍃آنکه فهمید چه لباسی به تن کرده! برای یکی از بچه‌ها توی دوره تربیت پاسداری نوشته بود: 🍃سلام برادر خیلی از بچه‌ها قدر این شب و روزها را نمی‌دانند و نمی‌دانند که این چه نعمتی است که نصیب‌شان شده و به تبع از آن استفاده مطلوب نمی‌برند. ان شاءالله که شما برادر بزرگوار کسی باشی که در (عج الله تعالی فرجه الشریف ) نقش داشته باشی. جزو کسانی باشی که آقا روی شما کشیده. کسی باشی که واقعا منتظر آقاست... 🌿
خدایا ❣ ابتداے صبـح که رزق بندگانت راتقسیم میکنے میشه رزق من امروز شهدایے باشه 💕 ⊰❀⊱ ۴ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
‌∞🌹∞ 🌹 شهیدی که قمقمه اش بعد ۱۲ سال آب گوارا داشت... 🔹در فکه کنار یکی از ارتفاعات، تعدادی پیدا شدند که یکی از آنها حالت جالبی داشت. او در حالی روی زمین افتاده بود که دو ی پلاستیکی آب در دستان استخوانی اش بود. یکی از قمقمه ها خورده و سوراخ شده بود. ولی قمقمه ی دیگر، و پر از آب بود. درِ قمقمه را که باز کردیم، با وجود این که حدود ۱۲ سال از شهادت این بسیجی می گذشت، آب آن بسیار گوارا و خنک مانده بود.. منبع :دلهای خدایی ⊰❀⊱ ۴ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
🌹آرزوی شهادت داشت. مادرش در تب و تاب خرید جهیزیه برای او بود، اما او در فکر و اندیشه دیگری بود. آخرین باری که تلفنی با خانواده صحبت کرد برایشان از گفت. مرور دفترچه و دستنوشته‌هایش او را مشتاق شهادت نشان می‌داد. 🌹در بانه او را به عنوان مربی آموزش اسلحه برای خواهران انتخاب کردند. چون استعداد و علاقه ویژه‌ای به مسائل نظامی داشت. صدیقه آنقدر فعالیت مذهبی و فرهنگی داشت که خار چشم منافقین شده بود تا جایی که منافقین او را تهدید به مرگ کردند و گفتند: 📛«اگر چه رفتار تو با ما خوب است، اما اگر تو به دست ما بیفتی، پوست بدنت را کنده و آن را با کاه پُر خواهیم کرد.» تاریخ شهادت: ۵۹/۵/۲۸
🌹از منطقه که آمد، پدرش را روزه دار دید و فهمید روزه ی نذری است که پدر برای سلامتی و بازگشت او گرفته است . التماس کرد، بابا! دیگه روزه نگیرین. 💔 تا وقتی شما روزه دار باشین، گلوله ی دشمن از بغل گوشم رد میشه و به من نمی خوره... 🥀 🔖راوی: مادر محترم‌ شهید