🌺 #شهیدان...
✨
شهيدان از نسل هابيل عشقند که از نعمه هاي مستانه آنها لطافت گل مي تراود.🌻
#شهيد خود شاهد و ناظر هميشه تاريخ بر قرون و دوره هاست.
و #شهادت تزريق زندگي دوباره بر پيکر نيمه جان اجتماع که با اين تزريق جانی دوباره ميگيرد.
🌱 شهدا زيباترين تابلوي صحنه شور و مردانگي را به تصوير کشيدند و با بال شهادت تا اوج حقيقت به #پرواز در آمدند، از #قفس تنگ دنيا آزاد شدند و در سراي باقی در حضور #دوست آرام شدند.
🍂آن روزها ايران حال و هواي ديگري داشت، فضايي متأثر از #جهاد، ايثار و شهادت، حديث دلدادگي جوانانی منجر به انواع سلاح های روز...
راستي تا کسی خود را #تهذيب نکرده باشد، چگونه ميتواند در #معرکه ابتلا و آزمايشی اينچنين بزرگ قرار گيرد، نفس سرکش از يک طرف ميل ماندن دارد و از آنطرف دل #بيقرار در آرزوي پرواز...🕊
صحبت از زندگی شخصيتی است که جان شيرين را در راه اطاعت و فرمانبري دوست، مخلصانه تقديم کرد. شايد به توان يک از هزار اوصاف ظاهري را بيان کرد اما چه ناگفته ها باقي خواهد ماند…
کدام کلک شکسته توان نوشتن حتی اوصافی ظاهری شهيـــد را دارد؟ چشمی برزخي ميخواهد تا دنيای ناگفته ها و ناشنيده ها و نديده هاي شهيد را به زبان خويش بازگو کند، زيرا در وادی عرفان ره صد ساله را شهيد يک شبه می پيمايد.
... و اما حالا بخوانیم از یک شهید👇
💥 #قسمت۱۸💥
📛قبل از خواندن حتما حتما #نیت کنید🌸
💙نکته: این پست کلیپ هست حتما گوش بدین😭
😔قرار بود صبح اعزام شود سوریه. شب قبلش با هم رفتیم #گلزار_شهدا.
تا بخواهیم برسیم گلزار ، توی ماشین فقط گریه میکردم و اشک میریختم. دیگر نفسم بالا نمی آمد.
بهم می گفت: "صبور باش زهرا. صبور باش خانم."
میگفتم: "نمیتونم محسن. نمیتونم."😭
به گلزار که رسیدیم، رفتیم سر مزار "علیرضا نوری" و "روح الله کافی زاده". بعد از مقداری محسن پاشد و رفت طرف سنگ شهدای #جاویدالاثر.
گفت: "میخوام ازشون اجازه رفتن بگیرم."❤️
دنبالش میرفتم و برای خودم #گریه میکردم و زار میزدم. برگشت.
بازویم را گرفت و گفت: "زهرا توروخدا گریه نکن. دارم میمیرم."😭
گفتم: "چیکار کنم محسن. ناآرومم. تو که نباشی انگار منم نیستم. انگار هیچ و پوچم. نمیتونم بهت بگم نرو. اما بگو با #عشقت چیکار کنم؟"
رفتیم خانه. تا رسیدیم کاغذ و خودکاری برداشت و رفت توی اتاق. بهم گفت: "میخوام #تنها باشم."
فهمیدم میخواهد #وصیت_نامه اش را بنویسد. مقداری بعد از اتاق آمد بیرون. نگاه کردم به #چشمانش. سرخ بود و پف کرده بود.
معلوم بود حسابی گریه کرده.❣
✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿
روز اعزام بود. موقع خداحافظی. به پدر و مادرش گفت: "نذر کرده بودم اگر دوباره قسمتم شد و رفتم سوریه پاتون رو ببوسم."😍
افتاد و پای #پدر و #مادر ش را بوسید. بعد هم خواهرهاش رو توی بغل گرفت و ازشان خداحافظی کرد. همه #گریه میکردند.😭
همه #بیقرار بودند. رو کرد بهشان و گفت: "یاد بی بی حضرت زینب علیها السلام کنید. یاد اسیریش.یاد غم ها و مصیبت هاش.اینجور آروم میشید. خداحافظ."
✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿
رفتیم #ترمینال برای بدرقه اش. پدر و مادرم بودند و مامان خودش و آبجی هاش. علی کوچولو هم که بغل من بود.
تک تک مان را بوسید و ازمان خداحافظی کرد.
پایش را که توی اتوبوس گذاشت، یک لحظه برگشت.
نگاهمان کرد و گفت: "جوانان #بنی_هاشم، #علی_اکبرتون داره می ره! "
همه زدیم زیر گریه. 😭😭😭
.
.
پ.ن: بنده حقیر رو هم از دعای خیرتون محروم نکنید..بشدت محتاج دعاتونم😭
💝یاعلی💝
@Karbala_1365
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
#حدیث_عاشقی 💔
🌺 ✨
✨
❤️ #تقدیم_به_مادران_شهدا به بهانه وفات #حضرت_ام_البنین (ع) و گرامی داشت #مقام_مادران_شهدا🌹
سلام به
بانویی ازجنس نور،
بانویی به آرامی دریا،
بانویی باعطر یاس،
بانویی به رنگ خدا…✨
با تو هستم ای مادر شهید، ای معراج گاه عِشق وایثار، باتوهستم؛ پرسشی دارم ازمحضر مبارکت!
آنگاه که فرزندت را با لباس رزم به مسلخگاه عاشقی می فرستادی ، چگونه ازهمه دارائی ات گذشتی ؟!
چگونه حاصل یک عمر زحمتت را در طبق #اخلاص گذاشتی و تقدیم هدف والای الهی ات کردی ؟!
این گذشت ازکجا می آید؟!
این ایثار سرچشمه اش کجاست؟!
#تو_مادر_بودی با هزاران آرزو برای جوان رعنایت ، آنگاه که خبر #شهادت فرزندت را آوردن و تو ماندی و یک دنیا ازخاطراتش، صبوری را از که به ارث بردی که خم به ابرو نیاوردی!؟
راز راضی شدن به یک خبر حتی به یک پلاک و سالها انتظار ماندنت درچیست؟!
چقدر دلم میخواهد بگویم ، نه فریاد بزنم که:
" ای مردم دنیا! ما به جای سند هایی که ننگش سالهاست دامن بی تربیتی نسل هایتان راگرفته است، سندهای پر افتخاری را داریم که دامنشان معراج گاه مردانی ازجنس #سلیمانی هاست.❣ ما برای تربیت نسل آینده مان، #مادران_شهدا را مُدرس تعلیم و ترییت مان می کنیم تا درس #ایثار، مقاومت و شهادت را به جایِ سازش و #مذاکره به فرزندانمان دیکته کنیم.🌷
ارسالی از:#بیقرار
ما از جنس سلیمانی هایم🌺
#انتقام_سخت✊
#مادران_شهدا💔
#کوچه_شهید🌷
@Karbala_1365