eitaa logo
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
915 دنبال‌کننده
18.4هزار عکس
2.7هزار ویدیو
52 فایل
#تنهاڪانال‌شهدای‌ڪربلای۴🌾 دیر از آب💧 گرفتیـم تـورا ای ماهـی زیبا؛ امّا عجیـب عذابـی ڪہ ڪشیـدی تازه اسٺ #شهادت🌼 #شهادت🌼 #شهادت🌼 چه‌ڪلمه‌زیبایی... #غواص‌شهیدرضاعمادی و سلام‌بر ۱۷۵ غواص‌شهید #کپی‌ممنوع⛔ 🍃ادمیـن‌پاسخگو↓ @goomnaam_1366
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از مسیر آرامش 💚
#بسم_رب_جهاد برای تو، برای #چشم‌هایت برای من، برای #دردهایم برای ما برای این همه #تنهایی ای کاش خدا کاری کند … [شاملو] #جهادی #شبتون_شهدایی 💠 " پیام شهید " @shahid
💜رمـــــان: در حوالـےعطــرِیــاس💜 . . تو راه برگشت همه ساکت بودن کسی حرفی نمیزد، انگار همه خسته بودن، منم که قلبم آشوب بود و همش فکر و سوالای عجیب غریب تو ذهنم بود، از یه طرف بحث سوریه و شهادت از طرفی بحث خاستگاری و جواب منفی و از اون طرف از دست دادن عطریاس برای همیشه! . . باز نماز صبح اول وقت اوج دلتنگی و بیقراریم رو نشون میداد! ، از خودم راضی نبودم از خودی که فقط وقتی به خداییش احتیاج داشتم نمازصبحم اول وقت بود روزای عادی تا پنج دقیقه مونده به قضا شدن بیدار میشدم تا نماز بخونم، اما تو این روزا تو تاریکی حتی قبل اذان صبح بیدار میشدم مثل روزهای دیگه بعد نماز رفتم حیاط کنار یاس هام، نمیدونم چرا حس میکردم این یاس ها دیگه مثل سابق عطری ندارند یا من دیگه حس نمیکنم، یاد عباس آتش به دلم انداخت مامان گفت که عموجواد اینا دوهفته بعد میان برای خاستگاری، و من باید تا اونموقع برای همیشه عطریاس رو فراموش میکردم ... . ٭٭٭٭٭ . سمیرا در حالیکه به من نزدیک می شد دست تکون داد، براش دستی تکون دادم و با لبخند استقبالش کردم -سلام دوست عزیزم لبخندی زد و گفت: سلام، خوبی؟! - آره خوبم تو چی؟ -منم عالی!! کوتاه خندیدم و به دستام خیره شدم، کمی خم شد و به صورتم نگاه کرد و گفت: چته باز؟ لبخند کمرنگی زدم و گفتم: هیچی! - اوف، خب پس چرا انقدر تو خودتی، الان من به جای تو بودم تو آسمونا تشریف داشتم، چند روز دیگه آقای یاس داره میاد خاستگاری، اونوقت تو اینجوری رفتی تو خودت!😏 آهی کشیدم و گغتم: آره باید خوشحال باشم بعد هم زمزمه وار گفتم: خوشحال! سمیرا خندید و گفت: خدا نکنه من عاشق شم وگرنه مثل تو خل و چل میشم لبخندی رو لبم نشست ولی خیلی زود محو شد، دیگه این درد و نمیشد به کسی گفت حتی سمیرا که رفیق بهترین روزای زندگیم بود، اصلا با گفتنش به سمیرا اونم ناراحت میکردم لااقل تنها کاری که میتونستم الان بکنم این بود که تظاهر کنم خوشحالم تا بقیه هم خوشحال باشن، شاید دردهایی تو این دنیا هست که فقط خودت باید بکشیشون😔 . . ادامه دارد.... 💌نویسنده: گل نرگــــس بامــــاهمـــراه باشــید🌹 ♥️•°‌‌‌‌|‌ⓙⓞⓘⓝ↓ @Karbala_1365
حتی اگر کسی نبود دستتان را بگیرد، . حتی با وحشت و همراه با اضطراب سقوطِ مجدد. نزدیک‌ترین افراد زندگی‌مان هم تا حدی نگران حال و احوال ما هستند؛ از زمانی که غیرقابل پیش‌بینی است، متوجه خواهید شد به طور بی‌رحمانه‌ای برای هیچکس، مطلقاً هیچ‌کس مهم نخواهید بود. قبل از اینکه دنیا سیلیِ این حقیقت ناخوشایند را با حرص و غیظ به صورت‌تان بنشاند، برای نبرد یک به بی‌نهایت با ناملایمات آماده شوید که کسی جز خودتان رفیقِ امین و امانی نخواهد بود