#خدایا
در آستانه حلول ماه مبارک #رمضان برایمان بنویس :
قلـــب بی گـناه ،
ذهن قرآنــــــــــــی
و فــــکر ربانــــــــــی
زبـــــان ذاکـــــــــــــــــر
و قلـــــــــب خاشــــــــــــــــع
و نفـــــس با اطمینـــــــــــــــــــان
روح بلـــــــــــــــــــــــند همـــــــــــــت
و توبه نصـــــــــوح از همـــــــــه گناهــــــــان
ونیــــــکیِ روزه هــــــــــایمان ونمـــــــــازهایـــــــمان
یَـارَبْ اگرمرگ مان دراین ماه فرارسید ماراشامل رحمت هایت بگردان
و اگر بعد از آن زنــــــده ماندیم مارا دائم درراه راست قــــــــــــــــرار بده
و هر لحظـــــــه ذکــــــــــرما برای توســــــــــت تا دوباره متـــــــــولد بشویم
#آمیـــــن یـــا رَبَّ العالمین
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
#شهیدسعیدچندانی جوان سنی که امام زمان علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها را ملاقات کرد و شیعه
سعید چندانی متولد 1360، در استان سیستان و بلوچستان و در منطقه سنی نشین بود که مذهب #سنّی حنفی داشت.
او در سن 13 سالگی، چند ماهی در حوزه اهل سنت، طلبه بود و در کنار طلبگی در یک کارواش مشغول به کار بود. یک روز در کارواش برایش اتفاقی می افتد و لگن او آسیب شدیدی می بیند. بعد از مدتی او را برای عمل جراحی به بیمارستان می برند ولی متوجه می شوند که یک غدّه ی بدخیمی در بدن او وجود دارد. سپس او را به تهران اعزام می کنند. ولی دکترهای تهران هم او را جواب کردند. و هیچ امیدی به زنده بودن او نبود. 😔
مادر بزرگوارش با حالتی مادرانه و متضرّعانه رو به درگاه خداوند متعال می آورند و خواستار #شفا یافتن فرزندشان می شوند. ایشان را راهنمایی می کنند به مسجد مقدّس جمکران. وقتی به قم رسیدند، مادر سعید، رو به حضرت #معصومه (س) می کند و می گوید که: « خانم جان؛ سعیدمن مریضه. بی حاله. من میرم و شفای سعید جان رو می گیرم و میام. »
وقتی به مسجد میرسند، در اتاقی ساکن می شوند. شب شهادت #حضرت-زهرا (س) بود. دو نفر وارد اتاق می شوند و در کنار سعید قرار می گیرند.سعید خودش تعریف می کرد: « خوابیدم. بین خواب و بیداری دو نفر اومدن توی اتاقم. یه خانوم و یه آقا. با هم عربی حرف میزدن. من به اونا اعتنایی نکردم. آقا کنارم نشست و سلام کرد. پتو رو از روی سرم ورداشتم و از روی اجبار جواب دادم. خانومه، روبند و چادر سیاه داشت. اون خانومه خودشو معرفی کرد و گفت: #فاطمه-زهراست (سلام الله علیها). و گفت که چون مادرت خیلی گریه و التماس میکنه، من سفارش شما رو به فرزندم مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) کردم». سعید بلافاصله بعد از آن شفا میگیرد و از شیعیان و پیروان راستین مولا علی علیه السّلام و ائمه ی بعد از ایشان شدند.
جریان سعید و شیعه شدنش، باعث شد موجی از شیعه گرایی در آن منطقه پدید بیاید. خیلی ها بواسطه ی این اتفاق شیعه شده بودند. و همین باعث شد که این اتفاق، به مذاق وهابیت خوش نیاید. یک روز به طرف او تیراندازی کردند که تیر، به گوشش اصابت می کند و گوشش آسیب می بیند. خانواده ی چندانی که جان سعید را در خطر می بینند، برای ادامه تحصیل، او را به #مشهد می فرستند.
سعید به خانواده گفته بود که من مدت کمی میهمان شما هستم و باید بروم...😞سعید چندانی به یکی از خادمین مسجد جمکران گفته بود که: « سیّد؛ من رفتنی هستم و آقا علی بن موسی الرّضا (ع) فرمودند که بیا که جایگاه تو پیش ماست... و دیدار ما تا زمان #ظهور ولیّ الله أعظم أرواحنا فداه... » آری. او خود، قبل از شهادتش، خبر شهادتش و اینکه در کجا آرام می گیرد را به نزدیکانش گفته بود.
پس از مدتی، وهابیت ملعون، این شخص بزرگوار و عنایت شده را مسموم و مضروب کرد، و روح او در شب 21 #رمضان سال 1375 به ملکوت اعلا پیوست.💚🌹💚
@karbala_1365
#زندگینامه_شهیدحججی💝
#قسمت_پانزدهم
🍃
یک سال و خوردهای بود که از سوری برگشته بود.
توی این مدت خودش را به هر آب و آتشی زده بود تا دوباره اعزامش کنند.اما نمی کردند.
بهش می گفتند: "یک بار رفتی کافیه .همین هم از سرت زیادی بود. نیروی تازه کار و دوباره اعزام به سوریه⁉️ محاله."
عین خیالش نبود. به هر کسی که فکرشو بکنی رو مینداخت. پیش هر کسی که فکرش را بکنی می رفت و به او التماس می کرد. اما دریغ از یک ذره فایده.😞
بی قرار شده بود. ناآرام شده بود. مثل مرغ سرکنده شده بود.
نمی توانست یک لحظه هم نرفتن به #سوریه را توی ذهنش تصور کند.
شنیده بود لشکر #قم هم نیرو می فرستند سوریه به ذهنش رسیده بود که از این طریق برود. برای همین رفت دنبال کار #انتقالی اش.
می خواست زندگی و بارو بندیل را جمع کند و بیاید ساکن قم بشود‼️
فقط برای همین مسئله; #اعزام_مجدد به سوریه.اما نشد.
یک بار هم که با یکی از دوستانش رفته بود مشهد، افتاد دنبال اینکه خودش را #افغانستانی جا بزند و با بچه های #فاطمیون برود سوریه.😥😲
اما همان هم نشد. رفیقش به او گفت:" محسن، چته تو؟🤨 میدونی داری چیکار می کنی؟" جواب داد: "آره. می خوام اونقدر این درو بزنم تا بالاخره در رو به روم باز کنن."😌
❇️❇️
بارها بهم می گفت: "مامان من اگه تو سوریه شهید نشدم، به خاطر این بود که تو راضی نبودی." میگفت: "مامان نارنجک میافتاد نزدیکم، منفجر نمیشد. گلوله از بیخ گوشم رد میشد، بهم نمیخورد. حتما تو راضی نیستی."😔
ماه #رمضان ۹۶، خانمش و پدرش و من را برداشت و ۱۰ روز برد مشهد. میخواست آنجا ازم #رضایت بگیرد که دوباره به رود سوریه یک روز وسط #صحن_آزادی کنار حوض ایستاده بودیم و داشتیم زیارت نامه میخونم دیدی یه دفعه #تابوت را آوردند توی حرم. مردم زیرش را گرفته بودند و داشتن بلند #لا_اله_الا_الله می گفتند. جمعیت آمد و از کنار مان گذشت. از یکی از آنها پرسیدم: "این بنده خدا کی بوده؟"
گفتند: "جوان بوده یک بچه هم داشته."
محسن این حرف را شنید. سریع رو کرد بهم گفت: "می بینی مامان؟ دنیا همینه. اگه شهید نشیم باید بمیریم. تو کدومو دوست داری؟ اینکه بچه ات معمولی بمیره یا در راه حضرت زینب علیها السلام #شهید بشه؟"
مدام بهم میگفت: "مامان اگه بدونی تو #سوریه چه خبره و تکفیری ها چه بلاهایی دارن سر مردم میارن، خودت از من می خواهی که برم."
توی آن سفر مدام به عروسم میگفت: "به مادرم بگو برا #روسفیدی و برای #شهادتم دعا کنه."
شب #بیست_و_یکم یکدفعه وسط #مراسم برایم #پیامک داد...
#ادامه_دارد…
@Karbala_1365
🕊🕊
🕊
🥀 #شهدای_شناخته_نشده...
شهیدی بر بالین شهیدی دیگر
🌷#شهیدسیدعلی_اکبرحسینی بربالین
#شهیدعلی_اکبردرویشی🌷
🔻قسمتی از #وصیت_نامه #شهیدعلی_اکبردرویشی:
🔆خدایا! خیلی می ترسم از آن روزی كه نكند كه این جان من مورد تائیدت واقع نشود. این خیلی ترس دارد، خیلی گرفتاری دارد. امیدوارم تمام برادران برایم دعا كنند كه مورد تائید خداوند بزرگ بشوم...
برادر عزیزم! در خانه مان پرچم جمهوری اسلامی نصب كنید كه دشمن بداند من جانم را برای جمهوری اسلامی داده ام. به خاطر خدای امام خمینی داده ام...
سلام بر #قرآن! سلام بر امام خمینی! روح بدنم و سلول های اعضای بدنم و درود بر ملت همیشه در صحنه و درود فراوان بر شهیدان صدر اسلام و شهیدان ایران و شهید مظلوم #دكتربهشتی و یارانش...
🔻قسمتی از #وصیت_نامه #شهیدسیدعلی_اکبرحسینی:
🔆دخترم سمانه جان خود میدانی که چقدر به تو علاقه مندم اما چه کنم که خدایم را بیشتر از شما دوست دارم....
شهید درویشی در عملیات #رمضان و شهید حسینی در عملیات #کربلای_پنج به فیض شهادت نائل گردیدند.
🌹#شهیدعلی_اکبردرویشی
همسرخواهر
🌹#شهیدعلی_اکبرحسینی
…❀
@Karbala_1365🌹
●➼┅═❧═┅┅───┄
#ماه_رمضان
#رمضان
[دِلــم لڪ زده
واســه نمــاز جمــاعت هـاۍ مسجـد و حَــرم]
#کرونا_را_شکست_میدهیم ان شاءالله
#کرونا
.
[ #یک_در_صد از خطوطۍ ڪه مـن میخوانم ]
هنگـامۍ ڪه ورق ڪتاب را مےخواسـت بـرگرداند سَـر انگشتـش را بـه تیـزۍ لبـه ورق مےگذاشـت و آنچنـان با ملاحـضه بَـرمی گـرداند ڪه گوشـه ورق شڪسته نـشَود
و هیچگـاه ڪتـابۍ ڪه در دست او بـود
نـه ڪنج ورقـش تـا خورده بـود
و نه جایۍ از آن سیـاه و چـڪین شده بود
و نه شیـرازه اش از هَـم گسیخته بود.
•| فضیلت هـای فراموش شده،
شرحال حاج ملا عباس تربتی
ص۱۴۰ ،قسمت پاڪیزگۍ،هوشمندے درایت
به قـلم حسینعلۍ راشد |•
.
#یازدهم_رمضان
#رمضان
.
#رهبر_معظم_انقلاب:
در #ارتباط_تصویری با مجموعههای تولیدۍ:
تولید را میتـوان به سیسـتم ایمنـۍ و دفاعۍ بدن تشبیه ڪرد.
این روزهـا مسئـله کرونا هَـم مطـرح است.
نقـش سیسـتم دفاعۍ بـدن در مواجهـه با ویـروسهـا،
میڪروبهـا و مـهاجمهاۍ ضـد سلامـت نقـش خیلۍ مهمۍ است.
همین ویـروس #کرونا بلاشڪ وارد خیلۍ از بدنـها شد
لڪن آنهـا مریض نشدنـد.
چــرا؟ بــه خاطـر این ڪه یـک سیسـتم دفاعۍ سالـم خوبـی داشتند
توانسـت دفاع ڪند و امنیـت بـدن را تأمین بڪند.
در اقتـصاد ڪشور اگـر مـا اقتصـاد را بـه یک بـدن تشبیه ڪنیم
بدن انـسان تشبیه بکنیم
سیستـم دفاعـی و امنیـتبخش اقتـصاد عبارت از تولید است.
یعنی آن چـیزی ڪه میتواند ویروسهـای مهـاجم
و میڪروبهای مهاجـم به اقتصاد را خنثی بڪند
و اقتصاد را سـالم نگه دارد تولید در ڪشور است.
ما البتـه اقتصـادمان متأسـفانه دچـار میڪروبها
و ویروسـهای طبیعۍ متعددی است
و ویروسهـای دسـتساز هَـم مثـل تحریم
و مسـئله قیمـت نفت هم حوادثۍ هستند ڪه به اقتصاد ضربه میزنند؛
اگــر مـا تولیـد خـوب و منـاسب
و شایسـته و روبهرشد همـواره در ڪشور داشته باشیم
در مقابل این ویروسها میتوانیم مقاومت بڪنیم.
#رمضان
@Karbala_1365
شهیدی که زندگی اش در ماه مبارک رمضان گره خورد🕊️
🌹 #شهیدایوب_توانایی🌹
تاریخ تولد: ۱۳۴۵
تاریخ شهادت: ۲۳ / ۴ / ۱۳۶۱
محل تولد: #کرمان/ جیرفت
محل شهادت: #هورالعظیم
🌹 #همرزم← هفت روز از ماه مبارک رمضان گذشته بود که برادرش محمود عازم جبهه شد🕊️ تا قبل از عملیات رمضان با برادرش در یک گردان بودند🌷شب عملیات این دو برادر از هم جدا شدند🥀 محمود در یک گردان و ایوب هم در گردانی دیگر، محمود زخمی شد و ایوب مفقود🥀 در نهایت ایوب و برادر دیگرش یعقوب شهید شدند🕊️
#همرزم← شب عملیات بود ایوب یک دیگ کوچک برداشت و رفت غسل شهادت کرد💫 گفت من میروم و میخواهم پیش خدا شهید بشوم و نه بنده خدا🌷 *اگر انسان شهید بشود می تواند 40نفر را شفاعت کند💫 البته اگر شهید بشود نه اینکه اسمش شهید باشد. خدا می داند که عقیده و ایده اش چه بوده؟ و برای چه آمده؟ و برای چه کشته شده است؟🕊️ #ایوب در ماه مبارک رمضان متولد شد🌷 در ماه مبارک رمضان برای فراگیری دروس حوزوی عزیمت کرد🌷در ماه مبارک رمضان عازم جبهه شد🕊️ در عملیات #رمضان بر اثر ترکش گلوله توپ شهید و #مفقودالجسد شد🥀و در ماه مبارک رمضان استخوان هایش بعد از ۱۴ سال🥀به آغوش خانواده بازگشت🕊️
*طلبه شهید ایوب توانایی*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
#شهدارايادكنيم_باذكرصلوات
…❀
@Karbala_1365🌹
●➼┅═❧═┅┅───┄
#امام_علی
"السلام علیڪ یا
#امیرالمومنین_علیہ_السلـام "
بسـیار ڪلنجار رفت!
اول بـا مرغابۍ ها،
بعـد با میـخ دَر،
هر ڪدام پرسیـدند:
چــرا؟
آرام مـۍگفــت:
دلتنـگ فاطـمه ام ...
#شب_قدر
#رمضان
سال بَعــد، ایـن ایّــام
ایـن موقـع یڪ عِـده را با نـام #شهید
میشناسند...
همانهایـۍ ڪه مۍدانستنـد...
چگونـه بخواهند و بـگیرند...
#شبقدر
#شهادتنامهعشاقامضاءمیشود
#شهادت_امام_علی علیه السلام
#رمضان
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 #شهیدی که شب بیست و سوم ماه #رمضان شهید شد ...
دو شب قبل شهادتش
یعنی شب نوزدهم به رفیقش میگه
میای امشب با هم #شهید بشیم؟🕊
رفیقش میگه نه
بهتره شب بیست و یکم شهید بشیم
#قشنگتره ... 🌷
در شب بیست و سوم
مهدی یاغی لحظه ی افطار
قبل از اینکه روزه اش رو باز کنه
به دیدار معبودش شتاقت ...🌷🕊
#شهید_مهدی_یاغی🕊🌹
#شهیدمدافع_حرم_لبنانی
📎هدیه به روح شهید بزرگوار #صلوات🌸
……………………………………
@Karbala_1365
✅ پیکر 192 شهید دفاع مقدس از مرز شلمچه وارد کشور شد
🔹پیکر طیبه ۱۹۲ شهید سالهای دفاع مقدس از طریق مرز بینالمللی شلمچه وارد وطن شدند.
🔹این ۱۹۲ شهید متعلق به عملیات #والفجر مقدماتی، #والفجریک، #رمضان، #خیبر، #بدر، #کربلای۴، #کربلای۵، #تکدشمن و #بیتالمقدس۷ هستند.
..................................
@Karbala_1365
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
❣🕊 #واقعیتهایکربلای۴ اینقسمت👇 #کربلایچهار_از_دید_دوربینمن... #خاطرهشماره۵ راوی: #طلبهجانباز
❣🕊
#واقعیتهایکربلای۴
اینقسمت👇
#اصلاکربلایپنجچیزطبیعینبود...
#خاطرهشماره۷
راوی:
#طلبهجانبازحمیدمصطفیزادهخلخالی
🌾🕊
🕊بعد از پایان ماموریت مان فرمانده ما در بیسیم از من خواست که به دلیل نگرانی شدید خانواده که البته حق هم داشتند، دوسه روزی را به مرخصی بروم و بنده هم بلافاصله همان شب خودم را به مقر لشکر در دزفول(پادگان شهیدباکری) رساندم.
چون مرخصی ها لغو بود قرار شد بنده با دوبرگ شهری(یکی برای خروج از دژبانی پادگان و دیگری برای موقع برگشت) به مرخصی بروم ولی چون اخوی و پسر دائی ها و پسر عموها به همراه چند هم محلی دیگر به جبهه آمده و من به خاطر شرایط خاص آنها را ندیده بودم آن روز را به مقر آنها رفتم و شب را پیش آنها در اردوگاه #سد_دز ماندم.
همین که صبح به پادگان برگشتم فرمانده تا مرا دید دستش را بالا برد و خدا راشکر کرد که من نرفتهام (چرا که قراربود یک روز قبل بروم) بلافاصله مرا کناری کشید و گفت: دیگه نرو، که همین امروز و فردا عملیات هست.
باشنیدن خبر عملیات، آن هم در حالی که هنوز معدودی از یگانها به عقب برنگشتهاند و هنوز آمار تلفات قطعی نشده و بدتر از همه سازمان رزم گردانهای ممتاز پیش قراول به هم ریخته و جای #شهدا و مجروحین خالی بود تعجب کردم.😳( دقیقا مثل سردار استوار آذر ) و تعجب من وقتی بیشتر شد که شنیدم عملیات قریب الوقوع آتی در #شلمچه پیگیری می شود.😨
تا اسم #عملیات به میان می آمد انگار بچهها بال در آورده اند و بیقرارانه منتظر عملیات بودند ولی این بار وضع با همیشه فرق می کرد. چرا که شلمچه علیالظاهر در آن شرایط جای مناسبی برای عملیات نبود.(ما در عملیات #رمضان در شلمچه ناموفق بودیم با آن که چندین ماه برای آن کارشده و نیروها آموزش های لازم دیده و امکانات لازم برای عملیات فراهم شده بود. بار دوم در آب گرفتگی شلمچه( زید ) قبل از #بدر کلی تلفات داده بودیم و مخصوصا این بار در #کربلای۴ که بیش از یک سال برای شناساییها و آماده سازی زمینهها کار شده و کلی برایش هزینه داده بودیم و تدابیری که هرگز در طول جنگ سابقه نداشت اندیشیده شده بود(مثلا قرار بود در خط اول از #موشکتاو استفاده شود به لحاظ اهمیت کار و در حالی که بعضا موشک از تانکی که قرار بود بزند گران قیمت تر بود.) و در نهایت نتوانسته بودیم به اهدافمان برسیم و از طرفی دشمن زبده )ترین واحدهای ارتشش را وارد #شلمچه کرده و به دلایلی کاملا آماده بود و از طرف دیگر ما با واحدهایی که به تازگی دچار تلفات شده و هنوز ترمیم نشده بودند به عملیات می رفتیم.
همه پکر بودند و متعجب، و فقط تعبدا برای امتثال امر فرماندهان جنگ تسلیم اوامر بودند و جالب اینکه بدنه اصلی نیروها هم به هیچ وجه به عملیات جدید توجیه و قانع نشده بودند.(حداقل در لشکر ما )
خلاصه برخلاف همیشه با شک و تردید راهی منطقه شدیم.
تازه عصر قبل از عملیات (یعنی حدود ۵ ساعت قبل از عملیات) قضیه انتخاب شلمچه در آن زمان(به ظاهر نامعقول) برای نیروها توضیح داده شد آن هم نه برای همه !
قضیه این بود که فرماندهان قرارگاههای سپاه برای ارائه گزارش کار عملیات و کسب تکلیف برای فعالیتهای بعدی محضر #امام راحل ( رحمه الله علیه) می روند و پس از توضیحات لازم منتظر نظر امام می مانند.
حضرت امام می فرمایند: #شلمچهجایخوبیبرایاجرایعملیاتاست.
دوباره فرماندهان قضیای در شلمچه را یادآورشده و بالاتفاق می گویند: شلمچه همانگونه که دشمنان هم تبلیغ می کنند تسخیرناپذیر است. ولی امام باز هم تاکید می کند که از #شلمچه و به همین زودی عملیات را شروع کنید. در این موقع سردار حاج محسن رضایی که مستقیما از وقایع میدان نبرد مطلع بود شروع به صحبت می کند تا امام را به غیرقابل نفوذ بودن شلمچه کاملا توجیه کند و وقتی با پافشاری امام مواجه می شود. با ناراحتی می گوید: امام عزیز آیا فکر جان بچه های مردم را کردهاید؟
#حضرت،امام شروع به گریستن کرده و می فرمایند: بله ، #بهمنگفتندکهازشلمچهعملیاتکنید.
با این حرف امام همه حضار گریه می کنند و دلها برای عملیات قرص می شود.
بدین ترتیب دژ آهنین و تسخیرناپذیر شلمچه که قبلا با انواع آمادگی و طراحی نظامی نشکسته بود این بار در فاصلهای کمتر از پانزده روز (شروع عملیات #کربلای۴ سوم دی بود و شب نوزدهم هم #کربلای۵ شروع شد) و در همان شب اول عملیات شکست.✨🌷
#طلبهجانبازحمیدمصطفیزادهخلخالی
پایاناینقسمت
🌾🕊
#تنهــاکانالشهـدایکربلای٤👇
@Karbala_1365
❤️ الهی، تو با نعمتها به ما مهر میورزی و ما با گناهان با تو مقابله میکنیم، خیرت به سوی ما سرازیر است و بدی ما به سوی تو بالا میآید
📖 فرازی از دعای ابوحمزهثمالی
#رمضان
#ماه_رمضان
#رمضان_مهدوی
✍امام صادق(ع) :
دل ها زنگارى چون زنگار آهن دارند.
جلاى آن ها استغفار است.
📚عدّة الداعی صفحه 249
برای پاک کردن زنگار دل ها، شب قدر را دریابیم و خالصانه و با تمام وجود از خداوند درخواست کنیم بخشش خود را نصیب ما فرمایند، یک عمر کج رفتیم و خداوند کارهای زشت ما را پوشاندند، حال زمان آن رسیده که از خداوندِ ستّارالعیوب درخواست بخشش کنیم که وقتی دل پاک شود آماده دریافت خیرات و برکات بسیار است
#رمضان
#ماه_رمضان
#شهادت_امام_علی
⊰❀⊱ #تنهاکانالشهدایِکربلایِ۴
#شهدایغواص👣
…❀
@Karbala_1365🌾
●➼┅═❧═┅┅───┄
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
در عملیات #رمضان از ناحیه بازو مجروح شد ، او بعد از طی دوران نقاهت در بیمارستان دوباره به منطقه برگشت و در عملیات بدر با #انفجار یک نارنجک و گلوله ی آرپیچی و خمپاره ی شصت به دفعات در نزدیکی او از ناحیه ی کمر دچار آسیب جدی شده و منجر به #بیهوشی وانتقال به پشت جبهه شد در حالی که با شلیک ۵۰ گلوله ی آرپیچی به سوی ادوات و استحکامات دشمن و #خونریزی شدید گوش بعلت صداهای ناهنجار# گلوله ی آرپیچی ، باعث وارد کردن خسارت زیادی بر پیکره ی دشمن شده بود.
اما امیرالمومنینعلیهالسلام
به جای ما از پيامبرﷺ پرسید:
بهترين عمل در ماه #رمضان چيست؟
حضرت رسولﷺ فرمود:
با فضيلت ترين اعمال در اين ماه
" گناه نکردن" است.
وسائل الشيعه،ج۱۸،ص۳۱۳
#ماه_رمضان 🌙✨
#به_خدا_وصل_شو 🤍
دلگیرم !!
هرچہ میــدوم!
بہ گرد پایتـان هم نمیرسم!💔
مسئلہ یڪ سـربـنـد و لـبـاس خاڪے نیست!
هواے دلـم از حد هشــدار گذشتہ!
شہـــــدا یارے ام ڪنید...
شب های #رمضان
باشهدا بودن حال دیگری داره...
#شبتونشهدایی
☘ لِكُلِّ شَي رَبِيعٌ
وَ رَبِيعُ الْقُرْآنِ شَهْرُ رَمَضَانَ
قالَ الاْمامُ الباقر (علیهالسلام)
#رمضان
#بهار_قرآن
#دفاع_مقدس
⊰❀⊱ #تنهاکانالشهدایِکربلایِ۴
#شهدایغواص🌊🥽
…❀
@Karbala_1365🌾
●➼┅═❧═┅┅───┄
در اعمال #شب_قدر، هر چه در اذکار مقدسه تفحّص و تأمّل نمودم، بهتر از نام «اباعبدالله» یافت نکردم!
| سیدبن طاووس، کتاب سعادت، ص ۳۰۵ |
#ماه_رمضان #رمضان
⊰❀⊱ #تنهاکانالشهدایِکربلایِ۴
#شهدایغواص🌊🥽
…❀
@Karbala_1365🌾
●➼┅═❧═┅┅───┄