eitaa logo
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
873 دنبال‌کننده
18هزار عکس
2.6هزار ویدیو
52 فایل
#تنهاڪانال‌شهدای‌ڪربلای۴🌾 دیر از آب💧 گرفتیـم تـورا ای ماهـی زیبا؛ امّا عجیـب عذابـی ڪہ ڪشیـدی تازه اسٺ #شهادت🌼 #شهادت🌼 #شهادت🌼 چه‌ڪلمه‌زیبایی... #غواص‌شهیدرضاعمادی و سلام‌بر ۱۷۵ غواص‌شهید #کپی‌ممنوع⛔ 🍃ادمیـن‌پاسخگو↓ @goomnaam_1366
مشاهده در ایتا
دانلود
❣🕊 : «هربارکه می‌آمد گردنش را می‌بوسیدم ، لذت خاصی برایم داشت.💕 ❣🕊 و چیـزے شبیـه بـوے دشـت آغشته به زنبق و شهد، بوے نم ... بوے خیس ڪوچه، بوے مزارع ... ❣🕊 شهادت‌کربلای٤ 🕊❣اهل و دانشجوی‌پزشکیِ دانشگاه شهیدبهشتی تهران بود ، شجاع و مخلص که در ۴ وقتی دید معبرها بازنیستند بر روی خوابید و بچه‌هارا قسم داد تا از رویش عبورکنند.❣ و اینگونه کرد...🕊🌹 🌸 …❀ @Karbala_1365🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
♥️🕊 🌷گل‌های‌میدان‌جنگ این‌داستان: تولد: ۴۱ ملایر شهادت: ۶۴ دارخوین-حسینیه ♥️🕊 ✍خوابش را زیاد می‌دیدم.✨ یکبار ماه رمضان بود و خیلی ناراحت و دلتنگ بودم.💔 زیاد سر مزارش می‌رفتم و می‌آمدم. یک شب خواب دیدم آمد کنارم نشست و گفت: مادر ، تو خیلی بی‌قراری می‌کنی. چرا اینقدر گریه می‌کنی؟ چرا ناراحتی میکنی؟ ناراحتی نکن.❣ گفتم: نه ناراحتی نمی‌کنم. گفت: نکند کاری کنی که پیش حضرت فاطمه(س) تجدید شوی... گفتم: نه عزیزم من کاری نکردم!!! گفت: نه خیلی بی‌تابی می‌کنی و می‌روی سر مزارم ، آن‌هم با زبان روزه.😔❣ 🕊همین طور دو زانو با لباس مشکی نشسته بود روبرویم. گفت: کاش مثل دکتربهشتی و باهنر من هم تشییع جنازه نداشتم که مردم عذاب بکشند. کاش طوری بود که کسی را ناراحت نمی‌کردم.😔 🌸راوی: 🍃🌷🍃 ✍زمانی که دکتربهشتی شهید شد تا سه روز غذا نمی‌خورد و گریه می‌کرد.❣ بعضی از فامیل‌ها می‌گفتند: بابا شهید شده دیگه.... می‌گفت: شما نمی‌دانید چه کسی را از دست داده‌اید.😔 🌸راوی: (پسرعموی‌شهید) 🌸 یــــــــــٰازیٖــنــَـــــــــــــــــبْ🏴 یــــــــــٰاحُـسیٖــــــــــــــــنْ🏴 @Karbala_1365🏴 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
*کراماتِ شهید*🌙 *شهید سید جواد موسوی*🌹 تاریخ تولد: ۱۳۴۵ تاریخ شهادت: ۲۵ / ۱۱ / ۱۳۶۴ محل تولد: شنبه بازار،فومن‌،گیلان محل شهادت: فاو *🌹 بر تخت اتاق عمل آرام گرفته بود و او تنها پسر خانواده بود که بر اثر سانحه 💥پس از عملی سخت پزشکان از سلامتی وی قطع امید کرده بودند🥀او ساکن بود و خانواده‌اش پس از صحبت با یکی از پرستاران اتاق عمل🩺از زنده ماندن وی نا امید شده و قرار بود پس از پزشک قانونی...🥀اما ساعتی نگذشت که پرستاری با تعجب فریاد زد آقای دکتر بیاید مریض به هوش آمد‼️بعد از وصل کردن دقایقی بعد علی حرف زد: مادر جان وقتی از هوش رفتم حس کردم روحم قصد جدا شدن از بدنم دارد💫بسیار پریشان شدم که ناگهان جوان زیبا رو و نورانی که نشانی سبز بر گردن داشت را دیدم🍃که بر بالینم ایستاده و می‌گفت: علی جان نگران نباش.🌙من از دردم با او می‌گفتم🥀و او مرا دلداری داده و می‌گفت: علی جان نگران نباش تو شفا پیدا کردی💫 در کمال صحت و سلامتی زندگی خواهی کرد.»🌙از او سوال کردم شما کیستید ؟⁉️با مهربانی پاسخ داد من سید جواد موسوی هستم...🌙و برای شفایت آمده‌ام.»💫هنگامی که چشمهایم را باز کردم در کنارم نبود او مرا شفا داد مادر.»🍃این خانواده بعد از این موضوع و آدرس شهید را در گیلان پیدا🌙و برای قدردانی از مقام شهید در منزل ایشان حاضر شدند🌷شهید سید جواد موسوی خط‌شکن و نیروی غواص از لشکر ۲۵ بود🕊️و آن طرف اروند با اصابت ترکش خمپاره از ناحیه پهلو و صورت و دست به شهادت رسیده بود*🕊️🕋 شهید سید جواد موسوی فومنی ⊰❀⊱ ۴ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
گاهی میان شلوغیِ دنیا یادمان کنند دنیایمان بهشت می‌شود.. اولین شهیدی بود که باشهدا آشنایم کرد. حتی روح ناآرامم نیز نمیداست که قرارهست مهمانش باشم. نشانش را تنها در بهشت‌زهراس، میدانستم، اما کجای بهشت‌زهرا؟ و کدام قطعه؟ نمیدانستم! خودش قدمهایم را بسویِ خودش روانه کرد. من بودمو او، من بودم یک شاخه گل‌نرگس و چشمهای امیر که بظاهر بسته بود اما بیناتر از چشمهای من بود.. بااینکه یادم رفته بود اما او روی قولمان مانده بود..♥️🌹 شهادت: کربلای۵ _ شلمچه