|#طنز_جبهه😂|
مثلا آموزش #آبی خاکی می دیدیم.
🔸یکبار آمدیم بلایی را که دیگران سر ما آورده بودند سر بچه ها بیاوریم،نشد.😕
فکر می کردم لابد همین که خودم را مثل آن بنده خدا زدم به مردن و #غرق شدن🏊♂، از چپ و راست وارد و نا وارد می ریزند توی آب و با هول ولا و التهاب😱 من را می کشند بیرون و کلی تر و خشکم می کنند و بعد می فهمند که با همه زرنگی کلاه سرشان رفته است😄.
🔹 کلاه سرشان این بود که در یک نقطه ای از سد بَنا کردم الکی زیر آب رفتن🏊. بالا آمدن. دستم را به علامت کمک بالا بردن🖐. و خلاصه نقش بازی کردن.🤗
🔸دیدم نخیر هیچکس گوشش بدهکار نیست☹️. جز یکی دو نفر که نزدیکم بودند. آنها هم مرا که با این وضع دیدند، شروع کردند دست تکان دادن👋 .
گفتن:
خداحافظ! اخوی #شفاعت یادت نره!😂
…❀
@Karbala_1365🌹
●➼┅═❧═┅┅───┄
#عطش_آب
#ازلسان_همسرمعزز
#شهیددفاع_مقدس
#محمد_حیدری
معمولا 🇮🇷ایران بیشتر #عملیاتهایش را در شب انجام می داد چون #نیروهای صدام زیاد در شب #مسلط نبودند که #بجنگند
. و #عملیات بیت المقدس نیز در #شب شروع می شود و #محمد آقا تعریف می کرد وقتی #مجروح شدم خیلی #تشنه شدم و #عطش فراوان داشتم و شنیده بودم که #آب برای #مجروحین خوب نیست ولی از #تشنگی زیاد سینه خیز در تاریکی ساکم را پیدا کردم و #قمقه آب را برداشتم و یک #نفس سر کشیدم و به همین خاطر جای #زخمم خونریزی کرد و وقتی راست
می خوابیدم از زیر #سرم تا نوک انگشتان پایم #غرق در خون می شد و وقتی به پهلو می شدم یا بر می گشتم بقدری جای #زخم می سوخت که صبرو طاقتم تمام می شد و تا صبح به همان حال بودم و ساعت #۷ صبح مرا به بیمارستان #اهواز بردند .
(محمد آقا به اندازه یک گردی کف دست پشت #شانه اش جای #زخم عمیقی بود که خیلی #اذیت شد تا کمی حالش بهتر شد)
…❀
@Karbala_1365🌹
●➼┅═❧═┅┅───┄
بعد از شمـــا...
#غرق شــــدیمـ ؛
در روز مــرّگیهایمـــــان...
گیر ڪردیمـ ..
#یادشهداباصلوات
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
🇮🇷 『شُهَــدایِکـ♡ــرْبَلایِ۴🕊』