فرمانده سپاه خرمشهر:
امیدی به زنده ماندن نداشتیم . مرگ را میدیدیم .
بچهها توسط بیسیم شهادتنامه خود را میگفتند و یک نفر پشت بیسیم یادداشت میکرد .
صحنه خیلی دردناکی بود .
بچهها میخواستند شلیک کنند، گفتم: ما که رفتنی هستیم، حداقل بگذارید چند تا از آنها را بزنیم، بعد بمیریم .
تانکها همه طرف را میزدند و پیش میآمدند .
با رسیدن آنها به فاصله صد و پنجاه متری دستور آتش دادم .
چهار آرپیجی داشتیم . با بلند شدن از گودال، اولین تانک را بچهها زدند .
دومی در حال عقب نشینی بود که به دیوار یکی از منازل بندر برخورد کرد .
جیپ فرماندهیِ پشت سر، به طرف بلوار دنده عقب گرفت .
با مشاهده عقب نشینی تانک، بلند شدم و داد زدم: الله اکبر، الله اکبر... حمله کنید؛ که دشمن پا به فرار گذاشته بود .
🕊🌹شهید #محمد_جهان_آرا
🍃🌸🍃
🌺 ارواح طیبه شهدا صلوات
…❀
@Karbala_1365🌹
●➼┅═❧═┅┅───┄