eitaa logo
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
869 دنبال‌کننده
18هزار عکس
2.6هزار ویدیو
52 فایل
#تنهاڪانال‌شهدای‌ڪربلای۴🌾 دیر از آب💧 گرفتیـم تـورا ای ماهـی زیبا؛ امّا عجیـب عذابـی ڪہ ڪشیـدی تازه اسٺ #شهادت🌼 #شهادت🌼 #شهادت🌼 چه‌ڪلمه‌زیبایی... #غواص‌شهیدرضاعمادی و سلام‌بر ۱۷۵ غواص‌شهید #کپی‌ممنوع⛔ 🍃ادمیـن‌پاسخگو↓ @goomnaam_1366
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ✽ ⇯ ازعمق دلمـ♡ شعلۿ🔥" ڪشڋ عشقـ♥️)شرر بار... مجنونم ۅ[🤕ـبیمار میسوزمـ😓" ومیسازم ازاین⇦محنٺـ😞 بسیار، از دوڔې آن ⇜〔 ازهر مژۿ ام قطرھ💧» بھ قطرھ💧» برود اشڪـ😭°]چون پارگی مشکـ🌱" ﹏ ﹏ ﹏ ﹏ ﹏ ﹏ ﹏ ﹏ ﹏ ایکاشـ🙏🏻 قبولم ڪڹد آڹ ⇊ 『💚 هجراڼـ💔/ شدھ دشوار
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
💥 #قسمت_یازدهم💥 .🍃 بعضی موقع ها که توی جمع #فامیل میرفت سر به سرش می گذاشتند و دستش می انداختند.😔 ب
💥 💥 🍃 از بچه های لشکر نجف اشرف بود. چند روزی بود که توی شهید شده بود. با محسن رفتیم تشییع جنازه‌اش. توی مراسم بدجور گرفته بودم و بق کرده بودم. همش فکر می کردم محسن توی آن تابوت خوابیده است.😭 وسط مراسم تشییع محسن پیام بهم پیامک داد:"زهرا دعا کن من هم مثل علیرضا شهید بشم." جواب دادم: "محسن از این حرف‌ها نزن قلبم داره آتیش میگیره." مقداری از مراسم که گذشت، برگشتم خانه. دیگر نمی توانستم آنجا بمانم.💔 همه‌اش تصویر شهادت محسن می آمد جلوی چشمانم.😭 آخر شب محسن برگشت وقتی آمد حال عجیبی داشت بهم گفت: " زهرا دیدی؟ دیدی چه جمعیتی اومده بود؟ اگه بخواهیم بمیریم به زور ده نفر میان زیر تابوتمون رو می گیرن. اما امروز دیدی مردم چه جوری خودشونو برای شهید نوری می‌کشتن؟" آن شب تاصبح یک بند حرف می زد و گریه می‌کرد. گفت: "زهرا، اگه شهید بشم برای همیشه هستم. اما اگه بمیرم دیگه نیستم!" بهش گفتم:" محسن شهید بشی و من تابوتت رو ببینم دق می کنم. من دوریت را برای لحظه هم نمیتونم تحمل کنم." گفت: "میتونی خانومم." بعد نگاهی تو چشمانم کرد و گفت: "حالا ببین اصلا پیکری میاد یا نه!" 💚💚💚💚💚💚💚 گرمابه و گلستانش بودم. همیشه پیشم حرف از شهادت می زد. دیگر حوصله ام را سر برده بود.😩 یک بار بهش توپیدم و گفتم: " مگه تو اینقدر دم از شهید کاظمی نمی زنی؟ حاج احمد تا خیلی بعد از جنگ موند و به انقلاب خدمت کرد، بعد به شهادت رسید. تو میخوای همین اول کاری بری سوریه به شهادت برسی و تموم؟"😑🤨 گفت: "نه. من می خوام برم سوریه جنگ بکنم ان شاءالله شهید بشم.😌 وقتی هم که آقام امام زمان ظهور کرد ازش خواهش کنم که دوباره بیام تو این دنیا و باز در رکابش شهید بشم."😍 فکر کجاها را که نکرده بود. برای بعد از شهادتش هم برنامه ریزی کرده بود.😔👌🏻 💙💙💙💙💙💙💙 دو هفته قبل از محسن بود که رفتم آزمایشگاه و فهمیدم باردارم.😊 خیلی خوشحال شد. می خندید و بهم می گفت: "ببین زهرا، اگر شهید شدم، ولی مرد برات گذاشتم ها. این مرد هواتو داره."😇 لبخندی زدم و گفتم: "خب، شاید دختر باشه." گفت: "نه پسره. اصلا وقتی رفتم سوریه از حضرت زینب علیها می خوام که پسر باشه." روزی که محسن رفت سوریه، خیلی دلم شکست. خیلی گریه کردم. رفتم توی اتاقم و تا توانستم ناله زدم. همان موقع کاغذ و خودکار ای برداشتم برای علیه السلام نوشتم. به آقا نوشتم…..😉
به روایت حاج حسین یکتا؛ چشمات قشنگه، صورتت زیباعه، میدونم همه ی اینارو.... ولی قرار نبود زیبایی هاتو بزاری برای هر ڪسی؛... پس این پروفایل و اینا چی میگه؟؟؟ جایی ڪه با چند تا لمس صفحه ی گوشی ڪلی مرد میتونن ببیننش... _قرار بود باشیم... _قرار بود باشیم... _قرار بود راه رو ادامه بدیم.. _قرار بود برای شهیدمون مرام بزاریم... ولی قرار نبود به مجازی بدیم... اومدیم تو صحنه‌ی جنگ دشمن تا ڪنیم، گفتیم جنگ نرم؛ ولی نرم نرم خودمون داریم وا میدیم....... @Karbala_1365
••• بہ‌بچہ‌هامون‌یادبدیم‌ امام‌حسین"علیہ‌السلام" از سربریده‌شد نہ‌از بۍآبۍ ! حضرت‌عباس"علیہ‌السلام"از بۍدست ‌شد نہ‌بہ‌خاطر مشک‌آب.💔 اونجا‌کہ ‌امام‌حسین‌"‌علیہ‌السلام" فریادزدند:" هل‌من‌ناصرینصرنۍ "، مۍخواستند نہ‌آب. بہ‌بچہ‌هامون‌از امام‌حسین"علیہ‌السلام‌"بگیم نہ‌فقط‌از لب‌هاےتشنہ‌.. خیلیا‌ لب‌تشنہ‌ ازدنیارفتن ‌اما‌ امام‌حسین ‌نشدند. حسین" علیہ‌السلام " یعنۍ، ، ، # شجاعت ‌و . عباس" علیہ‌السلام " یعنۍ، ، .😌 عباس" علیہ‌السلام " یعنۍ پشت ‌برادربودن‌ و وبودن حتۍ بدون‌دست.✌️🏻 حسین" علیہ‌السلام " یعنۍ حتی لحظہ‌اےکہ‌گلوےنوزادت ‌دریده‌شد. افسوس‌کہ ‌لب‌هاےتشنہ‌ باعث‌شد راه‌اصلی کربلا از یاد‌ خیلی‌‌هابرود.!! "." 🏴 @Karbala_1365🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄