🔰 #رزمایش_دفاع_بیولوژیک
#رهبرمعظم_انقلاب:
تشکیل قرارگاه بهداشتی برای مقابله با #کرونا با توجه به قرائنی که احتمال «حملهی بیولوژیکی» بودن این رویداد را مطرح کرده میتواند جنبهی رزمایش دفاع بیولوژیک نیز داشته و بر اقتدار و توان ملّی بیفزاید.
…❀
@Karbala_1365🌹
●➼┅═❧═┅┅───┄
نیروهای آمریکایی ریخته بودند توی نجف، زمزمهها را میشنیدیم که میخواهند بیایند سمت صحن و معلوم نبود چه بر سر مرقد امیرالمومنین (ع) درمیآورند، خیلی از مجاهدان برای دفاع آمده بودند، مردم عادی هم بودند؛ اما نیاز به یک فرمانده، خیلی احساس میشد، همان روزها سر و کلّه حاجی پیدا شد، با دشداشه عربی آمده بود مقرمان، نزدیک حرم امام علی (ع) باورم نمیشد، پرسیدم: حاجی چهطور خودت رو به اینجا رسوندی؟ چطورش را نگفت، ولی گفت: اومدم این آمریکاییها رو از نجف بیاندازم بیرون.
#سپهبدحاجقاسم_سلیمانی🌷
…❀
@Karbala_1365🌹
●➼┅═❧═┅┅───┄
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
نیروهای آمریکایی ریخته بودند توی نجف، زمزمهها را میشنیدیم که میخواهند بیایند سمت صحن و معلوم نبود
❤️❣
#برای_عشقم♥️
#برای_سردارم❤️
❤️❣من این چشمهای بی #تو را
به کجای این شهر بدوزم
که هنوز نرفته باشی؟❣❤️
…❀
@Karbala_1365🌹
●➼┅═❧═┅┅───┄
راز دِلـم چگـونـه نیفـتد بــرون ؛
ڪه بــاز
آهــم دریـد سیـنه و اشڪم رفـو نڪرد...
#طلبه_جهادگر💔🍂
طلبـه جهادگری ڪه خـودش درحال خدمت به بیماران ڪروناییه
اسمش #محمد_مداح است ،
#طلبه_جهادی ڪه این روزهـا در بیمـارستانـهای قم به بیماران
کرونایی کمک میـکرد...
همسر #باردارش با علایم ڪرونا
و بیماری دیگر در بخش آی سیوی همان بیمارستان
به هـمراه فرزنـدش جـان داد...🍂
گوشـه ای نشـسـت
و بـدون هیاهو
براۍ اینڪه روحیه بقیه خراب نشود با خودش خلوت کرده
…❀
@Karbala_1365🌹
●➼┅═❧═┅┅───┄
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
نیروهای آمریکایی ریخته بودند توی نجف، زمزمهها را میشنیدیم که میخواهند بیایند سمت صحن و معلوم نبود
༻﷽༺❤️❣
✍اخلاص #شهید_حاج_قاسم_سلیمانی❤️ در همه کارهای که انجام می داد باعث شد #خداوند به او چنین عزت و محبوبیتی عنایت کند.❣❤️
❤️❣هیچ وقت اجازه نمی داد از او تعریف کنند و در مجلسی که دعوتش می کردند اگر در آنجا عکسش نصب شده بود می فرمود : اگر می خواهید من صحبت کنم عکس من را بردارید.❣❤️
…❀
@Karbala_1365🌹
●➼┅═❧═┅┅───┄
🌸🍃
🍃
❤️ #مردان_خوش_قول…❤️
✨خدایا !
#من_عاشـق_تو_هستم
پس خون بهایم را کہ #شهـادت است
بہ من پرداخت ڪن . . .
🌹
#خادم_الشهـــــداء
#شهـیدحجتاللہ_رحیمی
…❀
@Karbala_1365🌹
●➼┅═❧═┅┅───┄
✨
خوش به حال اونایی که
توی این بمیر بمیر،
#شهید میشن…💔🕊
#شهید_سیدعلی_زنجانی
…❀
@Karbala_1365🌹
●➼┅═❧═┅┅───┄
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🍂🌾 🌾 🕊 #قصه_عاشقی_غواصها❣❤️ 🕊 🍃🌴 🌹بچه ها وقتی ناراحت بودند همدیگر را تر
🌺🕊
🕊
🕊 #قصه_عاشقی_غواصها…❣❤️
🕊
🍃🌴
🌷 #جزیره_مجنون
سال ۱۳۶۵
این داستان:
#چشم_انتظاربچه_هایم_بودم…
🌹چشم انتظار بچه هایم بودم..
خورشید روی جزیره پهن شده بود که ۴_۵ قایق دیگر از جلو برگشتند. همه پر از شهید و مجروح و بیشترشان از بچه های تخریب و #گردان_حضرت_علی_اکبر(ع) بودند.
پرسیدم:چه خبر؟
کسی حال و حوصله جواب دادن نداشت.
قایق ها راهشان را گرفتند و به سمت اسکله رفتند. این همه شهید و مجروح نشان می داد هر قایقی که از جلو به عقب آمده، بیشتر شهید و مجروح آورده و هنوز رزم در #پدغربی ادامه دارد.🌹
🌾از کنار آب و پد فاصله گرفتم تا به سنگر تدارکات بروم و آبی بخورم. به فاصله ده متر ، سیمای پیرمرد هفتادساله تدارکات ، #باباحسنی و معاون دوم #گردان_حضرت_علی_اکبر ، #محمدتکلو در قاب چشمانم نشست. تکلو جوان ۲۲ ساله ای بود که مثل من چشم انتظار آمدن بچه های گردانش در #پیچ۹۰ مانده بود. هنوز یکی دو گام به طرف آنها برنداشته بودیم که تیر مستقیم تانک دشمن، درست خورد توی شکم سنگر تدارکات و همه چیز در یک آن، مثل گردباد به هم پیچید. باصدای انفجار، من و #حاج_حسین_بختیاری روی زمین نشستیم و نگاه کردیم به آسمان که دست وپای #شهدا به هر طرف پرتاب نی شدند. باباحسنی و تکلو و سه نفر دیگر قطعه قطعه شده بودند و تکه های بدنشان جگرتشنه ام را می سوزاند.❣🌹
🍂قید آب را زدم. چندنفری آن طرف تر آمدند و داشتیم پیکرهای پاره پاره شهدا را جمع میکردیم که چندقایق دیگر با چندنفر از مجروحان و چند #غواص به ظاهر سرپا ، اما به غایت خسته ، رسیدند. وسط آنها ، #علی_چیت_سازیان هم افتاده بود.✨🌹🦋
🌺راوی:فرمانده گردان غواصی جعفرطیار(ع)
#جانباز_حاج_کریم_مطهری
📚منبع: #کتاب_هفتادو_دومین_غواص
#نشر_با_ذکر_لینک👇
…❀
@Karbala_1365🌹
●➼┅═❧═┅┅───┄
🌷این #لباسهای_سفید به چشم من همان لباس های #غواصهایی ست که در دلِ دریای بلا غوطهور شدهاند و حتی برای #نفس کشیدن هوا کم داشتند تا ما نفس بگیریم و به سلامت از این مرحله عبور کنیم....❣
#حاج_حسین_یکتا
…❀
@Karbala_1365🌹
●➼┅═❧═┅┅───┄