هدایت شده از 『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
#ســـلام_صبــحگاهے😍
تقـــدیم به ســـاحت مقـــدس قطب عالــم امڪان #حضـــرتصـاحـبالــزمان
【عجل الله فرجه】
السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المَهدے یاخلیفةَ الرَّحمن و یاشریڪَ القرآن ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ
سیِّدے و مَولاے الاَمان الاَمان الاَمان
⊰❀⊱و #سـلامبرسـالارشهیـــدان
اَلسَّلامُ عَلَيْڪَ يا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَے الاَْرْواحِ الَّتے حَلَّتْ بِفِناَّئِڪَ عَلَيْڪَ مِنّے سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقيتُ وَ بَقِےَ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّے لِزِيارَتِڪُمْ
اَلسَّلامُ عَلَے الْحُسَيْنِ وَ عَلے عَلِےِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلے اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلے اَصْحابِ الْحُسَيْـــن
@Karbala_1365
الهی که امروزت زغم دور
دلت ازحسرت هر بیش و کم دور
خدا یارت، نگهدارت، به هرجا
از اقبالت، دو چشم پر زِ نَم دور
نصیبت حال خوش، شادی و لبخند
لبت از ناله های دم به دم دور...
🍃🌱
°•|🌿🌹
💢 #دلنوشته
◽️ڪاش هنوز بچههاے
"تخـــــــــریبـــــــــ" بودند
و از میــــــان این همــــہ
میــــــن ضد معنویــــــت
معبـــــــرے بہ ســـــــوے
"سعــــــــــــــادتـــــــــــــ"
برایمــــان مےگشودنــــد...
#تخریبچے_برگرد
#یادشان_با_ذکر_صلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
@karbala_1365
هدایت شده از 『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
باماهمراه باشید با👇
زندگی نامه شهید بی سر #محسن_حججی 🌹
🍃
🌸🍃🍂
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
💢#قسمت٢٠💢 👇🏻مادرخانم شهید حججی👇🏻 یک داعشی که چهره اش به شیطان ها می ماند، آمده بود خانه مان و ایستا
💥#قسمت٢۱💥
😔نحوه اسارت شهید محسن حججی😔
اول صبح وقتی که نیرو ها توی چادر هایشان بودند، سه #ماشین_انتحاری حمله کرده بودند به پایگاه چهارم.
یکی از نیروها که آنها را دیده بود، از چادرش خارج شده بود و فریاد کشیده بود: "داعشی ها،داعشی ها."
#محسن آمده بود پشت خاکریز و دوتایی شروع کرده بودند به سمت آنها شلیک کردن.
ماشین اول سیصد متر مانده به پایگاه منفجر شد.💥
ماشین دوم، لبه خاکریز و ماشین سوم هم آمده بود داخل #پایگاه و آنجا منفجر شد! 💥💥
ضربه ی بسیار سنگینی بود. تعداد زیادی از نیروها #شهید شدند.😔
محسن هم #مجروح و زخمی افتاد روی زمین و #بیهوش شد.😢
از پهلو و دستش داشت همینجور خون می آمد.
یکدفعه تعدادی #تویوتا که پر از داعشی بود به پایگاه حمله کردند!😣‼️
درگیری شدیدی شد. آن از سه ماشین انتحاری و این هم از #حمله_ی_ناگهانی داعشی ها.😢
فشار لحظه به لحظه بر نیروها بیشتر می شد. عده ای عقب نشینی کرده بودند.
تعدادی هم ایستاده بودند توی میدان و با داعشی ها درگیر شده بودند.
#باران_گلوله از دو طرف، در حال باریدن بود.
محسن به هوش آمد. چشمانش را باز کرد.
اسلحه اش را برداشت. و با هر سختی بود از جایش بلند شد و دوباره شروع به تیر انداختن سمت داعشی ها کرد.
نفس هایش به سختی بالا می آمد.کمترین جانی در بدن داشت. 😔
داعشی ها قدم به قدم جلو می آمدند.
نیرو ها هم چون تعدادشان بسیار کم بود، دیگر تاب #مقاومت نداشتند.
راه چاره ای نبود. همه عقب نشستند.😥
داعش جلو و جلو تر آمد. بالاخره پایگاه را گرفت و به آتش کشید.🔥
خشاب های محسن تمام شده بود. نفس هایش هم به شماره افتاده بود.😔
تشنه و بی جان و بی توان پشت خاکریز افتاد.به حالت نیمه بیهوش.
داعشی ها او را دیدند. به طرفش رفتند. رسیدند بالای سرش.😢
دست هایش را از پشت، با #بند_پوتین هایش بستند.
او را بلند کردند و به طرف ماشین بردند.
خون هنوز داشت از پهلویش خارج میشد.😭
تشنگی فشارش را لحظه به لحظه بیشتر میکرد.
محسن را سوار ماشین کردند و با خود بردند.😔
چادر ها و خیمه های پایگاه چهارم، داشت در آتش می سوخت و آسمانش مانند غروب عاشورا شده بود…😭😭💝