وقتی حضرت ابوالفضل به حضرت سیدالشهدا عرض کرد که صدای العطش اطفال به گوش میآید، اذن بدهید آب بیاورم، حضرت سیدالشهدا فرمودند: به مرگ اطفالم راضی هستم [میتوانم صبر کنم] اما به فراق تو صبر نمیکنم.
📚 #مقتل خطی آقا قلعهای ص ٣٢٢
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
کربلا آنلاین🎙
╭┅────────────┅╮
🆔 @Karbala_online110
╰┅────────────┅╯
📝 ورود کاروان به کربلا
🖤 امام حسین قافله را به پیش میراند و حرّبن یزید نیز سایهبهسایه در کنار او بود. هرگاه امام راه خود را به سمت اقلیمی کج مینمود، حر راه را میبست.
زهیر گفت: همین نزدیکیهای ما روستایی است که مشرف به شطّ فرات است.
حرکت کردند تا به کربلا رسیدند...
🖤 ایشان در روز دوم محرم به کربلا رسیدند و همگی در این سرزمین فرود آمدند. امام حسین، کاغذ و جوهر طلبید و به سرشناسان کوفه نامهای نوشت. آنگاه نامه را پیچید و مهر کرد و به قیسبن مسهر صیداوی داد. سپس فرزندان و برادران اهلبیت خویش را جمع نمود و به سوی آنها نگاه کرد و ساعتی گریست.بعد فرمود:
خدایا! ما خاندان پیامبر تو محمد هستیم، ما از حرم جدّمان بیرون شده، رانده شده و ناآرام و آشفته گشتهایم. بنیامیه بر ما ستم کرده است. خدایا حق ما را بگیر و ما را بر مردم ستمگر پیروز گردان...
🖤 سپس پرسید: اسم این سرزمین چیست؟
گفتند: کربلا..... سپس اشکهای حسین علیهالسلام جاری شد و فرمود:
خدایا! از کرب و بلا (اندوه و بلاء) به تو پناه میبرم.
این محلی است که خونهایی در آن ریخته میشود و حرمت زنان ما در آن شکسته میشود! رسول خدا مرا از این حادثه خبر داده است و پدرم نیز هنگام رفتن به صفّین از این مکان میگذشت و من با او بودم. همینجا ایستاد و با دست آن نقطه را نشان داد و گفت: اینجا همانجاست.
🖤 مردی درباره این مکان از او پرسید؛ ایشان به او خبر داد که اینجا کربلاست؛ محل اندوه و بلا. چشمان پدرم پر از اشک شد، میگریست و میفرمود:
اینجا محل اقامت شترانشان است و این موضع خیمههایشان! اینجا محل ریختهشدن خونهایشان است و اینجا محل زمینخوردن عاشقان شهید است! کسی از پیشینیان بر ایشان سبقت نگرفته است و کسی بعدِ ایشان نمیرسد. خوشا به حالت ای کربلا که خون محبوبان خدا بر روی خاک تو ریخته میشود؛ در این سرزمین، دویست پیامبر و دویست پیامبرزاده کشته شدهاند که همه شهید بودهاند.
پس همگی بارها را گشودند و بر آن سرزمین فرود آمدند و در سوی دیگر نیز حر با سپاهیانش منزل کردند.
🖤 (ساعتی بعد) امام حسین نشسته بود و مشغول اصلاح شمشیر خویش بود و در این ضمن اشعاری زمزمه میکرد:
«یا دَهرُ أُفٍّ لَکَ مِنْ خَلیل
کَم لَکَ بِالإشراقِ وَالْأَصیل
مِن طالِبٍ وَ صاحِبِ قَتیل
وَالدَّهرُ لا یَقتَعُ بِالبَدیل
وَ کُلُّ حَیٍّ سالِکٍ سَبیل
ما أَقرَبَ الْوَعْدَ إِلَی الرَّحیل!
و إِنَّمَا الْأَمرُ إِلَی الْجَلیل... .
ای روزگار! اف بر دوستی تو! چه بسا یاران و طالبانی که در بامداد و شامگاهت کشتی.
آری! روزگار به جای آنان دیگری را نپذیرد.
به راستی که پایان کار در دست خدای شکوهمند است و هر زندهای باید این راه را طی کند... .»
💔 راوی میگوید، هنگامی که زینب دختر حضرت زهرا این اشعار را شنید، فرمود:
برادر جان! این حرف کسی است که به کشتهشدن خویش یقین پیدا کرده است.
امام فرمود: آری، خواهرم!
حضرت زینب فرمود:
وامصیبتا! این حسین است که خبر از شهادت و مرگ خویش میدهد... .
📌 #مقتل ؛ #دوم_محرم
* (منابع: ابن نماحلی، مثیر الاحزان ص۴۷؛ احمدبناعثم کوفی، الفتوح ج۵ صفحات ۷۸ و ۸۱؛ احمدبنجابربلاذری، انسابالأشراف ج۳ص۲۰۰؛ احمدبنداوود ینوری، اخبارالطوال ص۲۵۲؛ سیدابنطاووس، اللهوف ص۷۹؛ شیخ مفید، الإرشاد ج۲ ص۸۰؛ شیخ صدوق، الأمالی ص۱۵۵؛ علامه مجلسی، بحارالانوار ج۴۱ صفحات ۲۹۵ و ۳۸۲؛ محدبنابیطالب، تسلیمهالمُجالس و زینه المجالس ج۲ ص۲۵۲؛ محمدبنجریرطبری، تاریخ طبری ج۵ ص۴۰۹؛ محمدبنعمر کشی، اختیار معرفه الرجال ص۱۱۳.)
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
کربلا آنلاین🎙
╭┅────────────┅╮
🆔 @Karbala_online110
╰┅────────────┅╯
💔 مقتل حضرت عبداللهبن حسن
🔻شمر با پنجاه سرباز پیاده به سوی امام حسین آمد و مدام لشکر را به حملهی بر امام تشویق و تحریض میکرد. امام حسین نیز بر آنان حمله میبرد و آنان را را با شمشیر میزد و از مقابل خود دور میکرد تا اینکه دور امام حسین را گرفتند. ناگاه عبداللهبن حسن که کودکی نابالغ بود از سمت بانوان حرم به سوی میدان دوید. عمهاش زینب او را گرفت تا نگذارد به میدان رود و امام حسین صدا زد:
🔻خواهرم او را نگه دار!
عبدالله روی تافت و از بازگشتن به شدت خودداری کرد و گفت: قسم به خدا از عمویم جدا نخواهم شد.
و به سوی امام حسین دوید و در کنار عمو ایستاد. در آن هنگام بحربن کعب بر امام حسین حمله کرد و چون خواست که حضرت را با شمشیر بزند، عبدالله صدا زد: ای فرزند زن ناپاک، آیا میخواهی عموی مرا بکشی؟
🔻بحربن کعب، شمشیر را بر امام حسین فرود آورد و عبدالله دستش را سپر شمشیر کرد. شمشیر دستش را قطع کرد و به پوست آویزان شد. عبدالله فریاد برآورد: وای مادر من!
امام حسین او را در آغوش گرفت و به سینه چسباند. در این حال که دست عبدالله در هوا معلق بود و در آغوش عمو قرار داشت، حرملهبن کاهل او را هدف تیر خود قرار داد و سر از بدنش جدا کرد.
🔻امام حسین فرمود: ای پسر برادرم! بر مصیبتی که فرود آمد، صبر کن و آنچه که بر تو گذشت را به حساب خیر و ثواب الهی بگذار که خدا تو را به اجداد پاکت ملحق میگرداند؛ به رسول خدا، علی، حمزه، جعفر و پدرت حسنبن علی که درود خدا بر همهی آنان باد.
🔻بعد امام حسین فرمود:
خدايا! باران آسمان را از این قوم دریغ دار و برکات زمین را از آنان بازگیر؛ خدایا! اگر اینان را تا به امروز مهلت دادهای، از اکنون میانشان جدایی افکن و آنان را پارهپاره و پراکنده گردان و هیچگاه سلاطین را از آنان راضی مکن، چرا که اینان ما را دعوت کردند تا یاریمان کنند، اما اکنون دشمن ما شدند و ما را میکُشند.
📌 #مقتل ؛ #پنجم_محرم
*(منابع: ابن نما حلی، مثير الأحزان ص ۷۳؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین ص ۱۱۶؛ احمد بن جابر بلاذری، انساب الأشراف ج ۳ ص ۲۰۲؛ سید بن طاووس، اللهوف ص ۱۲۲؛ شیخ مفید، الارشاد ج ۲ ص ۱۱۰ ؛ عزالدین بن اثیر، الکامل فی التاريخ ج ۴ ص ۷۷ علامه مجلسی، بحار الأنوار ج ۴۵ ص ۵۴؛ فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری ص ۲۴۹؛ محمدبن جریر طبری، تاریخ طبری ج ۵ ص ۴۵۱)
-#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
کربلا آنلاین🎙
╭┅────────────┅╮
🆔 @Karbala_online110
╰┅────────────┅╯