هدایت شده از کاشان سلام
#سازمانفرهنگیاجتماعیوورزشی شهرداری کاشان به مناسبت هفته تربیت بدنی و ورزش برگزار میکند:
1⃣7⃣1⃣ ⛰کوهگشت خانوادگی
👌با پیام«ورزش قوی، ایران قوی»
🛤 به مقصد روستای دُره
🗓جمعه ۲۷ مهرماه
🚌 با سرویس دهی رایگان
🚎حرکت اتوبوسها ساعت ۷ صبح
🔎محلهای حرکت :
✾میدان ۱۵ خرداد
✾راوند، بلوار حرم، مسجد امام محمدباقر(ع)
✾طاهرآباد، سالن ورزشی شهدای طاهرآباد
✾شهرک خاتمالانبیاء، مدرسه مهر
✾شهرک ۲۲ بهمن،مسجد جامع
✾فین بزرگ، مسجد جامع
✾خیابان آیتاله سعیدی(نطنز)،پارک نرگس
✾لتحر، روبروی امامزاده عبدالله (ص)
✾چهارراه امام جواد،حسینیه جوادالائمه(ع)
✾حسنآباد،مسجد مهدیه
✾فاز ۲ ناجی آباد، روبروی پارک اهل قلم
✾بلوار کارگر،بوستان بهاران
📲به اطلاع علاقهمندان برسونید
🤝با همکاری:
✓سازمان مدیریت حمل و نقل بار و مسافر
✓هیئت ورزشهای همگانی
✓اداره ورزش و جوانان
🌐 به #کاشانسلام بپیوندید👇
@kashanfarhangi
🌐 با #شهر_ورزش همراه شوید👇
@shahrvarzeshi
11.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ارسالی مخاطب
پیشگوی ایرانی که شهادت رئیسی و سید نصرالله را هم پیش بینی کرده بود ، از وقایع چند سال آینده میگوید.
▪️این پیش بینی نه تأیید میشود و نه رد میشود ولی این پیش بینی در خصوص انتقال قدرت از غرب به شرق و نابودی اسرائیل و نزديک شدن ایران عزیز به سمت قله بسیار نزدیک است.
@sepah_Qoods
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#یحییسنوار
➖حمایلخشاببهکمر
➖چفیه بر دوش
دقیقاً شایستهٔ همین بود که در حال مبارزه شـهـیــد شود.
※جملهٔ معروفی داشت؛
«صلح و مذاکره در کار نیست، یا پیروز میشویم یا کــربــلا رُخ میدهد والسّلام»
#مردانی مثل یحییسنوار مرز شیعه و سنّی را برمیدارند و کربلای آزادگی را معنیٰ میکنند.
هدایت شده از کاشانهٔنهجالبلاغه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#یحییسنوار
➖حمایلخشاببهکمر
➖چفیه بر دوش
دقیقاً شایستهٔ همین بود که در حال مبارزه شـهـیــد شود.
※جملهٔ معروفی داشت؛
«صلح و مذاکره در کار نیست، یا پیروز میشویم یا کــربــلا رُخ میدهد والسّلام»
#مردانی مثل یحییسنوار مرز شیعه و سنّی را برمیدارند و کربلای آزادگی را معنیٰ میکنند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 #یحییسنوار:
„صلح و مذاکره در کار نیست، یا پیروز میشویم یا کــــربـــــلا رُخ میدهد، والسّلام„
#غزّه
#فلسطین
#مقاومت
#یحیی_سنوار
10.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ریلز
یحیی سنوار که میگفتند جاسوس است
و شهید شد
🔥 #یحیی_سنوار
✅پایگاه هنری و محتوایی ایرانیوم
@iraniyom
هدایت شده از کاشانهٔنهجالبلاغه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 #یحیی سنوار:
„صلح و مذاکره در کار نیست، یا پیروز میشویم یا کــــربـــــلا رُخ میدهد، والسّلام„
#غزّه
#فلسطین
#مقاومت
#یحیی_سنوار
هدایت شده از کاشانهٔنهجالبلاغه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 #یحییسنوار:
„صلح و مذاکره در کار نیست، یا پیروز میشویم یا کــــربـــــلا رُخ میدهد، والسّلام„
#غزّه
#فلسطین
#مقاومت
#یحیی_سنوار
هدایت شده از کاشانهٔنهجالبلاغه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 #یحییسنوار:
„صلح و مذاکره در کار نیست، یا پیروز میشویم یا کــــربـــــلا رُخ میدهد، والسّلام„
#غزّه
#فلسطین
#مقاومت
#یحیی_سنوار
📍سکانس پایانی قهرمان
🔺آنطور که دشمن گفته و تصاویر نشان میدهند، سکانس پایانی قهرمانِ قصه ما اینگونه بوده: پیرمرد، تنها بود و بیکس و البته شجاع و نترس. جوانهای دشمن محاصرهاش کردند ولی قهرمان، تا آخرین گلوله جنگید. نیروهای تیپ ویژه، از او ترسیدند و با تانک به سمت او شلیک کردند. زانوی چپش کاملا خرد شد، ساعد دست راست هم شکست، انگشت سبابه دست چپ هم قطع شد؛ اما او تسلیم نشد. فرمانده نیروهای ویژه تلاش کرد با نیروهایش از پلهها بالا رفته و بر قهرمانِ زخمی و بیرمق، پیروز شود؛ اما او با نارنجک اینها را عقب راند.
🔺شکستگی استخوانها و خونریزی، رمق از قهرمان ربوده بود. کوادکوپتر وارد ساختمان شد تا بدانند این مرد تسلیم ناپذیر کیست؟ اما او در تنهایی و جراحت هم کاملا باهوش و زرنگ بود: چهرهاش را با چفیهای پوشانده بود و با همان درد شدید، کوادکوپتر را فراری داد.
🔺تکتیرانداز دشمن به پیشانیاش شلیک کرد اما خونی بر صورتش نریخته، یعنی خونریزی خیلی شدید بوده و خونی در بدن نداشته. در نهایت مجددا تانک دشمن گلوله دیگری شلیک کرد و طبقه دوم آوار شد. نیروهای ویژه، هنوز جرأت نزدیک شدن به قهرمان در طبقه دوم را نداشتند و او را رها کردند. یک روز بعد و پس از تمام شدن همه چیز، بالاخره بالا رفتند و قهرمانی را دیدند که در کنار سلاح و کتاب دعایش به شهادت رسیده است.
🔺فیلمنامه و دکوراسیون صحنه، عجیب سورئال است. قهرمان قصه، یک کلاشینکف خراب دارد که ناگزیر شده با چسب برق، قطعات آن را به هم بچسباند. تا آخرین فشنگ و آخرین قطره خون جنگیده. پیکرش نه روی زمین، که روی مبل افتاده و زیر تونلها نیست؛ بلکه در یک منزل مسکونی عادی است.
🔺عجب دکوراسیون عجیبی برای پایانبندی فیلم! قهرمان، خانه، مبل، اسلحه و البته کتاب دعا... حتی وقتی سربازان دشمن بالای پیکر او هستند، هیچ نشانهای از خوشحالی در آنها نیست؛ چهرههایشان بهتزده است.
🔺ابوابراهیم شهید شده و اکنون، منتظر ابراهیمهایی هستیم که قرار است بت بزرگ را بشکنند و بساط نمرود و نمرودیان را جمع کنند. آتش بر این ابراهیمها، گلستان است و خوشا به حال اینان.
🔺همیشه، خورشید در سپیدهدم خود، از میان خون برمیخیزد. آنان که سرخی شفق را میبینند، منتظر سپیدی خورشید هم هستند.
🖋عبدالحمید بیات
✍ فریضه روایتـگری، اوجب الفرائض است چون بالاترین امر به معروف و نهی از منکر است
فیلنامه نویس های ما باید دهها فیلنامه از قهرمان و اهریمن این قصه بنویسند.
هدایت شده از کاشانهٔنهجالبلاغه
📍سکانس پایانی قهرمان
🔺آنطور که دشمن گفته و تصاویر نشان میدهند، سکانس پایانی قهرمانِ قصه ما اینگونه بوده: پیرمرد، تنها بود و بیکس و البته شجاع و نترس. جوانهای دشمن محاصرهاش کردند ولی قهرمان، تا آخرین گلوله جنگید. نیروهای تیپ ویژه، از او ترسیدند و با تانک به سمت او شلیک کردند. زانوی چپش کاملا خرد شد، ساعد دست راست هم شکست، انگشت سبابه دست چپ هم قطع شد؛ اما او تسلیم نشد. فرمانده نیروهای ویژه تلاش کرد با نیروهایش از پلهها بالا رفته و بر قهرمانِ زخمی و بیرمق، پیروز شود؛ اما او با نارنجک اینها را عقب راند.
🔺شکستگی استخوانها و خونریزی، رمق از قهرمان ربوده بود. کوادکوپتر وارد ساختمان شد تا بدانند این مرد تسلیم ناپذیر کیست؟ اما او در تنهایی و جراحت هم کاملا باهوش و زرنگ بود: چهرهاش را با چفیهای پوشانده بود و با همان درد شدید، کوادکوپتر را فراری داد.
🔺تکتیرانداز دشمن به پیشانیاش شلیک کرد اما خونی بر صورتش نریخته، یعنی خونریزی خیلی شدید بوده و خونی در بدن نداشته. در نهایت مجددا تانک دشمن گلوله دیگری شلیک کرد و طبقه دوم آوار شد. نیروهای ویژه، هنوز جرأت نزدیک شدن به قهرمان در طبقه دوم را نداشتند و او را رها کردند. یک روز بعد و پس از تمام شدن همه چیز، بالاخره بالا رفتند و قهرمانی را دیدند که در کنار سلاح و کتاب دعایش به شهادت رسیده است.
🔺فیلمنامه و دکوراسیون صحنه، عجیب سورئال است. قهرمان قصه، یک کلاشینکف خراب دارد که ناگزیر شده با چسب برق، قطعات آن را به هم بچسباند. تا آخرین فشنگ و آخرین قطره خون جنگیده. پیکرش نه روی زمین، که روی مبل افتاده و زیر تونلها نیست؛ بلکه در یک منزل مسکونی عادی است.
🔺عجب دکوراسیون عجیبی برای پایانبندی فیلم! قهرمان، خانه، مبل، اسلحه و البته کتاب دعا... حتی وقتی سربازان دشمن بالای پیکر او هستند، هیچ نشانهای از خوشحالی در آنها نیست؛ چهرههایشان بهتزده است.
🔺ابوابراهیم شهید شده و اکنون، منتظر ابراهیمهایی هستیم که قرار است بت بزرگ را بشکنند و بساط نمرود و نمرودیان را جمع کنند. آتش بر این ابراهیمها، گلستان است و خوشا به حال اینان.
🔺همیشه، خورشید در سپیدهدم خود، از میان خون برمیخیزد. آنان که سرخی شفق را میبینند، منتظر سپیدی خورشید هم هستند.
🖋عبدالحمید بیات
✍ فریضه روایتـگری، اوجب الفرائض است چون بالاترین امر به معروف و نهی از منکر است
فیلنامه نویس های ما باید دهها فیلنامه از قهرمان و اهریمن این قصه بنویسند.